
بازگشت فضیل از ظلمت به نور
آن نیمه شب تاریک وقتى از روى بام خانههاى بغداد براى دزدید مىرفت، در آن فضاى ساکت و هواى آرام صداى ناله شنید، نشست، دید کسى نصف شب براى عبادت بلندشده، نمىدانمکیست؟ چه باحال هم مىخواند :«اَلَمْ یَاْنِ لِلَّذِینَ ءَامَنُوا اَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ»12.آیا براى اهل ایمان وقت آن نرسیده که دل هایشان براى یاد خدا و و قرآنى که نازل شده نرم و فروتن شود ؟بندگان من هنوز وقت آشتى شما نشده؟! وقتش چه موقع است، چرا مرا این قدر به انتظارتان مىنشانید؟! چه موقع مىآیید؟! نمىآیید؟! «اَلَمْ یَاْنِ» نمىآیید؟! برگشت و گفت : مولاى من، با من هستى؟! آمدم، مرا صدا مىزنى؟! آمدم، برگشت و به خود گفت : از شهر بیرون بروم، نزدیک دروازه رسید، هنوز هوا تاریک بود، دید صدا از داخل خرابه مىآید، خوب گوش داد، دید قافلهسالارِ قافله تجارتى است که مىگوید : تا هوا تاریک است سریع بلند شوید، نمازهایتان را بخوانید، بارها را ببندید، بار کنید برویم، تا این حیوان خطرناک، این دزد بیرون بغداد ممکن است بیاید. بر سر خود زد.
نزدیک خرابه گفت : قافلهسالار مردم را نترسان، کاروانیان را ناراحت نکن، آن حیوان درندهاى را که از آن مىترسیدید، امشب افسار کردهام. خدایا نفس ما افسار مىخواهد، باید آن را ببندى ما دیگر نمىتوانیم آن را ببندیم، چموش شده است.
1 . فجر (89) : 27 ـ 28.
2 . نور (24) : 33.
3 . نهج السعاده: 6/152.
4 . نور ( 24 ) : 26 .
5 . نور ( 24 ) : 26 .
6 . قلم (68) : 4.
7 . تفسیر آلوسى: 24/93 ذیل : آیه 16 سوره غافر.
8 . الکافى: 5/163 (بغیر از لا حول ولا قوّه الاّ باللّه).
9 . بقره (2) : 138.
10 . دیوان اشعار حافظ شیرازى
11 . بحار الانوار: 99/56.
12 . حدید (57) : 16.