قطعه ادبی /اعتکاف
منیره زارعان
تو همیشه با منی، امّا چشم من گرفتار رنگوارنگ دنیا و دلم در بند نیاز و خواهش نفس است. درونم دلتنگ است از دوری تو. دلم سخت بهانه تو را میگیرد. چند روزی میخواهم تنها با تو باشم، تنها تو را حس کنم و تنها تو را بیابم؛ تو را که سرچشمه وجود منی، روزیده من، حافظ من، یار و یاور من، برطرف کننده نیازهایم و برآورنده حاجاتم، تویی که همه امید منی.
کدام اندوه، کدام سختی و کدام گره کور دلم را خواهد آزرد وقتی من در این چند روزه اعتکاف تو را بیابم و دریابم که تو خدای بزرگ و مهربان من همیشه با منی؟
از آن روز که نهال کوچک و ناتوان وجودم را در عالم خاک کاشتی و به مهربانی آبیاری کردی، تا امروز که اندکی پاگرفتهام و جوانهای زدهام، همیشه و هر لحظه تنها تکیه گاهم به تو بوده است.
چه بسیار لحظهها که این تکیهگاه محکم را از یاد بردهام و دلم از سختیهای خاک لرزیده و فرو ریخته است، اما امروز آمدهام تا این تکیهگاه محکم و استوار را بیشتر باور کنم و با نزدیکتر شدن به تو، وجود ضعیف خود را به محور پایدار و استوارِ وجود تو بیش از پیش تکیه دهم، بدان امید که هرگز فرو نیفتم. پس ای عزیز! لحظهای مرا به خود وامگذار.
ریشههای تازه در خاک دواندهام و جوانههای تازهام را رو به خورشید وجودت گرفتهام.
اما دور از تو در خاک بودن سخت است. آفت بسیار است و نهال وجود من نازک و نحیف.
توفانها میوزند و من بیتو، بیتکیهگاهم. محتاج دمی خلوت با تو هستم تا برویم، تا استوارتر شوم، تا پا بگیرم.
میخواهم امروز حصاری بسازم، بین خودم و هر چه غیر توست. بین خودم و همه بادها، توفانها و آفتها. میخواهم که در حصار کوچکم، تو باشی و من، من باشم و تو، تو بتابی و من رشد کنم. من تو را بخوانم و تو نگاهم کنی، تا فردا که گاهِ ثمردادن فرا میرسد، میوه وجودم بوی خوب تو بدهد.
دلِ جوان ِ مرا بنگر. هنوز آنقدر زمان بر من نگذشته که دلم رنگ و بوی دنیا بگیرد. هنوز دلم آبی است و چشمم بوی آسمان میدهد. آه که غبار دنیا چه زود و چه سخت دلها را کدر میکند. ای مهربان پاک من! سه روز مرا به سوی خود بخوان و در خانهات مهمان کن، تا آبشار رحمتت، همان اندک گرد وغبار دنیایی را هم که بر دلِ جوانِ من نشسته است، پاک کند و از بین ببرد. نمیخواهم با گذر جوانی، رنگ آبی دلم خاکستری شود. پس سه روز مرا به سوی خود بخوان و پاکتر و تازهتر از پیشم کن.
جوانی سرشار از شور و نشاطم. شور و شوق سفر به سوی تو زندهترم میدارد. سفری سخت و دشوار، عبور کردن از خود، از نیاز خود، از خواستههای خود، تا خدا، تا هستی محض، تا معبودی بیهمتا.
صبح تا شب لب از خوردن و آشامیدن بستن وشب تا صبح لب به ذکر و نیایش با تو گشودن، همه خواستههای نفس را رها کردن و تنها تو را طلبیدن. رفتن به سفری که هر کس را نشاید و هر دلی آن را نتواند. و من امروز در این سفر سخت به خودم، به فرشتگان تو و به عالم هستی میباورانم که این بنده حقیر تو، بهراستی تو را میطلبد و تو را بندگی میکند، آنچنان باوری که هرگز از میان نرود.
ای معبود مهربان من! مرا دریاب و رهایم مکن.
