فارسی
جمعه 02 آذر 1403 - الجمعة 19 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

حكايتى در عبرت‏

در ماده «عبر» در كتاب سفينة البحار محدث قمى از حضرت صادق (ع) روايت شده است كه داود پروردگار روزى از شهر بيرون رفت در حالى كه زبور مى خواند و هنگام زبور خواندش هر چه از كوه و سنگ و پرنده و درنده بود با او هم صدا مى شدند.

وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلًا يا جِبالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَ الطَّيْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ:

او مى رفت تا به اطراف كوهى رسيد كه در بالاى آن كوه، مرد عابدى از پروردگاران بنى اسرائيل بنام حزقيل خدا را عبادت مى كرد.

حزقيل چون صداى كوه و حيوانات را شنيد دانست حضرت داود در آن منطقه است.

داود حزقيل را ندا داد كه: آيا اجازه دارم به نزد تو آيم؟ حزقيل گفت: نه

 داود به گريه نشست، به حزقيل وحى شد درباره داود دعا كرده او را به محل خود دعوت كن، حزقيل از جاى خود برخاسته و داود را به بالاى كوه دعوت كرده و سپس دست او را گرفت به بالا برد.

داود از حزقيل پرسيد، آيا در اين محل قصد معصيت كرده اى، گفت: نه پرسيد در اين مدت دچار خودبينى و عجب گشته اى گفت: نه پرسيد آيا در اين مدت شوقى به زندگى مادى و شهوات و لذات دنيوى پيدا كرده اى؟ گفت گاهى چنين حالتى به قلبم خطور مى كند پرسيد در چنين حال چه مى كنى؟

حزقيل گفت: چون چنين حالى به من هجوم كند در اين غارى كه در اين كوه است وارد شده و در آنجا عبرت مى گيرم!

داود به آن غار وارد شد در آن غار تختى از آهن بود و روى آن جمجمه اى از سر آدميزاد قرار داشت با مقدارى استخوان هاى كهنه و در طرفى از آن لوحى بود از آهن كه در آن نوشته شده بود: من اروى شلم هستم، هزار سال پادشاهى كردم و هزار آبادى بنا نمودم و با هزار زن ازدواج كردم و اين عاقبت زندگى من است كه خاك بسترم و سنگ باشم و مارها و خزنده ها همسايگان من هستند پس فريب دنيا را مخوريد.


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

گفتگوى حضرت سجّاد عليه السلام با جابر در مسئله ...
حكايتى از رمى جمرات‏
به امید کرم
من از آن عمل توبه كردم‏
به وقت سه گناه‏
حكايتى در عبرت‏
عبادت‏هاى خلاف دستور حق‏
چه نيكوست اجر عمل كنندگان‏
قطع طواف كرديد؟!
استغفار ماهيان دريا براى طالب علم

بیشترین بازدید این مجموعه

بيست و چهار خزانه براى بيست و چهار ساعت
اذكار باطل از دامن فرق باطل
حكايت گرگان و كرمان‏
حكايتى از رمى جمرات‏
گردنبند با برکت حضرت زهرا(س)
حکایت خدمت به پدر و مادر
شهادت حق‏
حالتان چطور است؟
من از آن عمل توبه كردم‏
از على آموز اخلاص عمل‏

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^