فارسی
پنجشنبه 29 آذر 1403 - الخميس 16 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

ریشه‏های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی قیام امام حسین علیه‏السلام

ریشه‏های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی قیام امام حسین علیه‏السلام

درآمد

جریان قانون علیت در حوادث و پدیده های سیاسی و اجتماعی همانند جریان آن در پدیده های فیزیكی، امری مسلّم و تشكیك ناپذیر است. البته كشف علل پدیده ها، اعم از طبیعی و انسانی، كاری بس مهم و دشوار است، اما این كار در حوادث اجتماعی به دلایلی، ظریف تر و دقیق تر است كه به برخی از آن ها اشاره می شود:
الف. حوادث اجتماعی ریشه در آرمان ها و خواسته های بشر دارند و چون این خواسته ها به طور مستقیم در تصرف و تجربه پژوهشگران قرار نمی گیرند، اهداف و منویّات بازیگران صحنه یك حادثه اجتماعی، به راحتی در دسترس ناظران آن حوادث قرار نمی گیرند. از این رو، نیازمند كاوش نسل های متعدد می باشند و چه بسا كه هیچ گاه این عوامل به طور كامل كشف نگردند.
ب. بسیاری از حوادث اجتماعی، به ویژه حوادث اعتراض آمیز و پرخاشگرانه، در واكنش به اوضاع و شرایط نامطلوب حاكم بر جامعه صورت گرفته است؛ شرایطی كه معمولاً بخشی از آن ها با مسائل فرهنگی، اقتصادی و سیاسی مربوط می شود و چون جریان این امور در طول زمان و با سیاست های خاصی ـ و معمولاً اعلام نشده ـ همراه است، در مقایسه با پدیده های فیزیكی از پیچیدگی بیش تری برخوردارند. در نتیجه، كشف این سنخ از عوامل و علل كه در پیدایش حوادث اجتماعی نقش عمده ای ایفا می كنند، كار ظریف و دشواری است.
ج. گاهی علل و زمینه های پیدایش یك رویداد اجتماعی به قدری متنوع و زیاد است كه تحدید و تعیین آن ها به طور مشخص تقریبا غیرممكن می نماید. برای روشن شدن این مطلب كافی است مجموعه ای از حوادث مشابه را در نظر آوریم؛ مثلاً یك انقلاب و حركت اصلاحی ممكن است به دلیل فشارهای اقتصادی و یا مسائل سیاسی، فرهنگی و یا تحت تأثیر عامل نژادی و قومی و یا مجموعه ای از این عوامل به وجود آید.
علاوه بر این، در مواردی، شرایط اقلیمی و حوادث طبیعی و انسانی جنبی، نسبت به روند یك حادثه سازگار یا ناسازگار، شتاب دهنده یا كند كننده بوده و نیز هوش و ادراك شخصی بازیگران یك صحنه، در كمّ و كیف شكل گیری پدیده های انسانی نقش آفرین می باشند. تنوع این عوامل، مسأله ای است كه قانونمند كردن دقیق پدیده های انسانی را با مشكل مواجه می سازد.

ویژگی حوادث تاریخی

علاوه بر جهات سه گانه مزبور، كه از مشكلات تحقیق در علوم انسانی به شمار می رود، در خصوص حوادث تاریخی مطلب دیگری نیز رخ می نمایاند و آن مسأله منابع و مآخذ و صحّت و سقم آن هاست كه تحلیل و بررسی همه جوانب یك حادثه از جمله عوامل و زمینه های پیدایش آن را با دشواری مواجه می سازد.
با توجه به آنچه ذكر شد، در تحلیل یك حادثه تاریخی ممكن است برخی از علل زمینه ساز به جای علّت تامّه گرفته شود و یا برخی از عوامل مهم با انگیزه های خاص سیاسی، مذهبی و... كم تر از آنچه هست نمایانده شود و یا اساسا ذكر نشود. از این رو، تحقیق و بررسی و تحلیل حوادث تاریخی، به طور مستمر، امری لازم و بایسته است.
در این فصل اجمالاً عوامل و زمینه های پیدایش نهضت عاشورا مورد بحث و بررسی قرار گرفته است؛ چه این كه در این باره مطالب گوناگونی ابراز شده است. برخی از محققان علت اصلی قیام امام حسین علیه السلام را دعوت مردم كوفه دانسته اند و برخی دیگر، درخواست بیعت یزید از امام علیه السلام را مهم ترین عامل شمرده اند و برخی، انحرافات سیاسی و فرهنگی را علت تامّه قیام عاشورا می دانند و برخی عوامل قومی و قبیله ای را مطرح كرده اند. به هر حال، هر كس از زاویه خاصی به این نهضت الهی نگریسته و مطالبی اظهار كرده است. البته همه محققان و نویسندگان تأثیر عوامل مذكور را در پیدایش قیام حسینی قبول دارند و در این جهت اختلافی نیست، اختلاف در میزان تأثیر و نقشی است كه هر یك از آن ها در پیدایش نهضت عاشورا داشته اند.

