توحید خیالى
- تاریخ انتشار: 12 اسفند 1387
- تعداد بازدید: 360
چه کسى روى به توحید واقعى داده است؟ بیشتر نفسها اعراض از توحید دارند. این توحید هم توحید خیالى است که پنجاه، شصت سال خیال مىکردم با خدا هستم، حالا که مرگم مىرسد مىخواهم منتقل شوم، تازه آن جا مىبینم از اصل تا حالا با خدا نبودهام، بلکه با خودم بودهام. حال که خودیّت خودم دارد به فنا مىرود، خودیّتى هم که براى خودم فرض مىکردم این بدن بود که چه قدر زحمت کشیدم جمعش کردم. حالا مرا در قبر مىگذارند، حالت جمعم را تبدیل به تفریق مىکنند. کرمها ابتدا گوشتهایم را مىخورند، بعد چشمم را درمىآورند، بعد لالههاى گوشم را مىخورند، بعد موى سرم مىریزد، جمجمهام از این اعضا و جوارح عارى مىشود، زبانم مىپوسد، شکمم باد مىکند و باز مىشود، چنان در قبر مرا تفریقم مىکند تا معلوم شود که آن خودیّتى را هم که خیال مىکردم قلاّبى بوده، نبوده است.واى به حال آن وقتى که انسان این چنین گرفتار خدعه نفس شود و نفس این گونه کلاه سر انسان بگذارد. هِى نهیب بزند هستى و بعد معلوم شود که نبودم، کلاه سرم بگذارد که تو اهل توحید هستى، راحت باش، بعد معلوم شود که اهل شرک هستم. پیغمبر مىفرمود: این قدر خطّ کثیف شرک گاهى در وجود انسان نخ دوانیدنش ناپیدا و ضعیف است که از ردّ پاى مورچه روى سنگ سیاه در شب تاریک گمتر است. انسان خیال مىکند موحّدِ موحّد است، پاکِ پاک است