مدح مذهبی و مرثیه سرائی در قرن های ششم تا هشتم هجری قمری
در ادبیات فارسی، شعله های تابناک مرثیه های مذهبی در قرون ششم تا هشتم به خوبی ملاحظه می گردد، به بیانی دیگر:
در قلمرو شعر کهن این سه قرن کمتر شاعری را می توان یافت که قصیده یا ترکیب بند و ترجیع بندی را در ستایش پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و ائمه معصومین علیهم السلام نسروده باشد و چنین به نظر می آید که شاعران، این کار را زکات طبع و قریحه خود به شمار می آورده اند، واز انجام آن، به عنوان یک وظیفه محتوم دینی غفلت نداشته اند، نعت رسول اکرم صلی الله علیه وآله و مدح ائمه معصومین علیهم السلام (که غالبا پس از توحیدهای آغازین در منظومه های شاعران قدیم وجود دارد) و تجلیل های خردمندانه ای که سرایندگان راستین ما، از مکارم اخلاقی بزرگان دین و دانش به عمل آورده اند، مبین حق دوستی و کمال طلبی آنان می تواند باشد در آثار شعر کهن فارسی، بعد از حضرت محمدصلی الله علیه وآله، از حضرت امام علی علیه السلام، به عنوان عالی ترین نمونه تربیتی واخلاقی اسلام و جامع جمیع صفات پسندیده انسانی یاد شده و با سروده های نغز و آموزنده، تجلیل به عمل آمده است. غیراز منظومه های مزبور که دورنمای آنهارا نعت رسول اکرم صلی الله علیه وآله و ستایش ائمه معصومین علیهم السلام تشکیل می دهد، در مرثیه هائی که بعضی از شاعران گذشته ما، درباره وفات و شهادت بزرگان اسلام به خصوص در سوگ واقعه جان سوز کربلا، و شهیدشدن مظلومانه حضرت امام حسین علیه السلام سروده اند، سعی کرده اند تا پایگاه راستین مردان حق و پاسداران عدالت و مردمی را در برابر جباران روزگار مشخص سازند و فضائل و آزادگی ها و مجاهدات آنان را در راه تامین بهروزی انسان شرح و نشر دهند.
پیروان مذهب تشیع در این دوره نیز به تبلیغ و ترویج مذهب خود پیش از آن چه درعهد آل بویه شروع کرده بودند، اشتغال داشتند.
چنانکه در روز عاشورا رسم عزاداری را برگزار می کردند و خاطره مصیبت شهدای کربلارا تازه می نمودند، علمای دین نیز بر منبرها ذکر مصائب اهل بیت می نمودند و بزرگانمذهب هم سر خود را برهنه می ساختند و دیگر مردم هم جامه چاک می زدند و زنانمویه کنان روی می خراشیدند و بعضی از علمای اهل سنت نیز به پیروی از اعتقاد شافعی و ابوحنیفه در این امر با شیعیان همراه می شدند. (1) رویهمرفته بایدگفت برگزاری این گونه مجالس در غالب بلاد معمول شده بود، مگر در آن نقاطی که خوارجو مشبهه غلبه داشتند.
