لطفا منتظر باشید

درس بى‏مثال از مهرورزى

 آخرين لحاظات عمر حضرت امام حسين عليه السلام ، همراه با تشنگى و گرسنگى و هفتاد و يك داغ سنگين و شنيدن صداى ناله زنان و دختران حرم و زخم فراوان بر پيكر مباركش بود . اهل فن مى‏گويند : انسان داغدار و گرسنه و تشنه تعادلى در جهت روحيه و اعصاب ندارد ، در حالى كه آن حضرت در آن لحظات بسيار سخت از گرسنگى شديد و تشنگى فراوان و داغ‏هاى كمرشكن رنج مى‏كشيد اما از نظر روحيه و اعصاب در كمال تعادل و آرامش روحى قرار داشت ، دليلش مهرورزى ويژه او به دشمن بود . آن حضرت روى اسب بر نيزه خويش كه نوك آن را بر زمين فرو كرده بود تكيه داشت تا لحظه‏اى بياسايد ، عمر سعد روى به لشكر كرد و گفت : كدام يك از شما حاضر است به او حمله كند و وى را از پاى درآورده ، به قتل برساند ؟ فرد شجاعى از ميان لشكر با اذن فرمانده تيره‏روزگار خود به حضرت حمله كرد ، حضرت براى دفع حمله او با شمشير بران به او حمله آورد ، شدت حمله حضرت يك پاى دشمن را قطع كرد ، دشمن از روى زين به زمين افتاد و ضجه و ناله زد ، حضرت امام حسين عليه السلام از اسب پياده شده و بالاى سر او آمد و با لحنى آميخته به محبّت و مهر فرمود : مى‏خواهى تو را به بستن زخمت و دارو نهادن روى آن به خيمه‏هايم ببرم يا اگر مطلب ديگرى دارى بگو تا برايت انجام دهم ؟ ! !
دشمن زخمى عرضه داشت : افرادى از قبيله من در لشكر كوفه هستند آنان را صدا بزنيد تا بيايند و مرا از اين معركه بيرون ببرند ، امام نزديك دشمن آمد و افراد قبيله او را از زخمى شدن وى خبر داد و از آنان خواست در حالى كه از حمله آن حضرت در امان‏اند بيايند و ا و را از معركه نجات دهند ! !

منبع :
برچسب ها :
نظرات کاربران (0)
ارسال دیدگاه