ریشه های تاریخی حادثه عاشورا

واقعیت این است كه مهم ترین علّت قیام امام حسین علیه السلام تغییر ماهیت اسلام و دور شدن جامعه اسلامی از آرمان های بلندی بود كه بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله آن ها را به ارمغان آورده بود. هدف اصلی قیام، مسدود كردن رخنه و پركردن شكاف انحرافی بود كه در تفكر دینی از داستان سقیفه به بعد پدید آمده بود. سایر عوامل، علل زمینه ساز قیام عاشورا محسوب می شوند.
قیام سالار شهیدان حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السلام به عنوان بزرگ ترین حادثه تاریخ اسلام، پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و به عنوان یك انقلاب بزرگ اجتماعی، از حوادثی است كه زمینه های آن یك باره در سال 61 هجری پیدا نشد، بلكه ریشه های آن را باید در چند دهه پیش و در تحولات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی عصر خلفا جست وجو كرد.
آنچه پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله در سقیفه بنی ساعده رخ داد، ریشه در حوادث عصر رسالت داشت و آن ها نیز به نوبه خود از حوادث پیش از اسلام ریشه می گرفت. حادثه عاشورا نیز یكی از پیامدهای تلخ سقیفه بنی ساعده بود. به عبارت دیگر، عاشورا حلقه ای از زنجیرهای به هم پیوسته ای بود كه یك سر آن به سقیفه و سر دیگر آن به «كربلا» منتهی گردید؛ چنان كه مهیار دیلمی در غدیریّه خود می گوید:

اَضـالِیْلَ سـاقَتْ مُصـابَ الْحُسَیْن علیه السلام

وَ مَا قَبلَ ذاكَ وَ مـا قَدْ تَلا

فَیَومَ السَّقیفَةِ یَابْنَ النَّبِیَّ

طَرَّقَ یَوْمكَ فی كَربَلا

وَ غَصْبُ اَبیكَ عَلی حَقِّهِ

وَ اُمِّكَ حَسَّنَ اَنْ تُقْتَلا(1)

