اسلام از طريق آيات محكم قرآن و براهين روشن تر از آفتاب ، خداى عزيز را مالك همه چيز مى داند و ملكيّت و مالكيّت حضرت حق را اصيل دانسته ، مالكيّت غير او را اعتبارى و وهمى مى داند . وقتى در اين زمينه دقت كنيد ، مى بينيد حق همين است ، احدى در اين عالم داراى ملكيّت اصيل نيست ، انسان كه جا دارد اشرف مخلوقات گردد ، عريان و فقير و ندار متولّد مى شود و روز رفتن از دنيا هم با دست تهى و خالى از امور مادى به عالم آخرت مسافرت مى كند ؛ وقتى انسان با اين همه بزرگى و عظمت و جايگاهش در خلقت نسبت به امور مادى و غير مادى امانت دارى بيش نباشد ، ديگر موجودات را ببين كه در چه حالى هستند ؟!
انبيا كه در سرچشمه اهل معرفت بودند ، بنا به نقل قرآن در تمام لحظات حيات ، در همه زمينه هاى زندگى ـ چه مادى چه معنوى ـ از خود سلب مالكيّت كرده و تنها خداوند بزرگ را مالك حقيقى دانسته اند و به اين سبب او را هدف واقعى قرار داده و از تمام علل و وسائلى كه در اختيار داشتند براى رسيدن به مقام لقا و قرب و رضاى آن جناب استفاده كردند ؛ قرآن ، اقرار حقيقى انبيا را به مالكيّت واقعى حق در تمام عالم در آياتى به شرح زير نقل مى كند و از قول آنان به همه درس مى دهد كه مالك حقيقى اوست و جز او مملوكند و مملوك ، مسلوب الاختيار است ؛ پس بر شما سزاوار نيست كه مملوك را در هر موقعيتى كه باشد هدف بگيريد و نيّت و عمل خود را براى رسيدن به آن مملوك كه هيچ كارى براى شما از دستش بر نمى آيد ، خرج كنيد .
قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِن لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ .
گفتند : پروردگارا ! ما بر خود ستم ورزيديم ، و اگر ما را نيامرزى و به ما رحم نكنى مسلماً از زيانكاران خواهيم بود .
وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لاَ تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّاراً * إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلاَ يَلِدُوا إِلاَّ فَاجِراً كَفَّاراً .
و نوح گفت : پروردگارا ! هيچ يك از كافران را بر روى زمين باقى مگذار * كه اگر آنان را باقى گذارى ، بندگانت را گمراه مى كنند و جز نسلى بدكار و ناسپاس زاد و ولد نمى كنند .
وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ * رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ * رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ .
و [ ياد كنيد ] زمانى كه ابراهيم و اسماعيل پايه هاى خانه كعبه را بالا مى بردند [ و به پيشگاه حق مى گفتند : ] پروردگارا ! [ اين عمل را ] از ما بپذير كه تو شنوا و دانايى، * پروردگارا ! ما را [ با همه وجود ] تسليم خود قرار ده ، و نيز از دودمان ما امتى كه تسليم تو باشند پديد آر ، و راه و رسم عبادتمان را به ما نشان ده ، و توبه ما را بپذير كه تو بسيار توبه پذير و مهربانى ، * پروردگارا ! در ميان آنان پيامبرى از خودشان برانگيز كه آيات تو را بر آنان بخواند ، و آنان را كتاب و حكمت بياموزد ، و [ از آلودگى هاى ظاهرى و باطنى ]پاكشان كند ؛ زيرا تو تواناى شكست ناپذير و حكيمى .
وَقَالَ مُوسَى يَا فِرْعَوْنُ إِنِّى رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ .
وموسى گفت: اى فرعون ! يقيناً من فرستاده اى از سوى پروردگار جهانيانم .
فَقَالَ رَبِّ إِنِّى لِمَا أَنزَلْتَ إِلَىَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ .
پروردگارا ! به آنچه از خير بر من نازل مى كنى ، نيازمندم .
إِنِّى تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّى وَرَبِّكُم مَا مِن دَابَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّى عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ .
يقيناً من بر خدا كه پروردگار من و پروردگار شماست توكل كردم ؛ هيچ جنبنده اى نيست مگر اين كه او مهارش را به دست [ قدرت و فرمانروايى خود ] گرفته است ، مسلماً پروردگارم بر راهى راست است .
... هُوَ أَنشَأَكُم مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيَها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّى قَرِيبٌ مُجِيبٌ .
و او شما را از زمين به وجود آورد و از شما خواست كه در آن آبادانى كنيد ؛ بنابراين از او آمرزش بخواهيد ، سپس به سوى او بازگرديد ؛ زيرا پروردگارم [ به بندگانش ] نزديك و اجابت كننده دعاى آنان است .
وَكَذلِكَ يَجْتَبيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ .
و اين چنين پروردگارت تو را برمى گزيند و از تفسير خواب ها به تو مى آموزد ، و نعمتش را بر تو و بر آل يعقوب تمام مى كند ، چنان كه پيش از اين بر پدرانت ابراهيم و اسحاق تمام كرد ؛ يقيناً پروردگارت دانا و حكيم است . قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَىَّ مِمَّا يَدْعُونَنِى إِلَيْهِ وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّى كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَ وَأَكُن مِنَ الْجَاهِلِينَ .