مرثیه سرائی
ساختن مراثی و سرودن قصائد در مناقب اهل بیت علیهم السلام از امور عادی شاعران شیعه مذهب و از دیرباز معمول بوده است، زیرا شیعیان برای تبلیغ عقائد خویش شیوه هائی اختیار کرده اند، که علاوه بر نتیجه کلی و نهائی، به حفظ مناقب هم، کمک شایانی کرده است. (2)
با این همه تا عصر صفوی به اشعارزیادی در آن زمینه ها برنمی خوریم، زیراتعصبات و مشاجرات مذهبی قرن پنجم و ششم هجری که قسمت هائی از ایران را دربر می گرفت، آن چنان با کشاکشهای جاهلانه همراه بود و چنانکه در قبل هم اشاره شد، شاعران شیعه، یا شعری در این زمینه نمی سرودند، یا اگر شعری می گفتند، برای آنکه دستخوش خشم عوام متعصب وسخت گیری های حکام نشوند، آن را ثبت و ضبط نمی نمودند. (3)
یکی از راه هائی که شیعیان پس از کسب قوت (در قرن پنجم و ششم) برای نشر مذهب خود انتخاب کرده بودند، استفاده از «مناقب خوانان » یا «مناقبیان » بود،(4) مناقبیان، ظاهرا از دوره آل بویه در عراق عجم، وجود داشته اند زیرا درست در آغازدوره سلجوقی که شیعیان در نهایت ضعف به سر می بردند، مناقبیان در طبرستان و در بعضی نواحی دیگر ایران، سرگرم کار بودند و در کوی و برزن و بازار قصائدی را در مدح حضرتعلی و سائر ائمه اطهارعلیهم السلام می خوانده اند، (در قرن ششم بیشتر از اشعار قوامی رازی استفاده می نمودند). (5)
مهم ترین ماخذی که ما را از وجود مناقبیان و نحوه کار آنان آگاه می کند، کتاب«النقض » تالیف عبدالجلیل قزوینی رازی می باشد. بنابر اطلاعاتی که در این کتاب ارزشمند آمده است، مناقب خوانان، قصیده های شیعه را که در مدح حضرت علی علیه السلام یا سایر ائمه بود، می خواندند. در این قصائد علاوه بر ذکر منقبت آل علی علیهم السلام از بعضی اصول عقائد شیعه نیز سخن گفته می شد. بر گرد این مناقبیان، حلقه هائی از شیعیان و گاه اهل سنت تشکیل می شد، و در هر دیار که شیعیان بودند، محله های معینی هم برای این کار اختصاص یافته بود.
رفتار متعصبان اهل سنت (بیشتر حنفیها) گاهی با این مناقبیان بسیار شدید بود، چنان که «دختر ملکشاه سلجوقی » زبان یکی از آنان را به نام «ابوطالب مناقبی » برید(6) با توجه به این احوال مناقبیان بیش از دیگر شیعیان در خطر تعرضمتعصبان قرار داشتند. (7)
از اواسط قرن پنجم تا اوائل قرن هفتم هجری وضع مناقب خوانان بر همین شیوه بود.
شاعران قرن ششم هجری که درباره حضرت امام حسین علیه السلام اشعاری دارند (به غیراز معزی نیشابوری و حکیم سنائی غزنوی که قبلا معرفی گردیدند) عبارتند از:
مسعود سعد سلمان، عمیق بخارائی، ادیب صابر ترمذی، سید حسن غزنوی، امیر قوامی رازی؛ سوزنی سمرقندی؛ رشید الدین محمد وطواط؛ فلکی شروانی؛ اثیرالدین اخسیکتی؛ انوری ابیوردی؛ جمال الدین بن عبدالرزاق اصفهانی؛ کمال الدین بن جمال الدین اصفهانی؛ خاقانی شروانی؛ ظهیر الدین فاریابی؛ و ابوالمفاخر رازی
قدرت شیعه و رواج مراثی در قرنهای هفتم و هشتم
یکی دیگر از مصادیق مذهبی در شعر فارسی، مدائح و مراثی اهل بیت علیهم السلام است که در آنها، شاعران از اصل و نسب، فضائل و مناقب، معجزات، مکارم اخلاقی، و مصائب آن بزرگواران، به شیوه ای روح انگیز یا اندوه آمیز یاد می کردند.
