نام هاشم « عمرو » بود و بخاطر مقام ارجمندش ، او را « عمرو العُلی» می خواندند ،کُنیه او « ابو فضله » بود .
مادر او عاتکه دختر مرّه سلمیّه نام داشت ، و از این رو به او هاشم گفته شد که او نخستین کسی بود که در مکه برای قوم خود ، نان را می شکست و آب گوشت برآن می ریخت و در ایّام قحطی به مردم مکّه غذا داد ( با توجه به اینکه واژه « هَشم » به معنی شکستن چیز خشک است . )
عبد مناف پدر هاشم ، دارای فرزندان دیگری نیز بود بنامهای : مُطّلِب ، نوفل ، و عبد شمس .
هاشم در سن و سال ، بزرگتر از برادرانش بود ، و مطّلب کوچکترین آنها بود ، و بعضی گفته اند : هاشم و عبد شمس دو قلو به دنیا آمدند و یکی از آنها زودتر به دنیا آمد و در حالی که انگشتانش به پیشانی دیگری چسبیده بود ، آن انگشتان را از پیشانی دیگری جدا ساختند ، خون جاری شد ، آنگاه شصی این فال را زد که یبن این دو برادر ، خونریزی خواهد شد .
آدم بن عبدالعزیز بن عمر نوه عمر بن عبدالعزیز مروان ، در مدح عبد شمس می گوید :
یا اَمِینَ اللهِ اِنّی قاتلٌ قَولَ ذِی دِین وَبِرٍ و حَسَب
عبد شمس لاتهنه انّما عبد شمس عمّ عبدالمطّلب
عبدشمس کان یتلوهاشماً و هما بعدلُاِمٍ وّلِاب
: « ای امین خدا ، من گوینده گفتار دیندار و نیکو کار و شرافتمند هستم ، عبد شمس را خوار مشمار ، او عموی عبدالمطّلب است ، او هم قلوی هاشم است و این دو از یک پدر و مادرند ».
منبع : بر گرفته از کتاب سیرت پیامبر اعظم و مهربان