قرآن مجيد در رابطه با وجود مادي و معنوي انسان آيات بسيار مهم و قابل دقتي دارد. نزول اين آيات در آن روزگار، اولاً: نشان از معجزهبودن قرآن ميدهد؛ چون زماني اين مسائل را قرآن بيان كرده است كه بسياري از آنها از دانش و چشم علمي بشر پنهان بود و حتي بعضي از اعضا و جوارح را كه اسم برده مثل انگشت و چشم جايگاهش براي بشر روشن نبود. تنها چيزي كه آن روزگار دانشمندان از انگشت و چشم خبر داشتند اين بود اگر ما اين انگشتان را نداشتيم كاري نميتوانستيم بكنيم، اگر اين چشم را نداشتيم چيزي را نميتوانستيم ببينيم.
اما قرآن مجيد درباره بعضي از اعضاي جسمي انسان نميخواسته توضيح واضحات بدهد، ميخواسته عقل را به يافتن اسرار اين اعضا و كاربرد اين اعضا و ميدان گسترده اين اعضا تحريك كند و بعد از آن هم عقل و قلب را با بيان اين اعضا به طرف پروردگار مهربان عالم براي ظهور و پابرجا كردن توحيد و نفي شرك جهت بدهد. به خصوص كه در آيات شريفه ملاحظه كرديد معبودان را مالك نفع و ضرر نميداند؛ يعني شما دلبستگي به منابعي پيدا كرديد كه هيچ كاري برايتان نميتوانند انجام بدهند.
فلسفه بيان آيات كتاب خلقت انسان و كتاب نفس انسان فقط و فقط ظهور دادن توحيد در دل مردم و نفي شرك از باطن مردم بوده است. چون تمام بلاهايي كه سر بشر در تاريخ آمده از طريق فرهنگ شرك آمده. فرهنگ شرك در يك كلمه يعني اطاعت از غير خدا كه ضد خداست.
وقتي انسان از طريق قرآن نه از طريق كتابهاي اروپاييها وارد آيات كتاب نفس ميشود، غير از اين كه دل نسبت به وجود حق جهتگيري ميكند، انديشه و عقل هم نسبت به صفات حق جهتگيري ميكند؛ يعني ميبيند در چشم علم دارد موج ميزند. اين علم علم چه كسي است؟ حكمت و عدل موج ميزند، چون چشم را كه ميبيند، ميبيند عدل در آن دارد موج ميزند. هر چيزي را به جاي خودش قرار داده با اين آيات يعني با نگاه كردن به آيات نفس انسان هم با خدا پيوند ميخورد، هم با صفات خدا و هم با فرمانهاي خدا از طريق قرآن پيوند ميخورد..
منبع : پایگاه عرفان