پيامبران الهي از سوي خداي واحد و يگانه به سوي انسانها فرستاده شده اند. از اين رو بايد تعاليم آنان يكسان بوده و اختلافي در ميانشان نباشد. اين نكته در مورد معارف اعتقادي كه گزارشهايي درباره واقعيت است، روشن تر از بخشهاي ديگر اديان است. در اين بخش، تفاوت اديان تنها در اين مورد مي تواند باشد كه بخشي از حقايق به پيامبري داده شده و به پيامبر ديگر داده نشده است. اما در بخش شريعت، ممكن است اختلافها ناشي از تفاوت زماني و مكاني باشد. براي مثال چون دين پيامبر اعظم(ص)، دين خاتم و جهاني است، احكام و شرايع آن كمي سهل تر از احكام و شرايع ديگر پيامبران است.
با وجود اين، تحريفهايي كه در طول زمان در اديان الهي رخ داد، باعث شد تا در برخي معارف و احكام ميان اين اديان اختلاف رخ دهد. قرآن كريم مي فرمايد: ان الذين عندا... الاسلام و ما اختلف الذين اوتوا الكتاب الا من بعد ما جاء هم العلم بغياً بينهم. (آل عمران، 19)
اين آيه، دين همه پيامبران را اسلام مي داند و تصريح مي كند كه اختلافهاي پيروان اديان الهي در اثر تحريف و گناه بوده است. در اين آيه، نام دين واحد، اسلام ذكر شده است. در برخي آيات ديگر نيز چنين نامگذاري ديده مي شود. براي مثال، در آيه زير از حضرت ابراهيم(ع) به عنوان حنيف و مسلمان نام برده شده است:
(ما كان ابراهيم يهودياً و لا نصرانياً و لكن كان حنيفاً مسلماً و ما كان من المشركين) (آل عمران، 67)
اسلام به معناي تسليم شدن است؛ تسليم قلبي و عملي. اما براي تسليم شدن بايد چگونگي تسليم شدن روشن باشد. آنچه پيامبران براي مردم مي آورند، يعني دين، چگونگي تسليم شدن در برابر خداست؛ تسليم قلبي كه با اعتقادات مطابق با واقع رخ مي دهد و تسليم عملي از راه عمل به شريعت. بنابراين دين خدا اسلام است: "ان الذين عندا... الاسلام"
حنيف از ريشه حنف به معناي ميل و تمايل به سويي است و به معناي راه راست و كسي كه به سوي دين مستقيم ميل پيدا كرده يا از دين كجي اعراض نموده نيز آمده است. به پيرو دين الهي يا اسلام، حنيف گفته مي شود، زيرا به دين مستقيم متمايل شده است.
ادعاي اين نوشته اين است كه اسلام يعني دين همه انبياي الهي فطري است و اصول ابعاد سه گانه اسلام در فطرت همه انسانها وجود دارد. اين مطلب را براساس آيات قرآن و احاديث پيامبر اعظم(ص) و گاه احاديث اهل بيت(ع) اثبات خواهيم كرد.
فطري بودن دين در معارف اعتقادي
قرآن كريم درباره فطري بودن دين مي فرمايد: (فأقم وجهك للدين حنيفاً فطرة ا... التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق ا... ذلك الدين القيم) (روم، 30)
اين آيه مخاطب خود را به دين حنيف و استوار دعوت مي كند و دين را با عنوان فطرت ا... تفسير مي نمايد؛ فطرتي كه انسان بر آن سرشته شده و قابل تغيير نيست. در آخر مي فرمايد: دين استوار، چنين دين فطري است.
در احاديث، حنيفيت و فطرت به يك معنا آمده و در تفسير آن معرفت خدا و توحيد ذكر شده است. از پيامبر اكرم(ص) نقل شده كه فرمودند: "هر مولودي با فطرت متولد مي شود، و مقصود از فطرت، معرفت به اين مطلب است كه خداوند آفريدگار اوست و آيه شريفه "و لئن سألتهم من خلق السماوات والارض ليقولن ا..." (لقمان، 25) به همين مطلب اشاره دارد (اصول كافي، ج 2، ص 12).
