پس از نامه اينكه مختار به رفاعه يكى از سران توابين پس از شكست آنها نوشت تصميم گـرفـت به سران شيعه در كوفه و بصره و مدائن نامه بنويسد و ايشان را دعوت به همكارى كند، اين نامه را بوسيله سبحان بن عمرو به رؤ ساء شيعه از جمله مثنى بن مخرمة در بصره و سعد بن خديفه در مدائن و يزيد بن انس و اءحمر بن شميط و عبدالله بن شراد و عـبيدالله بن كامل نوشت خداوند در مقابل قيام و نهضتى كه نموديد پاداش بزرگ عنايت كرد و گـناهان شمـا را آمـرزيد بهر درهمـى كه در اين راه خرج كرديد و با قدمى كه برداشتـيد براى شما حسنه اى ثبت كرد و مقام و درجه اى بالا و ثوابى بى حد به شما عطا فرمود:
ولى اگر من به كمك شما قيام كنم در مشرق و مغرب دشمنانتان را از دم شمشير مى گذرانم و با خواست خدا همه را نابود مى گردانيم خدا هدايت كند آنكه به شما نزديك گردد و دور گرداند آنكه تمرد و سرپيچى كند والسلام .
سبحان نامه مختار را در ميان آستر و رويه كلاه خود پنهان كرد و از زندان خارج گرديد و به اين افراد رسانيد تا آنكه همه آنها مختار را خواندند.
بزرگـان شيعه نامه مختار را خواندند به قاصد گفتند: كه تا پاى جان با او همكارى مـى كنيم و هر چه فرمان دهد اطاعت خواهيم كرد و اگر اجازه مى دهد با جمعيتى به زندان آمده و او را بيرون آوريم.
مختار پاسخ داد: بزودى از زندان خلاص خواهم شد و محتاج بزور و اغتشاش نيست.
منبع : تبیان