صاحب « تفسیر فاتحه الکتاب » که یکى از مهم ترین کتابهاى عرفانى و علمى است و به قلم یکى از دانشمندان پس از عصر فیض کاشانى نوشته شده روایت مى کند : در بنى اسرائیل عابدى بود دامن انقطاع از صحبت خلق درچیده و سر عزلت در گریبان خلوت کشیده بود . چندان رقم طاعت و بندگى در اوراق اوقاتش ثبت کرده بود که فرشتگان آسمانها او را دوست گرفتند و جبرئیل که محرم اسرار پرده وحى بود در آرزومندى زیارت و دیدار او از حضرت حق درخواست نزول از دایره افلاک به مرکز خاک نمود . فرمان رسید : در لوح محفوظ نگر تا نامش را کجا بینى .
جبرئیل نظر کرد نام عابد را مرقوم در دفتر تیره بختان دید ، از نقشبندى قضا شگفت زده شد ، عنان عزیمت از دیدار وى باز کشید و گفت : الهى ! کسى را در برابر حکم تو طاقت نیست و مشاهده این شگفتى ها را قوت و نیرو نمى باشد .
خطاب رسید : چون آرزوى دیدن وى را داشتى و مدتى بود که دانه این هوس در مزرعه دل مى کاشتى اکنون به دیدار او برو و از آنچه دیدى وى را آگاه کن .
جبرئیل در صومعه عابد فرود آمد ، او را با تنى ضعیف و بدنى نحیف دید ، دل از شعله شوق سوخته و سینه از آتش محبت افروخته ، گاهى قندیلوار پیش محراب طاعت سوزناک ایستاده و زمانى سجّادوار از روى فروتنى به خاک تضرّع و زارى افتاده .
جبرئیل بر وى سلام کرد و گفت : اى عابد ! خود را به زحمت مینداز ، که نام تو در لوح محفوظ داخل صحیفه تیره بختان است .
عابد پس از شنیدن این خبر چون گلبرگ تازه که از وزش نسیم سحرى شکفته شود ، لب خندان کرد و چون بلبل خوش نوا که در مشاهده گل رعنا نغمه شادى سراید زبان به گفتن « الحمد لله » به حرکت آورد .
جبرئیل گفت : اى پیر فقیر ! با چنین خبر دلسوز و پیام غم اندوز تو را ناله « انّا لله » باید کرد نعره « الحمد لله » میزنى ؟! تعزیت و تسلیت روزگار خود مى باید داشت ، نشانه تهنیت و مسرّت اظهار مى کنى !!
پیر گفت : از این سخن درگذر که من بنده ام و او مولا ، بنده را با خواهش مولا خواهشى نباشد و در پیش ارادت او ارادتى نماند ، هرچه خواهد کند ، زمام اختیار در قبضه قدرت اوست ، هرجا خواهد ببرد ، عنان اقتدار در کف مشیت اوست هرچه خواهد کند ، « الحمد لله » اگر او را براى رفتن به بهشت نمى شایم ، بارى براى هیمه دوزخ به کار آیم !
جبرئیل را از حالت عابد رقت و گریستن آمد ، به همان حال به مقام خود بازگشت . فرمان حق رسید در لوح نگر تا ببینى که نقاش ( یَمْحُوا اللهُ ما یَشَاءُ وَ یُثْبِت(چه نقش انگیخته وصورتگر ( وَیَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ ) چه رنگ ریخته ؟
جبرئیل نظر کرد نام عابد را در دیوان نیک بختان دید . وى را حیرت دست داد ، عرضه داشت : الهى در این قضیه چه سرّى است و در تبدیل و تغییر مُجرمى به مَحرمى چه حکمت است ؟
جواب آمد : اى امین اسرار وحى و اى مهبط انوار امر و نهى ، چون عابد را از آن حال که نامزد وى بود خبر کردى ننالید و پیشانى جزع بر زمین نمالید ، بلکه قدم در کوى صبر گذاشت و به حکم قضاى من رضا داد ، کلمه « الحمد لله » بر زبان راند و مرا به جمیع محامد خواند ، کرم و رحمتم اقتضا کرد که به برکت گفتار « الحمد لله » نامش را از گروه تیره بختان زدودم و در زمره نیک بختان ثبت کردم
الهى رحمتت دریاى عامست *** وز آنجا قطره اى ما را تمام است
اگر آلایش خلق گنهکار *** در آن دریا فرو شویى به یکبار
نگردد تیره آن دریا زمانى *** ولى روشن شود کار جهانى
خداوندا ! همه سر گشتگانیم *** به دریاى گنه آغشتگانیم
زسر تا پا همه هیچیم در هیچ *** چه باشد بر همه هیچیم بر هیچ
همه بیچاره مانده پاى بر جاى *** بر این بیچارگىّ ما ببخشاى