اى آقاى من، فروتن و خوار،درمانده و كوچك،نه دارنده زمينه برائتم،تا عذرخواهى كنم،و نه نيروى كه يارى بطلبم،و نه دليلى كه با آن احتجاج نمايم،و نه گوينده اى هستم كه گناه و كار بد نكرده باشم،انكار گناه كجا؟بر فرض اگر انكار مى كردم، چه سود مى داد،چگونه؟و چسان اين معنا ممكن شود،و حال آنكه همه اعضايم بر آنچه عمل كردم بر من گواهند به يقين دانستم بدون ترديد.كه تو از كارهاى بزرگ من پرسنده اى،و تو حاكم عدالت پيشه اى هستى كه در حكم و داورى ستم نمى كنى،و عدالت تو هلاك كننده من است،و من از همه عدالت تو گريزانم
منبع : پايگاه عرفان