در حال سواره بر جمعى گذشت كه گرفتار بيمارى خطرناك و مهلك جذام بودند و كسى حاضر نبود با آنان نشست و برخاست كند!!
آنان سفره غذا انداخته و مى خواستند مشغول خودرن شوند، تا حضرت را ديدند وى را با غذا خوردن با خود دعوت كردند.
فرمود: اگر روزه نبودم پياده مى شدم و كنار سفره شما مى نشستم. چون به منزل رسيد دستور داد غذائى مخصوص آماده كنند، سپس همه جذاميان را به خانه خواست و همراه آنان سر يك سفره نشست، و از آنان بدينگونه دلجوئى فرمود.
بيائيم همچون سيّد عابدان، و زينت عبدت كنندگان، و فخر سالكان به فرياد آنان كه به فريادشان نمى رسند برسيم، و دست نوازش به سر آنان كه دستى بر سرشان نمى كشند بكشيم، و به رفع نياز آنان كه كسى به رفع نيازشان بر نمى خيزد اقدام كنيم، و خلاصه در اين چند روزه عمر كسب معرفت و فضيلت كنيم، و به اخلاق اولياء حقّ و عاشقان جمال و جلال آراسته گرديم.
عاشق دلباخته، عارف معارف، واله شيدا، حضرت حاج ميرزا حبيب اللّه مجتهد خراسانى چه نيكو مى فرمايد:
گاهى سخن از عشق بگوئيد *** كه در ره توحيد بپوئيد بپوئى
هرچند كه اين كام به جستن نشود رام *** چندان كه توان جست بجوئيد بجوئيد
شمّامه حال است كه از باغ وصال است *** شمّامه اين باغ ببوئيد ببوئيد
اى سبز گياهان كه همه خشك خزانيد *** اين فصل بهار است بروئيد بروئيد
اى زنده تن و مرده دلان چند خموشيد *** بر سوك دل مرده بموئيد بموئيد
با آب از اين جامه پليدى نتوان شست *** با آتش سوزانش بشوئيد بشوئيد
ليليد و نهاريد، خزانيد و بهاريد *** بر قيد و شراريد و سفاليد و سبوئيد
آئينه جانيد و همه راز نهانيد *** يك رو به عيانيد و چو آينه دو روئيد
هم در كف قهريد و هم انرد سرِ مهريد *** هم در دل بحريد و هم اندر لب جوئيد
رنجور و طبيبيد و نه جانيد و نه جسميد *** سرّيد و ضميريد، نه روئيد و نه موئيد
منبع : برگرفته از کتاب دیار عاشقان استاد حسین انصاریان