اگرچه علمای شیعه سابقه سرودن مناقب و مراثی را از قرون نخستین هجرت می دانند، اما تلاش آشکار سرایندگان فارسی زبان دراین زمینه از قرن ششم هجری به بعد آغاز شد. در این زمان چنانکه گذشت، شیعیان حتی بیشتر از عهد آل بویه، در روز عاشورا رسم عزاداری حضرت امام حسین علیه السلام و یارانش را برگزار و مصیبت شهدای کربلا راتازه می نمودند. (8)
از طرفی مقایسه مراثی شعرای قرن ششم باشعرای قرن هشتم هجری، می رساند که سرودن مراثی مذهبی در قرن ششم گام های تازه ای بود که می توانست نیاز «منقبت خوانان » و مرثیت گویان را تامین کند و به گونه ای باشد که به کار تبلیغ و جلب قلوب واحساس توده ها آید. در تاریخ مرثیه سرائی فارسی، قرن های ششم تا هشتم را باید «قرون تجربه های تازه در مراثی مذهبی » شناخت، در دوره های بعد نیز به شعرائی برخوردمی کنیم که مراثی را به اوج رساندند، و پرسوزترین اشکال مرثیه را در ادبیات فارسیبه وجود آوردند. تا آن که مرثیه سرائی مذهبی در دوره صفویه به راهی افتاد که فصلی تازه را در شعر فارسی گشود. از آن تاریخ تاکنون، صدها شاعر، هزاران بیت شعر در حماسه پر ایثار رادمردان کربلا و دیگر شهیدان اسلام سروده و بر اشعار خود لباس جاودانگی پوشانده اند.
بین سالهای 600 تا 800 هجری، جنبش شاعران و گویندگان شیعی که تحسین برانگیز وچشم گیر است، در ادبیات فارسی پیش آمد و شاعرانی علم شدند که بنابر قول «قاضی نورالله شوشتری » در کتاب مجالس المؤمنیین:
«طبع آنان را در دارالملک بقا، به مداحی حضرت محمدصلی الله علیه وآله و آله و علیهم السلام نوشته بودند». (9)
در میان منظومه های فارسی بسیاری که بین این دو قرن سروده شده، شرح داستانها،وقایع و مدائح ائمه علیهم السلام هم آمده است.
دراین دوره مولانا حسن بن محمود کاشانی آملی و سه شاعر دیگر به نامهای «نصرت بنمحمد علوی رازی، حمزه کوچک ورامینی و شهاب سمنانی » که متاسفانه گمنام مانده اند،در نهضت شیعی شعر فارسی شرکت داشته اند. (10)
مولانا حسن کاشانی آملی، در اصل از مردم کاشان بوده است، اما چون در آمل مازندران ساکن گردیده بود، به آملی نیز شهرت یافته است، وی از ستایش شهریاران وبزرگان روزگار دوری جست و چون مذهب شیعه داشت، بیشتر اشعارش از جمله یک ترکیب بند هفت بندی، در مناقب معصومان به ویژه حضرت علی علیه السلام است، به موجب روایت دولتشاه سمرقندی در تذکرة الشعراء، در یک سفر که به زیارت کعبه رفته است، به هنگام بازگشت، به نجف اشرف وارد شده و به هنگام زیارت مرقد حضرت علی علیه السلام قصائدی درستایش آن امام سروده است. بعضی از اشعار مذهبی حسن کاشانی در کتاب مجالس المؤمنین قاضی نورالله شوشتری آمده است.
مولانا حسن کاشانی آملی که در عهد سلطنت الجایتو (سلطان محمد خدابنده بین سالهای703 تا 716 هجری قمری) می زیسته، در جوانی وفات یافته و در جانب قبله سلطانیه مدفون شده است.
گفتنی است که نهضت شیعه در شعر فارسی، در سده های چهارم تا ششم، به شیوه ای که شاعران از وقایع تاریخی و نمایه های مذهب شیعه بهره برده اند، شروع شد و در سدههفتم و هشتم به اوج خود رسید و در قرن نهم هجری، شاعران غیر شیعه را نیز تحت تاثیرقرار داد، تا آنگاه که صفویان پا به عرصه تاریخ ایران گذاردند و شعر فارسی را خدمتگزار مصادیق و مفاهیم بلند مذهبی ساختند. (11)
چنانچه در قبل هم رثای مذهبی نسبت به دیگر مسائل شعری از موضوعاتی است که هنوز بیش از شش هفت سده از پیدا آمدن و چهار، پنج سده از تداول و رواج آن نمی گذرد، واین نوع سخن پردازی هم اختصاص به شیعیان دارد.
