در ترجمه «الذريعة الى مكارم الشريعة» راغب اصفهانى مى خوانيم:
انسان از جهتى در دنيا مانند كشاورز است، عمل وى كشت او، دنيا كشتزار او، هنگام مرگ وقت درو كردن و عالم آخرت خرمنگاه او خواهد بود.
او جز آنچه كاشته است درو نخواهد كرد و جز آنچه درو كرده است پيمانه نخواهد نمود.
چنان كه در خرمنگاه پيمانه، ترازو، امنا، حافظان، گواهان و دفتر وجود دارد، هم چنان در آخرت امثال آن ها وجود خواهد داشت، چنان كه خداى تعالى مى فرمايد:
[وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِها وَ كَفى بِنا حاسِبِينَ ] .
و ترازوهاى عدالت را در روز قيامت مى نهيم و به هيچ كس هيچ ستمى نمى شود و اگر [عمل خوب يا بد] هم وزن دانه خردلى باشد آن را [براى وزن كردن ] مى آوريم و كافى است كه ما حسابگر باشيم.
و مى فرمايد:
[وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ* كِراماً كاتِبِينَ* يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ ] .
و بى ترديد بر شما نگهبانانى گماشته اند* بزرگوارانى نويسنده* كه آنچه را [از خير و شر] انجام مى دهيد، مى دانند [و ضبط مى كنند.].
و مى فرمايد:
[وَ وُضِعَ الْكِتابُ وَ جِي ءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ ] .
و كتاب [اعمال ] را مى نهند و پيامبران و گواهان را بياورند وميانشان به حقّ وراستى داورى شود، وآنان مورد ستم قرار نمى گيرند.
چنانچه در خرمن گاه دانه و كاه از هم جدا مى شود، در آخرت نيز اعمال حسنه و گناهان از هم جدا خواهد شد، در اين زمينه خداى متعال مى فرمايد:
[لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ يَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلى بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَمِيعاً فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ ] .
تا خدا ناپاكان را از پاكان جدا كند، وناپاكان را روى يكديگر گذارد، پس همه را متراكم وانباشته سازد و يكجا در جهنم قرار دهد؛ [به راستى ] آنانند كه زيانكار واقعى اند.
درباره كار و كوشش كافران بدبخت كه همّ و غمّى جز دنيا ندارند و ابداً به آخرت توجه نداشته و براى آنجا كارى نكردند مى فرمايد:
[مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى شَيْ ءٍ ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ].
وصف حال كسانى كه به پروردگارشان كافر شدند [اين گونه است ] اعمالشان مانند خاكسترى است كه در يك روز توفانى، تند بادى بر آن بوزد [و آن را به صورتى كه هرگز نتوان جمع كرد، پراكنده كند] آنان نمى توانند از اعمال خيرى كه انجام داده اند، چيزى [براى ارائه به بازار قيامت جهت كسب ثواب و پاداش ] به دست آورند؛ اين است آن گمراهى دور.
و نيز مى فرمايد:
[وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً] .
و ما به [بررسى و حسابرسى ] هر عملى كه [به عنوان عمل خير] انجام داده اند، مى پردازيم، پس همه آن ها را غبارى پراكنده مى سازيم.
كسى كه براى عالم آخرت عمل كند در كيل و وزن او بركت داده خواهد شد و عمل او توشه آخرتش مى شود چنانچه خداوند متعال مى فرمايد:
[وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً] .
و كسانى كه آخرت را در حالى كه مؤمن هستند بخواهند و با تلاشى كامل [و خالصانه ] براى [به دست آوردن ] آن تلاش كنند، پس تلاششان به نيكى مقبول افتد [و به آن پاداششان دهند.]
ولى كسى كه فقط براى دنيا عمل كند، سعى او ضايع و عملش باطل خواهد بود، چنانچه خداى تعالى مى فرمايد:
[مَنْ كانَ يُرِيدُ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زِينَتَها نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمالَهُمْ فِيها وَ هُمْ فِيها لا يُبْخَسُونَ* أُولئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فِيها وَ باطِلٌ ما كانُوا يَعْمَلُونَ ] .
كسانى كه زندگى دنيا و زيور و زينتش را بخواهند، ثمره تلاششان را به طور كامل در [همين ] دنيا به آنان مى دهيم و در اينجا چيزى از آنان كاسته نخواهد شد.* اينان كسانى هستند كه در آخرت، سهمى جز آتش براى آنان نيست و آنچه [در دنيا از كار خير] كرده اند، در آخرت تباه و بى اثر مى شود و آنچه همواره [رياكارانه ] انجام مى دادند، باطل است.