گفتی مهمان را عزیز بدارید که مهمان، حبیب خداست. امروز من به مهمانی تو آمدهام. ای عزیز! مهمانت را دریاب و سبد احتیاج مرا از لطف و مهربانی پر کن.
دلنشینتر از مهمانی تو چیست که در هر مهمانی، صاحبخانه خود مهمان سفره توست. این یگانه سفرهای است که در آن صاحبخانه، به راستی صاحبخانه است و دستش در عط و بخشش گشوده است. ای مهربان! بر تهیدستیام راضی مشو که به هزاران امید به مهمانی تو آمدهام.
پژوهش /احکام اعتکاف
زهرا روزبهانی
اعتکاف، عملی مستحبی است که باید به قصد قربت انجام شود.[1]
فردی که قصد معتکف شدن دارد، باید دستکم سه روز در مسجد جامع شهر بماند؛ یعنی باید پیش از اذان صبح روز اول در مسجد باشد و تا اذان مغرب روز سوم از مسجد خارج نشود و این سه روز را روزه بگیرد.
در ادامه به برخی از احکام اعتکاف اشاره میکنیم:
فرد معتکف باید مسلمان و عاقل باشد و اعتکاف از غیر مسلمان و انسان مجنون باطل است. از آنجا که اعتکاف به خودی خود واجب نیست و انجام آن مستلزم خروج از منزل و صرف وقت نسبتاً زیادی است، یکی از شرایط پذیرفتن اعتکاف، اجازه دادن صاحب اجازه است. برای مثال، اگر جوانی بخواهد معتکف شود و این کار او، موجب آزار و اذیت پدر و مادر گردد یا به هر علتی به او اجازه اعتکاف ندهند، اعتکافش صحیح نیست.[2]
اعتکاف را میتوان برای خود یا به نیابت از مردگان انجام داد. اگر اعتکاف را به نیابت از کسی که از دنیا رفته به جای آورَد، در این صورت اعتکاف را تنها به نیابت از یک نفر میتواند انجام دهد و اگر مقصود اهدای ثواب باشد، میتوان ثواب اعتکاف را به چند نفر زنده یا مرده هدیه کرد.
فرد معتکف باید این سه روز را روزه بگیرد. پس اگر کسی نمیتواند روزه بگیرد، اعتکافش صحیح نیست. اعتکاف در عیدهای قربان و فطر نیز که روزه آن روزها حرام است، باطل میباشد. اعتکاف نباید کمتر از سه روز باشد، اما بیش از آن مانعی ندارد. البته با توجه به این نکته که بعد از هر دو روز، واجب است روز سوم را معتکف بماند. مثلاً اگر پنج روز معتکف بود، روز ششم نیز باید در مسجد بماند و احکام اعتکاف را رعایت کند.
اگر شخص معتکف از روی عمد و با اراده ، در غیر موارد مجاز از مسجد خارج شود، اعتکاف او باطل میگردد؛ چه عالم به حکم باشد و چه جاهل. اما خروج از مسجد به اجبار یا در مواردی که اجازه داده شده، به اعتکاف ضرری نمیرساند.[3]
خاطره اعتکاف مقدس اردبیلی
محمد کاظم بدرالدین
در سالهای گرانی مواد غذایی، مرحوم مقدس اردبیلی هر چه خوراکی در منزل داشت را بین نیازمندان تقسیم میکرد و برای خود نیز سهمی مثل آنها برمیداشت. در یکی از سالها که چنین کرد، همسرش به او تندی نمود و گفت: در مثل چنین سالی اولاد خود را فقیر میگذاری. آن مرحوم چیزی نفرمود و برخاست و برای اعتکاف به مسجد کوفه رفت و معتکف شد. روز دوم اعتکاف او بود که شخصی مقداری گندم اعلا و مقداری آرد نرم به خانه آن مرحوم آورد و گفت: صاحب منزل اینها را برایتان فرستاده و خودش در مسجد کوفه معتکف است. پس از پایان اعتکاف که مقدس اردبیلی به خانه آمد، همسرش به او گفت : آذوقهای که به وسیله آن عرب فرستاده بودید، بسیار عالی و درجه یک بود. مرحوم مقدس اردبیلی که چیزی نفرستاده بود، فهمید که این عنایت از سوی خداوند بوده است و حمد و ثنای الهی را به جا آورد.[4]
خاطره این سه روز آسمانی
شیرین احمدی
گرمای تابستان امانم را بریده بود. خدا خدا میکردم زودتر به خانه برسم. در طول راه به فکر یک لیوان آب خنک بودم. هنوز زنگ آیفون را نزده بودم که مادرم با چهرهای خندان در را به رویم گشود. انگار پشت در منتظر من ایستاده بود.
