روايت شده كه سليمان به فرش خود مي نشست و در هوا سير مي كرد . روزي هنگاميكه در حركت بود به زمين كربلا رسيد . باد بساط او را سه دور بهم پيچانيد بطوريكه سليمان ترسيد سقوط كند پس باد آرام شد و فرش در زمين كربلا فرود آمد.
سليمان به باد گفت : براي چه ( اين كار را كردي و ) فرود آمدي ؟ گفت: در اين موضع حسين عليه السلام كشته مي شود .
پرسيد : حسين كيست ؟ باد گفت :حسين فرزند زاده محمد مختار (ص) و فرزند علي حيدر كرار مي باشد . سؤال كرد: قاتل او كيست؟گفت : ملعون اهل آسمانها و زمين يزيد مي باشد . سليمان دست برداشت و يزيد را لعن و نفرين نمود و جن و انس آمين گفتند.
پس باد وزيد و بساط سير خود ادامه داد.
منبع : راسخون