قدیم ترین مراثی مذهبی را پس از کسائی، سنائی و قوامی رازی، باید در اشعار شاعرعارف نامدار نیمه دوم سده هفتم و سرآغاز سده هشتم هجری، «سیف الدین فرغانی متوفی حدود سال 705 هجری قمری » یافت که در ذیل چند بیت آن ارائه می گردد:
ای قوم، در این عزا بگریید بر کشته کربلا بگریید با این دل مرده، خنده تا چندامروز در این عزا بگریید فرزند رسول را بکشتند از بهر خدای را بگریید از خون جگرسرشک سازید بهر دل مصطفی بگریید وز معدن دل به اشک چون در بر گوهر مرتضی بگریید بانعمت عافیت به صد چشم بر اهل چنین بلا بگریید دل خسته ماتم حسینید ای خسته دلان، هلا بگریید در ماتم او خمش مباشید یا نعره زنید یا بگریید تا روح که متصل به جسم است از تن نشود جدا، بگریید(12)
فعالیت و ترویج شیعیان در ایام سوگواری و ساختن و خواندن اشعاری در مرثیه امامانو شهیدان در این دوره نیز در اوج خود برقرار بود و از نمونه های خوب این گونهاشعار، همان قصیده یاد شده است که برای شهید کربلا سروده شده است.
به طورمسلم مراد سیف فرغانی از این قصیده، خوانده شدن آن در مجالس سوگواری محرم و به گریه افکندن شنوندگان و به ندبه واداشتن آنان و اظهار تاسف و حزن بر شهادتحضرت امام حسین علیه السلام بوده است. (13)
از انواع دیگر شعر فارسی در قرن هفتم و هشتم، اشعار دینی است که سرودن آنها درمیان شاعران اعم از شیعه و سنی، هر دو متداول بوده است. چرا که پس از انقراض خلافت بنی عباس و ظهور قدرت و سلطه مغولان به تدریج تعصبات خونین در میان تشیع وتسنن کاهش یافت و اختلافات دیگر فرقه ای، آن گونه که در عهد بنی عباس برمی خاست نبود، این بود که به مرور زمان، این دو گروه به هم نزدیک شدند.
از طرفی توجه خانان مغول به شیعه و عوامل دیگر مانند ظهور سربداران، از تعصباتشدید این دو گروه کاست و طرفین راه اعتدال پیش گرفتند، آثار این اعتدال در اشعار و گفتار شعرا و نویسندگان آن دوره به خوبی آشکار است و در این عهد، بسیاری از شعرایاهل سنت، مانند شعرای متعصب شیعه مدح اهل بیت و ائمه هدی علیهم السلام را نیز درسروده های خود آورده اند.
در بین سرایندگان مسلمان، این موضوع بیشتر در ذکر مناقب اهل بیت علیهم السلام ویا مراثی آنان است، که هم از آغاز این دوره شروع به شیوع و رواج کرد.
این نکته را باید یادآور شد که در قرن هفتم و هشتم هجری، احترام وافی نسبت به معصومین علیهم السلام در میان علما و نویسندگان وشاعران سنی مذهب خیلی بیشتر از دوره های پیشین و حتی در بعضی موارد به وضع بی سابقه ای معمول شد و این گروه، منقبت و مدح و رثای اهل بیت را پیشه خود کردند واین خود یکی از نتائج مثبت انقراض خلافت عباسی می باشد، که موجب پیشرفت های سیاسی واجتماعی شیعه گردید، چرا که از زمان پادشاهی هلاکوخان مغول، شیعیان برای خود، درصدد به دست آوردن قدرت و سیادت سیاسی مذهبی بودند.
نتیجه آن است که عده ای از شاعران این عهد اعم از آن که شیعه باشند یا سنی اکثرآنان دارای مراثی برای اهل بیت علیهم السلام هستند، مانند سیف الدین فرغانی که قسمتی از قصیده او را خواندیم، سنی حنفی بوده است.