بدين سان، دين استوار، دين فطري است؛ ديني كه اساس آن يعني معرفت خدا، در فطرت و خلقت نخستين انسانها نهفته است و اين فطرت قابل تغيير نيست.
در احاديث، آموزه توحيد نيز از مصاديق فطرت ذكر شده است (اصول كافي، ج 2، ص 12)، زيرا معرفتي از خدا كه انسانها بر آن سرشته شده اند، شامل توحيد نيز مي شود و انسانها خداي واحد و يگانه را فطرتاً مي شناسند.
براساس آيات و احاديث، سابقه اين معرفت توحيدي و فطري به پيش از جهان كنوني بر مي گردد و خداوند همه انسانها را در عالم يا عوالمي پيش از اين جهان، جمع كرد و خود را بدون واسطه به آنها شناساند و پس از اين شناخت، از آنان به ربوبيت خويش اقرار گرفت، و همين شناخت در روح و جان انسانها باقي ماند، از اين رو آنان همراه با همين فطرت توحيدي وارد جهان كنوني مي شوند.
فطري بودن دين در اعمال و عبادات
معرفت خدا و توحيد كه اساس دين اسلام است، فطرت اعتقادي همه انسانهاست. اما گذشته از فطرت اعتقادي، انسانها داراي فطرتهاي عملي نيز هستند. در احاديث نقل شده از پيامبر نماز و عبادت خدا از مصاديق فطرت ذكر شده است: "الصلاة و هي الفطرة" (المعجم الكبير، طبراني، ج 11، ص 272)
انسان پس از شناخت خدا و ايمان به او و با عقل فطري در مي يابد كه بايد خداي خويش را پرستش كند، هر چند نوع پرستش را نمي داند. از همين روست كه وقتي به مدعي پيامبري و رسالت برخورد مي نمايد، در سخنان او دقت مي كند تا اگر حقانيتش اثبات شد، نوع پرستش خدا را از او بپرسد. بنابراين، اصل پرستش امري فطري است و جزو فطريات عقل انسان است و آدمي با استفاده از عقل فطري لزوم پرستش خداي اثبات شده را ادراك مي كند.
در برخي از احاديث پيامبر(ص) بعضي از امور مربوط به نظافت و پاكي همچون كوتاه كردن ناخنها و شارب و نيز مسواك كردن از فطريات برشمرده شده است (مسند احمدبن حنبل، ج 3، ص 6، بحارالانوار، ج 76، ص 68)
اين امور از فطريات عقل است، زيرا انسان با عقل فطري خود خوبي نظافت را درك مي كند.
در برخي احاديث نقل شده از پيامبر(ص) كارهايي مثل غسل جمعه، كوتاه كردن شارب، بلندكردن محاسن و نيز برخي عبادات مثل زكات، از فطريات اسلام برشمرده شده است (كنزالعمال، ج 7، ص 763، مستدرك الوسايل، ج 7، ص 12) منظور از فطريات اسلام، احكام و عباداتي است كه از اسلام جدا نمي شود و از ويژگيهاي ذاتي اسلام هستند، به گونه اي كه علامتهاي يك مسلمان شمرده مي شوند.
نقل شده است كه زن عثمان بن مظعون از شوهرش نزد پيامبر(ص) شكايت برد كه او دايم در حال نماز و روزه است و به خانواده توجهي نمي كند. پيامبر اكرم(ص) ناراحت شد و به عثمان فرمود:
"لم يرسلني ا... تعالي بالرهبانية و لكن بعثني بالحنيفية السهله السمحة... فمن أحب فطرتي فيستن بسنتي و من سنتي النكاح (كافي، كليني، ج 5، ص 494)
در اين حديث و احاديث مشابه، دين حنيف سهل و ساده و به دور از رهبانيت، فطرت پيامبر يا فطرت دين پيامبر(ص) برشمرده شده است.