ـ سلام مادر! اتفاقی افتاده؟
ـ سلام عزیزم! مژده بده!
ـ چی شده؟ اتفاقی افتاده؟!
ـ یکی از شاگردات آمد در خانه و برایت کارت اعتکاف آورد.
از خوشحالی مادر را در آغوش گرفتم. آن شب با اشتیاق تمام، وسایل مورد نیاز مراسمم را مهیا کردم. دومین سالی بود که لیاقت معتکف شدن در خانه خدا را پیدا کرده بودم. آن شب پدر و مادرم مرا تا مسجد رساندند و دعای خیرشان را بدرقه راهم کردند. زمانی که وارد مسجد شدم، باز هم حال عجیبی سرتاپای وجودم را فرا گرفت. اشک در چشمانم حلقه زد. با خود فکر کردم : آیا من لایق این همه لطف و مرحمت خداوند هستم؟!
خادمان مسجد با احترام از معتکفان استقبال کردند. به راحتی توانستم جایم را پیدا کنم. وسایلم را با دقت و آرامش در کنارم قرار دادم. جابهجایی معتکفان تا نیمههای شب ادامه داشت. بعد از خوردن سحری و خواندن نماز صبح، همه جمعیت مشغول دعا و نیایش شدند. حال بسیار عجیبی تک تک افراد را دربرگرفته بود. گویی حالات درونی افراد معتکف در مسجد بر یکدیگر تأثیر میگذارد. در طول این سه روزی که قرآن میخوانم، چهره مهربان پدر و مادرم پیش رویم است. دوست دارم این سه روز تا ابد ادامه داشته باشد. آخرین روز که به پایان رسید، بیشتر جمعیت معتکف به پهنای صورت گریستند. بوی اسپند تمام فضای حیاط مسجد را پر کرده بود. با چشمی گریان از خادمان مسجد خداحافظی کردم و از در مسجد خارج شدم، پدر و مادرم با گل به استقبالم آمدند. در این فکر هستم که آیا تا سال بعد زنده میمانم و میتوانم دوباره معتکف شوم؟
نکته/نقش اعتکاف در مقابله با تهاجم فرهنگی
سمیه عزیزی
در فرهنگ اسلامی روی آوردن به اعتکاف، افزون بر بهرهبرداری از فیض معنوی آن، جهادی مقدس نیز به شمار میآید؛ زیرا این مراسم عبادی ـ معنوی، نقش بسیار مهمی در رویارویی با نفوذ فرهنگ بیگانه ایفا میکند.
جوانی که در مراسم اعتکاف، طعم شیرین ایمان و انس با خداوند را میچشد، لذتهای مادی و شهوانی در دیدگانش حقیر و بیارزش میشود و به آسانی در گرداب فساد و باورهای ضد دینی نمیافتد. از سوی دیگر، چنین مراسمی خود پیامی عملی و درسی عبرتآمیز برای مردمان است. حضور جمعی از مؤمنان در مسجد برای عبادت، در حقیقت نوعی دعوت به خداپرستی و دینمداری است و آثار سازندهای در جامعه خواهد داشت. ازاینرو، در رویارویی با تهاجم فرهنگی دشمن، نباید نقش مؤثر سنتهایی که در باور عمومی مردم ریشههای عمیق دارند، نادیده انگاشته شوند. بیتردید، مساجد، حسینیهها، تکایا، هیئتهای مذهبی، زیارت و اعتکاف نقش مهمی در تربیت جامعه و گسترش فرهنگ دینی ایفا کرده و میکنند. این مقولهها با آثار مثبت جانبی که دارند، اهرمهای توانمندی در مقابله با فرهنگ بیگانهاند.[5] در دوران ما که زندگی ماشینی و پیچیدگیهای آن، دیدگان انسان را به خود خیره کرده، روابط اجتماعی گسترده شده و خلاصه دامنه سرگرمی انسان به جلوهها و مظاهر مادی توسعه یافته است، تأکید بر نقش سازنده اعتکاف، ضرورتی دو چندان مییابد؛ زیرا اعتکاف انس با معشوق و تجربه دینی است که زمینه را برای گسترش فرد از سرگرمیهای پوچ فراهم میآورد و آدمی را با خداوند پیوند میدهد و از آفت خدافراموشی و از خود بیگانگی نگه میدارد.
