دعاى نوح علیه السلام
از قول حضرت نوح علیه السلام نقل مىکنند8 که بعد از 950 سال که مىخواست زمین را از شرّ مردم بىتربیت نجات دهد، عرض کرد :« رَّبِّ لاَ تَذَرْ عَلَى الاْءَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّاراً »9.و نوح گفت : پروردگارا ! هیچ یک از کافران را بر روى زمین باقى مگذار.اى مالک من! اى مربّى من، دیگر از این مردم ناپاک روى زمین کسى را باقى نگذار. خداوند هم زمین را با باریدن باران و جوشاندن آب پاک کرد. اگر جان آدم دعا کند که خدایا مرا پاک کن ؛ یعنى نوح وجود او بگوید : اى خدا! در این زمین کافران زیادى هستند که حاضر نیستند مسلمان شوند، تو مالک من هستى، تو مربّى من هستى، من مملوک تو هستم، پس من چه کار کنم؟ نوح در آخر مىگوید که دیگر قدرتم نمىرسد. همین آدم، نوح وجود او به پروردگار مىگوید: اى خدا! ما دیگر قدرتمان نمىرسد. درست است که تو به ما گفتى خوب شو، ما هم دوست داریم خوب شویم، اما قدرتمان نمىرسد. تو گفتى هر کس یک قدم به طرف من بیاید، من ده قدم به طرف او مىآیم، اما ما آن یک قدم را هم نمىتوانیم بیاییم، بیا این ده قدم خودت را یازده قدم کن، آن یک قدم را هم خودت بیا.
این نوحِ وجود ما دعا کند که در این سرزمین وجود ما که کافر در آن زیاد است، آن هم چه کافرهایى، حسد، غرور، کبر، ریا، عجب، خودبینى اینها همه کفّارى هستند که ما هر کارى مىکنیم که اینها ایمان بیاورند، نمىآورند. این تویى اى خدا، باران عنایتت را بفرست و این سرزمین وجود ما را پاک کن. پاک هم مىکند، چون در احادیث قدسیّه مىفرماید : در بین این مردم مومن و متدیّن تنها کسى که از او خوشم نمىآید، کسى است که دعا نمىکند. اگر دعا کند، جوابش را مىدهم، اما دعا نمىکند، مرا صدا نمىزند، باید صدایم کند تا بتوانم بگویم چه مىخواهى؟ اگر دهانش را ببندد و چیزى نگوید من هم چیزى به او نمىدهم. اى نوح وجود انسان باید دعا کند که : « رَّبِّ لاَ تَذَرْ عَلَى الاْءَرْضِ »10 بر ارض وجودم « مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّاراً » بجوشان، از بیرون گناهم را ببخش، از درون نور در من ایجاد کن، همین کارى که در زمان نوح کردى و از آسمان باریدى، از دل زمین هم جوشاندى، این کار را مىتوانى بکنى. آن گاه که ابراهیم خواست به پیشگاه مقدّس حق عرض ادب کند، به دیوار کعبه تکیه داد و گفت :« رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا اِنَّکَ اَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ * رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِن ذُرِّیَّتِنَا اُمَّهً مُسْلِمَهً لَکَ وَاَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبْ عَلَیْنَا اِنَّکَ اَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ »11 .یا آن گاه که دست هاجر و اسماعیل شیرخوار را گرفت و به بیابان بىآب و علف آورد، از آسمان آتش مىبارید، هیچ چیزى هم پیدا نمىشد، جبرئیل آمد و گفت: پروردگار مىفرماید که این زن و بچّه را همین جا بگذار و برو. گفت : چشم، اما سرش را بلند کرد و گفت : «رَبَّنَا» ؛ اى مالک ما، یعنى آیا این زن و بچّه با بودن تو تنها هستند؟ادهم مىگوید، کنار دریا جوانى را دیدم که سرش را پایین اندخته بود، حالى داشت و حرکت مىکرد، گفتم: غریب اهل کجایى؟ گفت غریب خودت هستى، من غریب نیستم. پرسیدم : چطور غریب نیستى، در حالى که تنهایى؟ گفت : خدا با من است، غریب کسى است که خدا با او نباشد، آیا با بودن خدا این زن و این بچّه تنها هستند؟« رَبَّنَا اِنِّى اَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتى بِوَادٍ غَیْرِ ذِى زَرْعٍ عِندَ بَیْتِکَ الْمفحَرَّمِ »12.اسماعیل وجود ما کنار این بدن خاکى بىمحصول مانده است، اگر خدا عنایت کند این اسماعیل وجود ما کارش در این سرزمین خشک بدن به جایى مىرسد که در زمین بدن ما کعبه درست مىشود، مسجد الحرام درست مىشود، زمین وجود ما، حرم امن و محلّ عبادت مىشود.زمین وجود ما، دست ما، چشم ما، گوش ما، زبان ما، پوست ما، سلولهاى ما همه حاجىهایى مىشوند که فقط دور قلبى که خانه خداست، مىگردند، اما اگر اسماعیل نیاید، یا بمیرد، در همین خانه 360 بت کار مىگذارند، بت نفس، بت شهوت، بت مال، بت میز، بت صندلى، همین بتهایى که الان در دنیا فراوانند. آن روز مکّه یک بتخانه داشت، اما امروز میلیاردها بتخانه روى این زمین، بتخانه متحرک هستند و دیگر بتخانه به آن صورت بسیار کم است. امروزه بتخانهها به این صورت درست شدهاند. خدایا این اسماعیل وجود ما را بیدار کن. ابراهیم وجود باید اسماعیلى را در این سرزمین بگذارد، « لِیُقِیمُوا الصَّلوهَ »13 تا ما را به تو متصل کند. اگر کلمه صلاه از «صِلِه» آمده باشد که به معناى اتصال است.
English