فارسی
يكشنبه 16 ارديبهشت 1403 - الاحد 25 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

رحمت و لطف خدا به جوان زمان داود

شيخ صدوق روايت مى كند : داود (عليه السلام) مجلسى داشت كه جوانى در آن شركت مى كرد ، آن جوان بسيار ضعيف و لاغر بود و سكوتى زياد و طولانى داشت .روزى ملك الموت به محضر داود آمد در حالى كه نگاه ويژه اى به آن جوان داشت ، داود گفت : به او نظر دارى ؟ گفت : آرى ، مأمورم هفت روز ديگر او را قبض روح كنم . داود دلش سوخت و به او رحمت آورد ، به وى گفت : اى جوان همسر دارى ؟ گفت : نه ، تاكنون ازدواج نكرده ام .داود گفت : نزد فلان كس كه داراى منزلتى بزرگ است برو و به او بگو : داود گفت : دخترت را به همسرى من درآور و با مهيا كردن مقدمات كار در اين شب عروسى كن . سپس پول فراوانى در اختيار جوان گذاشت و گفت : اين هم پول ، هرچه لازم است با خود ببر و پس از هفت روز به نزد من بيا .جوان رفت و پس از هفت روز كه از عروسى او گذشته بود به محضر داود آمد . داود به او گفت : در چه حالى ؟ گفت : حالم از تو بهتر است . ولى داود هرچه انتظار كشيد كه جوان قبض روح شود خبرى نشد ; به جوان فرمود : برو هفت روز ديگر بيا .جوان رفت و هفت روز ديگر بازگشت ، باز از قبض روحش خبرى نشد ; فرمود : برو هفت روز ديگر بيا . رفت و هفت روز بعد برگشت . آن روز ملك الموت به محضر داود آمد ، به او گفت : تو نگفتى بايد او را قبض روح كنم ؟ گفت : چرا . فرمود : پس چرا سه هفت روز گذشت و او را قبض روح نكردى ؟! گفت : داود ! خدا به خاطر رحم تو بر او به او رحم كرد و تا سى سال به او مهلت حيات داد.خداى مهربان با كم ترين دست آويزى درياى رحمتش را به سوى بنده اش سرازير مى كند و او را از همه طرف مورد لطف و محبت قرار مى دهد .

برگرفته از کتاب داستانهای عبرت آموز

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

حکایتی از خانه ‏اى دو در
بيعت كنيد!
حکایت همسايه‏ ابوبصير
حکایت خدمت به پدر و مادر
داستان شگفت انگيز سعد بن معاذ
در و دیوار هم با نماز شبش هم‌صدا می‌شدند
حكايت زنبور و آتش نمرود
با حسودان چگونه باید رفتار کنیم؟
مشاهدات ملکوتی سيّدالشهدا(ع) در عصر تاسوعا
ما دزد پول مردم هستیم نه دزد اعتقادات آنها!

بیشترین بازدید این مجموعه

تواضع محمد بن مسلم
در و دیوار هم با نماز شبش هم‌صدا می‌شدند
عطا و بخشش به كسى كه تو را محروم نموده
حکایت خدا و گنه‏ كاران پشيمان‏
حکایت خدمت به پدر و مادر
حکایتی از خانه ‏اى دو در
اگر زبانم را از بيخ و بن بر كنند...
عبادت مادر از زبان پسر
توبه جوانی که خیاط زنانه بود
مشاهدات ملکوتی سيّدالشهدا(ع) در عصر تاسوعا

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^