از شاعرانی که در قرن های هفتم و هشتم هجری قمری در ذکر مناقب پیامبر و خاندان او علیهم السلام یا در رثاء آنان اشعاری سروده اند، می توان از:
«امامی هروی؛ فخرالدین عراقی؛ سیف الدین فرغانی؛ سلمان ساوجی؛ خواجوی کرمانی؛ سعید هروی؛ ابن نصوح؛ حسن متکلم؛ حسن کاشانی آملی؛ معینی جوینی؛ باباافضل کاشانی؛ عطار نیشابوری؛ شمس طبی؛ جلال الدین محمد مولوی؛ سعدی شیرازی؛ سلطان ولد (فرزندمولوی)؛ اوحدی مراغه ای اصفهانی؛ ابن یمین؛ ناصر بخارائی؛ لطف الله نیشابوری و بسیاری دیگر نام برد. که ضمن آثار آنان، قصائدی در ذکر مناقب یا مراثی اهل بیت علیهم السلام دیده می شود و حتی بعضی از آنان مانند حسن کاشانی آملی (که ذکر او قبلا گذشت) تنها به مدح و منقبت پیامبر صلی الله علیه وآله و خاندانش علیهم السلام زبان گشوده اند و پیداست که در قرن نهم و دهم به تدریج بر شمار این گونه اشعار افزوده شده است .
پينوشتها:
1) تاریخ ادبیات در ایران، ذبیح الله صفا، جلد دوم، ابن سینا، تهران، 1352، ص 195.
2) منبع بالا، مدایح رضوی، در شعر فارسی، احمد احمدی بیرجندی و سید علی نقویزاده، بنیاد پژوهشهای اسلامی مشهد مقدس، 1365 ص 13.
3) مدایح رضوی، ص 15.
4) تاریخ ادبیات در ایران، ج دوم، ص 192
5) مدایح رضوی، ص 13 - تاریخ ادبیات در ایران، ج 2، ص 194 و 195.
6) درباره بریدن زبان شیعه مناقب گو، در کتاب النقض آمده است:
... و آنها که پیش از این بر سر و رمز روافض واقف بودند، دانستند که چند نفر رااز این مناقبیان رافضی، زبان ببریدند و در ساری، خاتون سعیده، دختر ملک شاه که زناصفهبد علی بود، بوطالب مناقبی را زبان بفرمود ببریدن، خاتون سعیده سنی و اصفهبد علی شیعه دوازده امامی بود همان شب بوطالب مناقبی، علی مرتضی را به خواب دید و زبان دردهان او کرد و حالی نیک و درست شد و تا چهل سال بعد از آن تاریخ، در ری و قزوین وقم و کاشان و آبه (نزدیک ساوه) و نیشابور و سبزوار و جرجان و استرآباد و بلادمازندران زهد و توحید و مناقب و فضلیت می خواند تا در آن نیکو نامی باجوار خدای شد
7) تاریخ ادبیات در ایران، ج 2، ص 188، 192تا 194 - النقض، عبدالجلیل قزوینیرازی، به تصحیح مرحوم سید جلال الدین حسینی ارموی(محدث) انتشارات انجمن آثار ملی،تهران، 1358، ص 77.
8) تاریخ ادبیات در ایران، ج 2، ص 195.
9) مجالس المؤمنین، ج 2، قاضی نورالله شوشتری شهید، اسلامیه، تهران، 1334، ص 627- مدائح رضوی، ص 3.
10) مدایح رضوی، ص 4.
11) مدائح رضویی، ص 5.
12) دیوان سیف الدین فرغانی، به کوشش ذبیح الله صفا، ج 1، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ تهران، 1341، صفحات 176، 177 - شعر کهن در ترازوی نقد اخلاقی، حسینرزمجو، ج 2، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد قدس، 1366 صفحات 271 و 272
13) تاریخ ادبیات، در ایران، ج 3، بخش اول، ذبیح الله صفا، چاپ انتشارات دانشگاه تهران، 1351 صفحات 142 و 43.1