از اولين سالهاي حضور انسان بر روي زمين، يعني از زمانى كه قابيل با دين خدا درگير شد، جهاد نيز آغاز گشت. آيات قرآن به صراحت بيان ميكنند كه درگيرى قابيل با برادرش هابيل بر سر تقوا بوده است كه محصول دين است:
«واتل عليهم نبأ ابني آدم بالحق إذ قربا قربانا فتقبل من أحدهما ولم يتقبل من الآخر قال لاقتلنك قال إنما يتقبل الله من المتقين. لئن بسطت إلي يدك لتقتلني ما أنا بباسط يدي إليك لاقتلك إني أخاف الله رب العالمين. إني أريد أن تبوأ بإثمي وإثمك فتكون من أصحاب النار وذلك جزاء الظالمين. فطوعت له نفسه قتل أخيه فقتله فأصبح من الخاسرين».
و داستان دو پسر آدم را كه سراسر پند و عبرت است به درستى و راستى بر آنان بخوان، هنگامى كه هر دو نفر با انجام كار نيكى به پروردگار تقرّب جستند، پس از يكى پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد. برادرى كه عملش پذيرفته نشده بود از روى حسد و خودخواهى به برادرش گفت: بى ترديد تو را مى كشم. او گفت: خدا فقط از پرهيزكاران مى پذيرد. مسلماً، اگر تو براى كشتن من دست دراز كنى، من براى كشتن تو دستم را دراز نمى كنم، زيرا از پروردگار جهانيان مى ترسم. من مى خواهم به گناه كشتن من و گناه خودت كه سبب مردود شدن كار نيكت بود، به پيشگاه خدا بازگردى و در نتيجه از دوزخيان باشى، و اين است پاداش ستمكاران. نفس طغيانگرش كشتن برادرش را در نظرش سهل و آسان جلوه داد، پس او را كشت و از زيانكاران شد.
قابيل، بر اثر غلبه هواهاى نفساني و شهوات، تحمل اين معنا را نداشت كه تقوا بر حيات حاكم باشد، چون حكومت تقوا را مانع اجراى خواسته هاى خود مى ديد. گمان هم مى كرد اگر هابيل را بكشد به عمر تقوا خاتمه داده است، ولى نمى دانست كه دين خدا باز هم مدافع دارد.
آري، درگيرى با دين از همان زمان شروع شد و تا زمان ظهور امام دوازدهم، عليهالسلام، هم ادامه دارد. ادامه مطلب...