و ابوذر غفاری در كنار كعبه فرمود: «اگر ولایت و امامت كسی را كه خدای سبحان او را مقدّم داشت می پذیرفتید؛ ولیّ خدا محروم و درمانده نمی ماند و هیچ واجبی از واجبات الهی ضایع نمی گردید.»(2)
چنان كه ابن عباس به مردم بصره گفت: «ای امّتی كه در دین خود سرگردان شده اید توجّه كنید! اگر آن كس را كه خدا مقدّم داشته بود پیش انداخته، و آن كس را كه خداوند واپس زده عقب می راندید، و ولایت را در همان جایگاهی كه خداوند قرار داده می نهادید، هیچ نقصانی در ترتیب آنچه خداوند مقرّر فرموده بود پدید نمی آمد و دوستی از دوستان خدا فقیر نمی گشت و [حتی] دو نفر در حكم خدا با هم اختلاف نمی كردند و هرگز افراد امّت درباره چیزی از كتاب خدا با هم درگیر نمی شدند! پس بچشید پیامد این تفریط و كوتاهی خود را كه به دست خویش انجام دادید. به زودی آنان كه ستم كردند خواهند دانست كه به كدامین سرانجام دچار خواهند شد».(3)
سقیفه نیز به عنوان یك پدیده اجتماعی، ناگهانی تحقق پیدا نكرد و ریشه های آن را باید در عصر جاهلیت و جریانات سیاسی و اجتماعی عصر نبوّت جست وجو كرد. در حقیقت سقیفه پیامد بازگشت معیارها و ملاك های جاهلی بود.
از این دیدگاه، همه بدبختی ها، انحراف ها و بدعت هایی كه متوجّه اسلام گردید و همه ستم هایی كه بر اولیای خدا رفت، به سقیفه می رسد و همه بدبختی های پس از هجرت به جریان های پیش از هجرت، و همه مشكلات پیش از هجرت به بعضی از بزرگان قریش منتهی می شود كه منافقانه اظهار اسلام كردند. امام درباره این عناصر فاسد در جامعه اسلامی و فرصت جویی آنان برای رجعت طلبی فرمودند:
«... مـا اَسْلَمُوا وَ لـكِنِ اسْتَسْلَمُوا وَ اَسَرُّوا الْكُفْرَ، فَلَمّا وَجَدُوا اَعْوانًا عَلَیْهِ اَظْهَرُوهُ»؛(4) اینان مسلمان نشدند، بلكه فقط تظاهر به مسلمانی كردند و كفر را در دل پنهان داشته اند و آن گاه كه یار و همدستانی یافتند كفر پنهان خویش را آشكار نمودند.
رویدادهای پس از رحلت رسول خاتم صلی الله علیه و آله این حقیقت را تأیید می كند كه عوامل رجعت طلب، برای برگرداندن سنّت ها و عقاید دوران كهن با جدّیت تلاش كردند و عدّه ای از افراد ضعیف الایمان نیز به دلیل سستی اعتقاد، با سكوت خویش زمینه را برای قدرت یابی گروه نخست فراهم نمودند و به تدریج جامعه اسلامی به تباهی كشیده شد. البته این ارتجاع دور از انتظار نبود؛ زیرا علاوه بر این كه مشركان به طور كلّی در حجاز ریشه كن نشدند، تعدادی از صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله نیز با تظاهر به اسلام، ایمان واقعی به رسالت حضرت صلی الله علیه و آله نیاورده بودند. اصولاً در هر انقلاب فرهنگی، سیاسی و اجتماعی چنین پدیده ای قابل پیش بینی است؛ زیرا در هر نهضتی اوّلاً تحول اعتقادی ـ اخلاقی در افراد به كمال نمی رسد، ثانیا همه افراد، مشمول تحوّل نمی شوند. در نتیجه، هم بقایای آثار اعتقادی ـ اخلاقی گذشته تا حدّی در فرد مؤمن باقی می ماند و هم عناصر تحوّل ناپذیر نقش ایفا می كنند و زمینه بازگشت جامعه به نظام پیشین را فراهم می نمایند.
بی توّجهی عدّه ای از مسلمانان صدر اسلام به جریان غدیرخم و ولایت علی علیه السلام و تشكیل سقیفه بنی ساعده، در واقع به همین علل بوده است. حضرت علی علیه السلام پس از ماجرای سقیفه با قلبی محزون فرمودند: «هان! به هوش باشید كه دست از ریسمان اطاعت بر گرفته اید. و با تجدید رسوم جاهلیت، دژ محكم الهی را در هم شكسته اید... آگاه باشید! كه پس از هجرت، [دوباره [همچون اعراب بادیه نشین شده اید، و بعد از اخوّت و برادری و اتحاد و الفت، به احزاب مختلف تقسیم گشته اید، از اسلام به نام آن اكتفا كرده اید و از ایمان جز تصوّر و ترسیمی از آن چیزی نمی شناسید... گویا می خواهید با هتك حریم الهی و نقض پیمانی كه خداوند آن را مرز قانون خویش در زمین و موجب امنیت مخلوقش قرار داده، اسلام را وارانه كنید...!»(5)

تشدید جریان رجعت

وقتی مفسّر و مدافع قرآن كریم حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام از حق خود، یعنی حكومت، محروم و اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله مهجور شدند، جریان رجعت سرعت یافت و در طول بیست و پنج سال خلافت خلفای سه گانه انحراف ها و بدعت های بسیاری پدید آمد. از این رو، هنگامی كه حضرت علی علیه السلام زعامت جامعه را پذیرفتند، اصلاحات داخلی را بر هر امر دیگری ترجیح دادند. لكن جبهه نفاق در عصر خلفا، بخصوص زمان عثمان، و عناصر ناخالصی كه تحوّل در آن ها به كمال نرسیده بود و در پی قدرت و منصب بودند، در پرتو قدرت سیاسی توانسته بودند قدرت اقتصادی و نظامی قابل توجّهی به دست آورند. به همین جهت با ایجاد جنگ های داخلی و مشكلات دیگر مانع اصلاحات علی علیه السلام گردیدند. با شهادت مظلومانه امیرالمؤمنین علیه السلام ، برنامه های اصلاحی آن رادمرد الهی ناتمام ماند. با استیلای بنی امیّه بر جهان اسلام، جبهه نفاق با قدرت بیش تری جامعه را به سوی انحطاط و تباهی سوق داد، و در اواخر حكومت معاویة بن ابی سفیان فساد و تباهی به اوج خود رسید و بسیاری از عقاید و خلق وخوهای جاهلی احیا گردید و سنّت پیامبراكرم صلی الله علیه و آله و قرآن كریم رو به زوال نهاد. از این رو، امام حسین علیه السلام برای احیای دین اسلام و سنن بر باد رفته آن، قیام كردند و فرمودند: «من شما را به كتاب خدا و سنّت پیامبرش فرا می خوانم؛ زیرا سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله از بین رفته و بدعت زنده شده است.»(6)
بنابراین، مهم ترین علّت قیام امام حسین علیه السلام زنده شدن سنن جاهلی و سست شدن تعالیم آسمانی اسلام بود. رهبری جبهه باطل در فاجعه خونین عاشورا نیز به عهده فرزندان همان ملحدان و مخالفان عصر جاهلیت و منافقان عصر رسالت بود. در این جا این حقیقت تاریخی را با استناد به منابع كهن قدری بیش تر توضیح می دهیم:

چگونگی گسترش انحراف ها در جامعه اسلامی

وقتی امامت و رهبری از مركز و محور خود دور شد و این امانت الهی(7) در دست كسانی قرار گرفت كه به هیچ وجه شایستگی آن را نداشتند، زمینه گسسته شدن دیگر رشته های دین نیز پدید آمد. به دیگر سخن، تسلّط منافقان رجعت طلب بر قدرت سیاسی و حكومت، عوامل چندی را در خدمت آنان قرار داد. آنان با استفاده از این عوامل سیاسی و اقتصادی در انزوای اهل بیت علیهم السلام و جلوگیری از كتابت و نشر كلام نبوی كوشیدند و در نتیجه، زمینه بروز بدعت ها و جعل حدیث و تفسیرهای نادرست از قرآن كریم مهیّا گشت، جنبش ارتجاعی به طرز وحشتناكی در جامعه گسترش یافت و ارزش های معنوی و الهی یكی پس از دیگری جای خود را به ارزش های مادّی و جاهلی دادند. چنان كه پیامبر صلی الله علیه و آله نیز پیش بینی كرده بود، مردم در تاریكی و حیرت عجیبی قرار گرفتند.(8)
در نیمه دوّم خلافت عثمان این انحرافات و كج روی ها به اندازه ای زیاد شد كه حضرت علی علیه السلام در مدت زمامداری خویش نتوانستند آن ها را اصلاح نمایند. با شهادت آن حضرت و سراسری شدن حكومت معاویه، جنبش ارتجاعی به انقلاب ارتجاعی منجر شده با حاكمیت بیست ساله معاویة بن ابی سفیان، بدعت ها و جنایت ها در حق اسلام و مسلمانان گسترش یافت. اهل بیت علیهم السلام در این مدت تلاش فراوانی برای اصلاح امور انجام دادند، اما این فعالیّت ها به دلیل ویژگی های شخصیتی معاویه و سیاست های فریبكارانه وی عمدتا نافرجام ماندند. مرگ معاویه و آغاز زمامداری یزید این فرصت را پدید آورد كه امام حسین علیه السلام برای نجات جامعه از انحرافات وارد مبارزه شوند و با فداكاری خود امت اسلام را بیدار نمایند. اگر فداكاری امام حسین علیه السلام نبود، بدون شك بنی امّیه نامی از اسلام باقی نمی گذاردند.

نويسنده:حسین عبدالمحمدی


منبع : مجله معرفت
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

مقتل شهدایی که در حمله اول به شهادت رسیدند
زيارت ناحيه مقدسه
زیارت پیام آور شور و شوق
ریشه‏های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی قیام امام حسین ...
سر حسين در كوچه هاى كوفه
گریه دریا، ماهی، خورشید و ماه بر امام حسین(ع)
امام حسین (ع)؛ پیروز میدان نبرد
بررسی وتحلیل دعای عرفه
امام سجاد و ماجرای كربلا
عاشورا در بحرین

بیشترین بازدید این مجموعه

مقتل شهدایی که در حمله اول به شهادت رسیدند
زیارت پیام آور شور و شوق
ریشه‏های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی قیام امام حسین ...
امام حسین (ع)؛ پیروز میدان نبرد
عاشورا در بحرین
امام سجاد و ماجرای كربلا
گریه دریا، ماهی، خورشید و ماه بر امام حسین(ع)
سر حسين در كوچه هاى كوفه
بدن ابى عبدالله پايمال سُم ستوران
بررسی وتحلیل دعای عرفه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^