فارسی
پنجشنبه 06 دى 1403 - الخميس 23 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 1
100% این مطلب را پسندیده اند

داستانى عجيب در حسد

حسد بيمارى مهلك و عجيبى است كه گاهى آتش اين بيمارى خودِ انسان را گرفته و به ديار عدم و نيستى و مرگ و هلاكت مى‏برد.
داستانى عجيب در حسد

نويسنده كتاب «الضوء اللّامع» داستان عجيبى درباره حسد نوشته است:

«مردى كه معاصر با موسى الهادى بود و در بغداد مى زيست، نسبت به يكى از همسايگان خود حسد مى ورزيد و با تمام امكاناتش عليه او مى كوشيد، ولى نتوانست به او زيانى برساند. برده خردسالى را خريدارى كرد و او را تربيت نمود تا سرانجام پا به سنّ جوانى و رشد گذاشت. روزى به او دستور داد كه وى را روى پشت بام منزلِ حريف و موردِ حسدش به قتل رساند تا همسايه او را به جرم قتلش دستگير كرده و اعدام كنند.

كاردى تهيه كرده آن را تيز و بُرّان ساخت و در اختيار غلامش قرار داده و گواهينامه يا وصيت نامه اى را نوشت كه بر طبق آن، غلام مذكور پس از مرگش بايد آزاد شود و حدود يك ثلث از اموالش را به او بپردازند. اين فرد حسود شفاهاً نيز به غلام گفت: پس از كشتن من آزادى و به هر كجا كه دلت مى خواهد مى توانى مسافرت كنى.

مرد حسود غلام را پس از آن كه از چنين كارى سخت امتناع مى ورزيد وادار به اطاعت از فرمان خود ساخت. غلام به او مى گفت: من از خدا نسبت به جان تو بيمناك هستم، اى مولاى من! چرا براى كارى كه معلوم نيست بر وفق مرادت انجام گيرد جانت را به خطر مى اندازى؟ و بر فرض هم كه مطابق ميل تو، اين كار به ضرر همسايه ات تمام شود پس از مرگِ تو چه سودى عايد تو خواهد ساخت؟

مرد حسود نيمه هاى شب از بستر بيرون آمد و غلام را از خواب بيدار كرد. غلام با چهره اى سرشار از بيم و هراس از جا برخاست، چاقوى تيز را در اختيار غلام قرار داد و آرام آرام روى بام خانه همسايه رفتند، روى زمين خوابيد و بدنش را در برابر قبله قرار داد و به غلام گفت: زودتر كار را تمام كن.

غلام هم چاقو را به حلق او آشنا ساخته و رگ هاى گردن او را بريد و به بستر خود بازگشت و او را در حالى كه در خون خويش در مى غلطيد رها كرد.

بامدادان اهل منزل ديدند كه از پدر بچه ها خبرى نيست، سرانجام پس از تجسّس كافى بدن بى سر او را بر روى پشت بام همسايه يافتند و همسايه را دستگير كردند. اما وقتى براى موسى الهادى حقيقت قضيه مكشوف گرديد او را آزاد ساختند.» حسد تا اين پايه در آدمى پيشروى مى كند كه انسان، خود را براى رسيدن به هدف خويش در حسد ورزيدن به كشتن مى دهد، علاوه بر آن كه خود مى خواهد با سرنوشت و تقدير الهى نيز به ستيز برخيزد.

منصور فقيه مى گويد:

ألا قُلْ لِمَنْ كانَ لى حاسِداً

 

أتَدْرى عَلى مَنْ أسَأْتَ الأْدَبْ

أسَأْتَ عَلَى اللَّهِ فى فِعْلِهِ

 

إذا أنْتَ لَمْ تَرْضَ لى ما وَهَبْ

جَزاؤُكَ مِنْهُ الزّياداتُ لى

 

وَ أنْ لاتَنالَ الَّذى تَطْلُبُ

هان، به كسى كه نسبت به من حسد مى ورزد بگو، آيا مى دانى به چه كسى اسائه ادب مى كنى؟ به حضرت حق در كارهايش اسائه ادب مى نمايى، آنگاه كه از بخشش او نسبت به من احساس بى تابى و اظهار نارضايى مى نمايى.

جزا و عوائد تو از رهگذر حسد اين است كه بر پاداش من افزوده گردد و تو به مطلوب خويش دست نيابى.

چه خوب است انسان در همه امور، ديده از همه چيز برگيرد و جز به حضرت محبوب ننگرد، در اين صورت است كه درون و باطن و نفس و روان از آرامش عجيبى برخوردار مى شود و ديو رذيلت انسان را رها كرده و جاى خود را به فرشته فضيلت خواهد داد. آنان كه بدون او زندگى مى كنند، البته بايد دچار رذايل اخلاقى گردند و از پى آن گرفتار اضطراب و ناامنىِ درون شوند.


منبع : پایگاه عرفان
0
100% (نفر 1)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

اينان زيباترين مردم هستند
حکایتی از ذلت و مسكنت، پادشاهى و مكنت‏
حكايت ميرغضب و نان و نمك مجرم‏
اين هم نتيجه پاكى !
حکایتی از توصیف حضرت علی علیه السلام
نيت پاكت را قبول كردم
خوش به حال كسى كه نفسش رام شد
حکایتی از جمال دل‏
جوان عاق شده و مادر
برگرفته از کتاب «عبرت آموز» از تالیفات استاد ...

بیشترین بازدید این مجموعه

شدت ترس و حياى زنى با ايمان
خوش به حال كسى كه نفسش رام شد
حكايتى در مبارزه با نفس‏
حكايت ميرغضب و نان و نمك مجرم‏
گردنبند با برکت حضرت زهرا(س)
داستان شگفت انگيز سعد بن معاذ
داستانى از توكل يك انسان باايمان‏
حکایت خدمت به پدر و مادر
 توبه مرد شراب‏خوار
مال دنيا

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^