فارسی
شنبه 03 آذر 1403 - السبت 20 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

من محبت پيامبر را به تو ديدم

شفيق بن مسلمه گويد: حسين بن على عليه السلام به ميدان آمد و نداى هل من مبارز سر داد، مردى از خاندان ذى لعوه به نام زبرقان بن اسلم - كه بسيار شجاع بود - به سوى او رفت و (چون او را شناخت ) گفت : شگفتا! تو كيستى ؟ فرمود: ((منم حسين بن على عليه السلام ))
زبرقان گفت : فرزندم ! برگرد، به خدا سوگند روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله را ديدم كه بر شتر سرخ مويى سوار بود و از جانب قبا مى آمد و تو در آن جلو او بودى و من چنان نيستم كه با خون تو رسول خدا صلى الله عليه و آله را ديدار كنم .
زبرقان در حالى كه بخشى از شعر خود را مى گفت (از نبرد او) برگشت .


منبع : تبیان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

ظهور صفات اسلامى
مسلمان شدن به برکت خاک کربلا
عيد و لباس بهشتى
عفو حسينى
هدف آفرينش
منطق ايثار
بهترين كار بعد از نماز
طعام و لباس هاى بهشتى
بوسه بر بوسه گاه نبى
پژوهشي درباره ي ارزش زيارت امام حسين(ع)

بیشترین بازدید این مجموعه

طعام و لباس هاى بهشتى
هدف آفرينش
بوسه بر بوسه گاه نبى
بهترين كار بعد از نماز
عفو حسينى
ظهور صفات اسلامى
منطق ايثار
داستان هايى از فضيلت زيارت امام حسين (ع)
عيد و لباس بهشتى
مسلمان شدن به برکت خاک کربلا

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^