دريغا ما از قرآن جز حروف سياه و سپيدى كاغذ نمى بينيم، چون در وجود باشى جز سواد و بياض نتوانى ديدن، چون از وجود به در آمدى، كلام اللّه تو را در وجود خود محو كند، آن گاه تو را از محو به اثبات رساند، چون به اثبات رسى ديگر سواد نبينى همه بياض بينى برخوانى:
[وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ ] .
و" امّ الكتاب" نزد اوست.
جوانمردا! قرآن را در چندين هزار حجاب به خلق فرستادند، اگر جلالت نقطه باى بسم اللّه بر عرش آمدى يا بر آسمان ها و زمين ها، در حال پست و گداخته شدندى:
[لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ ] .
اگر اين قرآن را بر كوهى نازل مى كرديم، قطعاً آن را از ترس خدا فروتن و از هم پاشيده مى ديدى. و اين مثل ها را براى مردم مى زنيم تا بينديشند.
همين معنا باشد.
نوش باد آن كس را كه بيان اين همه كرد و گفت:
كُلُّ حَرْفٍ مِنَ القُران فى اللَّوْحِ أعْظَمُ مِنْ جَبَلِ قافٍ.
هر حرفى از قرآن در لوح محفوظ عظيم تر از كوه قاف است.
اين لوح خود دانى كه چه باشد، لوح محفوظ دل بود، اين قاف دانى كه چيست؟ و القرآن المجيد باشد.
منبع : پایگاه عرفان