نکته/دنیایی از نور و صفا
سمیه عزیزی
وقتی وارد مسجد شدم، فکر کردم دنیایی نور و صفا به صورتم تابیده شد . آن وقت اشک از چشمانم جاری گردید. دست خودم نبود. خود اشکها بیتابتر از من بودند. بسمالله گفتم و انگشت اشارهام را بردم به طرف چشمم، قطرهای اشک برداشتم. انگشتم خیس شد، بوسیدمش. خیلی دلم برای خدا تنگ شده بود. امسال دوست دارم از ثانیه ثانیههایش استفاده کنم. دوست دارم آنقدر خوب باشم تا خدا، سال دیگر برایم کارت دعوت عشق بفرستد.
خدایا! میدانم اگر از تو بخواهم، حتما ًدعوتم میکنی. مگر میشود کسی را که یک سال انتظار کشیده، دعوت نکنی. مگر میشود بنده حقیری را که برای عشق سر به سجده ساییده و اشک ریخته، تنها بگذاری. خدایا! مثل آفتابگردان، روی مرا به طرف خودت بگیر و نگذار غیر از تو را دوست داشته باشم.
خدایا! مرا از معتکفان واقعیات قرار ده. آمین!
نکته/ اعتکاف ؛ راهی برای انس با خدا
شیرین احمدی
انسان، موجودی است سالک و پویا که به سوی معبود حقیقی خویش در حرکت است. ادیان الهی با توجه به همین نیاز روحی، با آنکه انسان را به حضور در جامعه و شرکت در فعالیتهای اجتماعی فرامیخوانند، فرصتهایی را برای خلوت کردن او با خداوند فراهم آوردهاند. یکی از این فرصتها، اعتکاف است.
اعتکاف، فرصت بسیار مناسبی است تا انسانی که در پیچوخمهای زندگی مادی غرق شده، خود را بازیابد و به قصد بهرهبردن از ارزشهای معنوی، از خواستههای مادی دست بکشد و خود را در اختیار پروردگار بگذارد و تقاضا کند او را در راه راست ثابت نگاه دارد، تا بتواند به دریای بیکران انس و مهر خداوند بپیوندد که یکسره مغفرت و بخشش است. در اعتکاف میتوان دل را از غبار تهی کرد و نور محبت خدا را در آن جلوهگر ساخت. میتوان خود را وقف عبادت نمود و لذت میهمان شدن بر سر سفره احسان و لطف الهی را چشید. میتوان زمام دل و جان را به دست خدا سپرد و همه اعضا و جوارح را در حصار اراده حق به بند کشید. میتوان به خویشتن پرداخت و کاستیهای خود را شناخت و در جستوجوی درمان برآمد. میتوان نامه عمل را مرور کرد و به فکر تدارک و جبران فرصتهای از دست رفته بود. میتوان به حرکت اندیشید و خود را برای حضور در پیشگاه خداوند مهربان آماده کرد.
آری، اعتکاف، فصلی است برای گریستن، برای ریزش باران رحمت، برای شستن آلودگیهای گناه، برای پاک نمودن نامه اعمال، برای نورانی ساختن دل و صف بخشیدن به روح.
اعتکاف، بازگشت به اصل خویشتن است. در این دشت بیانتهای بخشش خداوند، سرت را بر زمین بگذار و آرام آرام نجوا را آغاز کن؛ آنگاه میبینی چگونه باران الطاف خداوند بر سر و رویت میبارد.
اسب سرکش نفس را مهار کن و دل و جانت را به خداوند بسپار. از اینکه قطرههای اشک بر گونههایت جاری میشود، شاد باش. این قطرات ریز و درشت، چشمهساری است برای پاک کردن گناهان تو.
