فارسی
شنبه 08 ارديبهشت 1403 - السبت 17 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

يادآوری ابوثمامه صائدی برای نماز و شهادت حبيب بن مظاهر

يادآوری ابوثمامه صائدی برای نماز و شهادت حبيب بن مظاهر

ابوثمامه صيداوي كه نام شريفش عمروبن عبدالله است چون ديد وقت زوال است به خدمت امام عليه السلام شتافت و عرض كرد يا ابا عبدالله جان من فداي تو باد همانا مي‌بينم كه اين لشكر به مقاتلت تو نزديك گشته‌اند ولكن سوگند با خداي كه تو كشته نشوي تا من در خدمت تو كشته شوم و به خون خويش غلطان باشم و دوست دارم كه اين نماز ظهر را با تو بگذارم آنگاه خداي خويش را ملاقات كنم، حضرت سر به سوي آسمان برداشت پس فرمود ياد كردي نماز را خدا ترا از نمازگزاران و ذاكرين قرار دهد، بلي اينك اول وقت آنست، پس فرمود از اين قوم بخواهيد تا دست از جنگ بردارند تا ما نماز گذاريم. حصين بن تميم چون اين بشنيد فرياد برداشت كه نماز شما مقبول درگاه الله نيست، حبيب بن مظاهر فرمود اي حمار غدار نماز پسر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم قبول نمي‌شود و از تو قبول خواهد شد؟!!

حصين بر حبيب حمله كرد حبيب نيز مانند شير بر او تاخت و شمشير بر او فرود آورد و بر صورت اسب او واقع شد حصين از روي اسب بر زمين افتاد پس اصحاب آن ملعون جلدي كردند و او را از چنگ حبيب ربودند پس حبيب رجز خواند و فرمود:

اَوشَطْرَ كُمْ وَلّيْتُمُ الاَكْتادا

 
 اُقْسِم لَوْكُنّا لَكُمْ اَعْداداً

 

يا شَرَّ قَوْمٍ حَسَباً وَ اَدّاً

و نيز مي‌فرمود:

فارِسُ هَيْجاء وَ حَرْبٍ تَسْعَرُ
وَ نَحْنُ اَوْ‌ في مِنْكُمُ وَ اَصْبَرُ
حَقّاً وَ اَتْقي مِنْكُمُ وَ اَعْذَرُ
چه خواهد كرد در راه خداوند
مبارز خواست از آن قوم گمراه
كه بر نام آوران تنگ آمدي كار
همي مرد از سر مركب جدا كرد
فكند از آن جماعت جمع بسيار

 
 اَنَا حَبيبٌ وَ اَبي مُظَهَّرٌ
اًنٌتُمْ اَعَدُّ عُدَّهً وَ اَكْثَرُ
وَ نَحْنُ اَوْلي حُجَّهً وَ اَظْهَرُ
ببين اخلاص اين پير هنرمند
رجز خواند و نسب فرمود آنگاه
چنان رزمي نمود آن پير هشيار
سر شمشير آن پير جوان مرد
به تيغ تيز در آن رزم و پيكار

 

بالجمله قتال سختي نمود تا آنكه به روايتي شصت و دو تن را به خاك هلاك انداخت، پس مردي از بني تميم كه او را بديل بن صريم مي گفتند بر آن جناب حمله كرد و شمشير بر سر مباركش زد و شخصي ديگر از بني تميم نيز بر آن بزرگوار زد كه او را بر زمين افكند حبيب خواست تا برخيزد كه حصين بن تميم شمشير بر سر او زد كه او را از كار انداخت پس آن مرد تميمي فرود‌آمد و سر مباركش را از تن جدا كرد، حصين گفت كه من شريك توام در قتل او سر را به من بده تا به گردن اسب خود آويزم و جولان دهم تا مردم بدانند كه من در قتل او شركت كرده‌ام آنگاه بگير آنرا و ببر به نزد عبيدالله بن زياد براي اخذ جايزه، پس سر حبيب را گرفت و به گردن اسب خويش آويخت و در لشكر جولاني داد و به او رد كرد.

 


منبع : تبیان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

حكومت يزيد و عدم بیعت امام
مبانی و منابع عاشورا پژوهى
محاصره اش کرده بودند
دیدگاه محدث قمى در مورد تاریخ عاشورا
کارون عترت، زير سايه قران
حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمدابراهیم آیتی
برداشت هاي انسان شناختي نهضت كربلا
ديدارامام حسین(ع) با ابى هره ازدى
علت عدم حضور سليمان بن صرد در کربلا
علت عزاداری بیشتر برای امام حسین(علیه السلام)

بیشترین بازدید این مجموعه

ورود اهلبيت اطهار عليه السلام به كوفه و ذكر خبر ...
شب عاشورا
نقش عزاداری در حفظ ملت و کشور در بیانات امام ...
مبانی و منابع عاشورا پژوهى
ديدارامام(ع) با بعضى بزرگان عرب
معماري فرهنگ عاشورا در عصر اهل بيت(ع)
حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمدابراهیم آیتی
حكومت يزيد و عدم بیعت امام
محاصره اش کرده بودند
درس‏ها و عبرت‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سياسى(4)

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^