مثال كارهاى انسان براى دنياى صرف و ماديگرى محض مانند درخت «خلاف» يا «خرزهره» و «هندوانه ابوجهل» است كه در فصل بهار سبز و خرم ديده مى شوند ولى هنگام چيدن آن سودى عايد نمى كند و به وقت خرمن بهره بردارى ندارد.
كارهايى كه در دنيا انجام مى گيرد براى خدا و به عنوان مقدمه آخرت مانند درخت خرما و انگور است كه در فصل زمستان منظره اى ندارد ولى موقع چيدن زاد و توشه فراوان مى دهد و ذخيره كافى از آن پس انداز خواهد ماند.
خداوند مهربان در قرآن مجيد به اين دو حقيقت اشاره فرموده است:
[أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ* تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ* وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ] .
آيا ندانستى كه خدا چگونه مثلى زده است؟ كلمه پاك [كه اعتقاد واقعى به توحيد است ] مانند درخت پاك است، ريشه اش استوار و پابرجا و شاخه اش در آسمان است.* ميوه اش را به اجازه پروردگارش در هر زمانى مى دهد و خدا مَثَل ها را براى مردم مى زند تا متذكّر حقايق شوند.* و مَثَل كلمه ناپاك [كه عقايد باطل و بى پايه است ] مانند درخت ناپاك است كه از زمين ريشه كن شده و هيچ قرار و ثباتى ندارد.
چون ظاهر دنيا و آرايش و زينت آن در صورتى كه مقدمه آخرت قرار نگيرند، زيبا و با رونق ولى باطنش خبيث و تلخ و ضرر زننده است، خداوند متعال از مغرور شدن به آن نهى فرموده است.
[وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى ] .
ديدگانت را به آنچه برخى از اصناف آنان را بهره مند كرديم مدوز، [آنچه به آنان داده ايم ] شكوفه [بى ميوه و زيور و زينت ] دنياست تا آنان را در آن بيازماييم و رزق پروردگارت بهتر و پايدارتر است.
در هر صورت، نمازگزار وقتى وارد سجده مى شود كه از منزل ركوع گذشته باشد و گذشتن از منزل ركوع وقتى ميسّر است كه به فرموده حضرت صادق عليه السلام نمازگزار ركوع به حقيقت كرده باشد.
ركوع مقام خضوع و محل خشوع قلب است، در اين مقام نسبت به محبوب نهايت تواضع مطلوب است و بنده در آن حال مستغرق بحر حيا از حضرت علام الغيوب است كه چون در قيام به مقام خطاب به اياك نعبد بود و مشاهده عظمت حضرت معبود جلت عظمته نمود، آن گاه مرحله عجز و نقص و ذلت و قصور و خست و دنائت و معصيت و فتور موفور خود پيمود، لاجرم بى اختيار با روى شرمسارى سر خجلت به زير آورد و اعتراف به تقصير كند و متذكر روايتى شود كه در حال بقره وارد شده كه چون بنى اسرائيل گوساله پرستيدند و عجل را به الوهيت برگزيدند، ديگر بقره از شرم نياسود و سر از خجلت بالا ننمود و پيوسته سر شرمسارى به زير دارد و چشم به عالم علوى برنيارد.
پس اين آدم كه به اكل شجره منهيه مبغوض نظر پادشاه هستى و رانده درگاه اله و سراپا تقصير و اسير گناه است و خود بر خود گواه است كه گوساله نفس اماره پرستيده و در مراتع غفلت و معالف «2» خسارت چريده و خنزير شهرت و كلب عقور غضب بر ملك عقل برگزيده و پيوسته در مأمن بى شرمى آرميده و از مضمار شيران مصاف عبوديت گوساله وار رميده!! با اين حساب چرا سر شرمسارى به حالت ركوع به زير نيندازد و در خجالت از آقاى خود قرار نگيرد و با تمام وجود در برابر آن بى نياز محسن فرياد نزند: «سُبْحانَ رَبِّىَ الْعَظيمِ وَبِحَمْدِهِ».
من چه در پاى تو ريزم كه سزاى تو بود |
سر نه چيزيست كه شايسته پاى تو بود |
|
خرم آن روى كه در روى تو باشد همه عمر |
وين نباشد مگر آن وقت كه راى تو بود |
|
ذره اى در همه اجزاى من مسكين نيست |
كه نه آن ذره معلق به هواى تو بود |
|
تا تو را جاى شد اى سرو روان در دل من |
هيچ كس مى نپسندم كه به جاى تو بود |
|
خوش بود ناله دل سوختگان از سر درد |
خاصه دردى كه به اميد دواى تو بود |
|
ملك دنيا همه با همت سعدى هيچ است |
پادشاهيش همين بس كه گداى تو بود |
|
منبع : پایگاه عرفان