قطعه ادبی /سقف آبی مسجد
محدثه جلیلوند
و زمین، حرم امنِ خدا بود، ولی من بنده خوب خدا نبودم. من که زندگیام سرشار از شادی است، آن را احساس نمیکنم . احساس خسران و پوچی از درونم شعله میکشد. نمیتوانم آنچه را میبینم باور کنم : من گم شدهام یا خدا؟! من فرار میکنم یا دنیا؟!
من ریزترین ماهی و تو آبیترین دریا. من ستارهای در کورسوی کهکشانم و تو آسمان بیکرانی.
گریه، ناله، اشک. . . و ناگهان امید در دلم جوانه زد.
خاکهای لباسم را میتکانم، غمهایم را پشت در مسجد چال میکنم.
من معتکف میشوم. مثل یونس در دل نهنگ. من در دل دنیا معتکف شدهام.
خدایی جز تو نیست و من بنده ستمکار تو هستم.
روز اول سخت و آسان؛ امروز سیزدهم رجب است. امروز روز آشنایی است، مرا به یاد میآوری خدا؟!
نماز میخوانم، توبه میکنم. از فکرهای بد، از کارهای ناشایست. از فراموشی مبهم زندگی . من تو را فراموش نکردهام، ای دوست.
روز دوم فرا رسید؛ نه گرسنهام، نه تشنه. نه بیدارم، نه خواب. میدانم امروز چهاردهم رجب است.
خورشید زیباست، آسمان آبی پیداست؛ اما من اینها را بر سقف آبی مسجد میبینم.
هنوز هم معتکفم.
از بیرون بیخبرم، اما درونم را میبینم، خودم را تماشا میکنم. در صورت مردم، در آیات قرآن.
و آفتاب غروب میکند در روز دوم.
سجادهام را باز کردهام، امروز روز سوم است.
ظهر روز سوم، لقمان، یاسین، انعام، بنیاسرائیل و کهف؛ همه را به شهادت میگیرم.
شما آیات قرآن میدانید که من عاشقانه خدا را دوست دارم. توبه کردهام، پشیمانم.
شاید بدون یاد خدا زنده باشیم، ولی زندگی نمیکنم.
از نعمتهای خدا بهره نمیبرم. من آلودگیها را پاک کردهام.
حالا دیگر پاک پاکم. دیگر میتوانم به شادی سرم را بالا ببرم، من خودم و تو را تصویر میکنم.
و دریایی اشک که گناهانم را پاک کرد.
دعایم برآورده شد، دوستیام پذیرفته شد، من قبول شدهام.
زیرنویس / اعتکاف
سمیه عزیزی
اعتکاف، دوره فشرده خودسازی و خودشناسی است.
اعتکاف، در خانه دل با حق سخن گفتن و از غیر، لب فروبستن و به خدا پیوستن است.
اعتکاف، پشت پا زدن به تعلقات نفس است. معتکف میکوشد از فرش زمینِ نفس، به عرش آسمان دل، پرواز کند و در آشیانه دوست منزل گزیند.
اعتکاف، به حساب خود رسیدن است، پیش از آنکه به حساب آدمی برسند.
از فضیلتهای اعتکاف همین بس که معادل طواف خانه خداست.
اعتکاف، راهی برای انس با خداست.
اعتکاف، در حقیقت معجونی از چندین عبادت است: حضور در خانه خدا، انس با قرآن، روزهدار بودن و دعا و نماز شب.
اعتکاف، رهایی از هیاهوها، تعلقات و آزادگی است.
اعتکاف، نه گفتن به هوسها و آز و طمعهاست، و آری گفتن به همه فضیلتها و زیباییها.
[1] . امام خمینی(ره)، تحریر الوسیله، چاپ نجف، ص 304 .
[2] . همان، ص 305.
[3]. همان، ص 306.
[4] . سید مهدی شمس الدین، ره توشه سالکان، قم، انتشارات قدس، 1373، چ 1، صص86-87 .
[5]. رحیم نوبهار، اعتکاف؛ سنتی محمدی، قم، مؤسسه عمران مساجد، 1376، چ 2، صص50 و 51.
منبع : پایگاه حوزه