حاصل آن كه اساس دين اسلام، يعني معرفت خدا و توحيد و نيز عبادت خدا و پاكي روح و جسم، اموري فطري هستند و انسان براساس خلقت اوليه خود و نيز عقل فطري قادر به فهم آنهاست. در واقع، فطريات اعتقادي و عملي اسلام و انسان يكي است، زيرا توحيد و عبادت و پاكي هم از فطريات اسلام است و هم از فطريات انسان.
فطري بودن دين در اخلاق
اما گذشته از عقايد و اعمال، آدمي داراي فطريات اخلاقي نيز مي باشد. انسان باعقل فطري خود خوب و بد را مي فهمد و مي داند كه ادب و راستگويي و عدالت و سپاسگزاري خوب است و دروغگويي و ستم و ناسپاسي زشت و بد است. از پيامبر اعظم(ص) نقل شده كه در مورد عقل فرمودند:
"فيقع في قلب هذا الانسان نور، فيفهم الفريضة و السنة و الجيد و الردي، ألا و مثل العقل في القلب كمثل السراج في وسط البيت" (بحارالانوار، ج 1، ص 99)
در اين حديث، تصريح شده كه انسان با عقل فطري و بدون اكتساب، خوب و بد را مي فهمد.
از امام صادق(ع) نقل شده كه "بندگان به وسيله عقل، عمل نيكو را از عمل زشت مي شناسند" (اصول كافي، ج 1، ص 29)
از امام علي(ع) نقل شده كه فرمودند: "اخلاق نيكو از ميوه هاي عقل است" (غرر الحكم، ج 1، ص 339، حديث 1280) و "ادب در انسان همچون درختي است كه اصل و ريشه آن عقل است" (همان، ج 2، ص 109، حديث 2004) و "ميوه عقل راستگويي است" (همان، ج 3، ص 333، حديث 4643)
از پيامبر اكرم(ص) نقل شده كه فرمودند:
"جبلت القلوب علي حب من أحسن إليها و بعض من أساء إليها" (كافي، ج 4، ص 381)
بدين سان، اخلاق كه بخشي از دين اسلام است، امري فطري است؛ بدين معنا كه پايه ها و اصول اخلاق اموري فطري اند و هر انسان بالغ و عاقلي اين اصول را با عقل فطري خويش درك مي كند.
براساس قرآن و احاديث پيامبر اعظم(ص) و اهل بيت(ع) و نيز درك وجداني و عقلي عموم انسانها، انسان برخي امور را بدون كسب و اكتساب و به صورت فطري ادراك مي كند. اين فطريات در سه محور اعتقادات، اعمال و اخلاق مي گنجند. از سوي ديگر، دين اسلام كه دين همه پيامبران الهي است، بر پايه همين سه محور سازمان يافته است. مقصود از فطري بودن دين اسلام اين است كه خداوند متعال، معرفت پايه ها و اصول اين سه محور دين را در فطرت انسان نهاده است. از همين روست كه در برخي احاديث، دين خدا و اسلام مصداق فطرت مطرح شده در آيه "فطرت ا... التي فطر الناس عليها" دانسته شده است. سيوطي از پيامبر اكرم(ص) نقل مي كند كه مقصود از فطرت در آيه بالا دين خداست (الدرر المنثور، ج 5، ص 155) و از امام صادق(ع) نقل شده است كه مقصود از فطرت در آيه بالا اسلام است (كافي، ج 4، ص 12).
مقصود از فطري بودن اسلام، فطري بودن پايه هاي سه گانه آن است. از اين رو، در حديث اخير امام صادق(ع) پس از آن كه فطرت را به اسلام تفسير فرمودند، در ادامه فطري بودن اسلام را به فطري بودن اساس اعتقادي اسلام، يعني توحيد بازگرداندند:
"فطرهم ا... حين أخذ ميثاقهم علي التوحيد" (اصول كافي، ج 2، ص 12)
منبع : پایگاه نور پورتال