يوسف گفت : پروردگارا ! زندان نزد من محبوب تر است از عملى كه مرا به آن مى خوانند ، و اگر نيرنگشان را از من نگردانى به آنان رغبت مى كنم و از نادانان مى شوم . قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِى وَهَبْ لِى مُلْكاً لاَ يَنْبَغِى لِأَِحَدٍ مِنْ بَعْدِى إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ .
گفت : پروردگارا ! مرا بيامرز و حكومتى به من ببخش كه بعد از من سزاوار هيچ كس نباشد ؛ يقيناً تو بسيار بخشنده اى .
هُنالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِى مِن لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ .
در آنجا بود كه زكريا [ با ديدن كرامت و عظمت مريم ] پروردگار خود را خواند ، گفت : پروردگارا ! مرا از سوى خود فرزندى پاك و پاكيزه عطا كن ، يقيناً تو شنواى دعايى . إِنَّ اللّهَ رَبِّى وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذَا صِرَاطٌ مُستَقِيمٌ . يقيناً خدا پروردگار من و پرودگار شماست ؛ پس او را بپرستيد ، اين است راه راست .
وَقُل رَّبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَأَنتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ . و بگو : پروردگارا ! [ مرا ] بيامرز و [ بر من ] رحم كن و تو بهترين رحم كنندگانى . قُلْ مَن رَبُّ السَّماوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلاَ تَتَّقُونَ .
بگو : مالك آسمان هاى هفتگانه و پروردگار عرش بزرگ كيست ؟ * خواهند گفت : [ آن ها هم ] در سيطره مالكيّت خداست . بگو : آيا [ از پرستش بتان ] نمى پرهيزيد ؟
الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيَاماً وَقُعُوداً وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِى خَلْقِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ * رَبَّنَا إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَمَا لِلْظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ * رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِياً يُنَادِى لِلاْءِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّآتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ * رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَّنَا عَلَى رُسُلِكَ وَلاَ تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّكَ لاَ تُخْلِفُ الْمِيعَادَ .
آنان كه همواره خدا را ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد مى كنند ، و پيوسته در آفرينش آسمان ها و زمين مى انديشند ، [ و از عمق قلب همراه با زبان مى گويند : ]پروردگارا ! اين [ جهان با عظمت ] را بيهوده نيافريدى ، تو از هر عيب و نقصى منزّه و پاكى ؛ پس ما را از عذاب آتش نگاهدار . * پروردگارا ! بى ترديد هر كه را تو در آتش در آورى ، مسلماً خوار و رسوايش كرده اى ، و براى ستمكاران ياورانى نخواهد بود . * پروردگارا ! بى ترديد ما [ صداى ] ندا دهنده اى را شنيديم [ كه مردم را ]به ايمان فرا مى خواند كه به پروردگارتان ايمان آوريد . پس [ ما ]ايمان آورديم . پروردگارا ! گناهان ما را بيامرز ، و بدى هايمان را از ما محو كن ، و ما را در زمره نيكوكاران بميران . * پروردگارا ! آنچه را كه به وسيله فرستادگانت به ما وعده داده اى به ما عطا فرما و روز قيامت ، ما را رسوا و خوار مكن ؛ زيرا تو خلف وعده نمى كنى ؟
لفظ مبارك « رب » و مشتقاتش كه به معناى مالك است حدوداً نهصد و پنجاه بار در قرآن مجيد آمده ، تا بلكه خيره سران و غافلان دست از لجاجت و جهل برداشته ، از اربابان باطل قطع اميد كرده به ربّ حقيقى عالم روى آورند . تكرار اين لفظ در قرآن و روايات و دعاهاى اسلامى ، براى اين است كه انسان در تمام لحظات ، متذكّر اين واقعيت باشد و از راه راست الهى منحرف نگردد .
آرى ، هيچ چيز به جز مالك حقيقى عالم را به عنوان هدف انتخاب نكنيد كه صد در صد زيان خواهيد كرد ؛ وسايل و علل ، وسايل و عللند نه هدف ، بفهميد كه چه مى كنيد ، بدانيد كه در كجا و براى كه خود را خرج مى كنيد !
مرحوم الهى قمشه اى ، آن وارسته كامل و شيداى عاشق چه خوش سروده :
*
اى دل هواى خويش بنه در هواى دوست
از ماه برتر آيى و از عرش بگذرى
احسان به خلق كن نه پى اجر آخرت
خواهى به آستانه جنّت قدم زنى
شرمنده باد « الهى » از اين پند بى خلوص
من گمرهى چه گونه شوم رهنماى دوست
*
بگذر ز خواهش دل خود بر رضاى دوست
بوسى شبى به مسكنت ار خاك پاى دوست
اجرى ندارد آنچه نباشد براى دوست
يكشب به توبه زن درِ دولت سراى دوست
من گمرهى چه گونه شوم رهنماى دوست
منبع : برگرفته از کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان