هر چند در تحليل بزرگانى چون فقيه نامى، شيخ محمدحسن نجفى،صاحب كتاب عظيم جواهر الكلام، قيام سيدالشهدا(ع) به عنوان تكليفي ويژه آمده است كه جزء اسرار الهى به شمار مي رود و با قواعد و ظواهر ادله همخوانى ندارد و از اين رو نمى تواند به عنوان يك مستند فقهى مطرح گردد ولى چنان كه گذشت اين تحليل از نظر نگاه فقهى بزرگانى چون علامه حلى، شهيد ثانى، محقق ثانى، صاحب رياض و در نهايت، حضرت امام خمينى نمي تواند پذيرفته باشد. اگر پذيرفتيم كه قيام حضرت(ع) درچارچوب قواعد و ادله موجود فقهى قابل تحليل و تفسير مى باشد، قهرا نبايد آن را تكليفى ويژه حضرت(ع) است.
علاوه بر اينكه دلايل بسيارى نيز در دست است كه به وضوح نشان مي دهد حركت و قيام سيدالشهدا(ع) يك مصداق كامل از ادله و قواعد عامى است كه در متون اسلامى ما موجود است و خود به عنوان يك الگو و حجت شرعى براى ديگران به شمار مي رود.
طبعا در محدوده اين بحث جاى پرداختن تفصيلى به همه اين موارد نيست. اما ذكر مواردى چند، مي تواند شاهدى بر مدعاى يادشده باشد و دست مايه اى براى بررسى بيشتر. و طبعا اگر حضرت امام خمينى، به روشنى تمام و با تاكيد زياد، بارها بر اين حقيقت پاى فشرده اند كه حركت سيدالشهدا(ع) يك الگو و حجت به شمار مى رود، از جمله بر اساس همين نمونه هاست.
امام خمينى قيام سيدالشهدا(ع) را يك اسوه تمام عيار مى داند كه از نقطه نظر فقهى و عمل به وظايف و تكاليف دينى، كاملا بايد سرمشق قرار گيرد. امام نه تنها فلسفه قيام و شهادت سيدالشهدا(ع) را قابل درك و منطبق بر موازين جارى در فقه مي داند، بلكه به عنوان يك «حجت بالغه شرعي» مي شمارد كه بايد ملاك عمل اجتماعى مسلمانان قرار گيرد. و از همين رو است كه تبليغ و هدايت جامعه به اين حجت شرعى را وظيفه متوليان ارشاد و هدايت جامعه مي شمارد:
«آنچه كه سيدالشهدا عمل كرد و آن ايده اى كه او داشت و آن راهى كه او رفت و آن پيروزى كه بعد از شهادت براى او حاصل شد و براى اسلام حاصل شد، (روحانيون) به [براى] مردم روشن كنند و بفهمانند به همه كه مساله مجاهده در راه اسلام آن است كه او كرد. مي دانست كه با يك عده قليل، كمتر از صد نفر، نمي شود مقابله با يك همچو ظالمى داراى همه چيز كرد.»
و در جايى ديگر مي فرمايد:
«مگر نه آن است كه دستور آموزنده «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا» بايد سرمشق امت اسلامى باشد. قيام همگانى در هر روز و در هرسرزمين. عاشورا قيام عدالت خواهان با عددى قليل و ايمانى و عشقي بزرگ در مقابل ستمگران كاخ نشين و مستكبران غارتگر بود، و دستورآن است كه اين برنامه، سرلوحه زندگى در هر روز و در هرسرزمين باشد.»
در الگوسازى و معرفى حركت سيدالشهدا(ع) به عنوان يك سرمشق، اگر نبود جز حجم بسيار وسيع و متنوعى از روايات و رهنمودهايى كه درجهت احيا و زنده داشتن نام و قيام حضرت(ع) و برائت جستن از كسانى كه در مقابل وى ايستادند يا او را يارى نكردند، از طرف اولياى دين،صلوات الله عليهم، وارد شده است، همين امر در الگو بودن و قابل احتجاج بودن قيام سيدالشهدا(ع) كفايت مي كرد.
تنها مرورى اجمالى بر فهرست رهنمودها، دستورالعملها و تاكيداتى كه از جانب آن بزرگواران در زمينه هاى مختلف موضوع كربلا و قيام سيدالشهدا(ع) در كتابهاى حديثى وارد شده و از نظر گذراندن آن همه ارزش، پاداش و ثوابهايى كه براى انواع زيارت، گريه و عزادارى و تربت كربلا و حتى آب فرات، بيان شده است، و نگاهى كوتاه به محتواى متونى كه به عنوان زيارت حضرت(ع) نقل شده، همه و همه، به خوبى گواه بر حقيقتى است كه حضرت امام خمينى بارها بر آن تاكيد ورزيد و آن را مبناى حركت خويش در انقلاب اسلامى قرار داد.
اگر ملاحظه شود كه به عنوان مثال، تنها در خصوص خاك كربلا حدود يكصد روايت به شكلهاي گوناگون، عظمت و ارزش آن را بازگو مى كند و توجه شود كه چگونه اين خاك مقدس، قرين حيات يك شيعه از ولادت تا مرگ، در هر صبح و شام مى شود، كام او با آن تربت برداشته مي شود و كفن او با آن بسته مي گردد، و حتى نحوه برگرفتن اين خاك از زمين كربلا آموزش داده شده و دعاي ويژه اى نيز براى آن منظور مي شود، اذعان خواهيم كرد كه حركت امام حسين(ع) تنها يك رمز ميان خداى تبارك و تعالى و وى نبوده است. بلكه موضوعى قابل فهم، قابل استدلال، و مصداقى از رهنمودهاى كلى دين است و طبعا قابل پيروى و احتجاج مى باشد.
به عنوان مثال، اگر به مقايسه اى كه در خود روايات در خصوص ارزش زيارت سيدالشهدا(ع) و انجام حج و عمره صورت گرفته توجه شود، و يا به معادلهايى كه براى يك قطره اشك و حتى خود را گريان نشان دادن ذكر شده توجه شود حقيقت يادشده بيشتر نمايان خواهد شد.
به هر روى، حجم گسترده اى از احاديث و دستورالعملها كه درخصوص سيدالشهدا(ع) و مسايل مربوط به وى در ابواب مختلف كتابهاي حديثى و حتى فقهى ما وجود دارد، منبعى الهام بخش و بسيار گويا در تلاش اولياء دين، صلوات الله عليهم، براى الگوسازى قيام امام حسين(ع) مي باشد.
علاوه بر اين، بازگويى نمونه هايى از سخنان خود سيدالشهدا(ع) كه فلسفه و انگيزه حركت خويش را بيان مي كند، به خوبى مى تواند اين ركن تحليل قيام عاشورا از منظر امام خمينى، يعنى الگو بودن آن را روشن كند. چرا كه اگر استدلال حضرت(ع) در لزوم اين حركت و پاسخ او در مقابل آنان كه تلاش مي كردند حضرت را از اين حركت باز دارند تنها همان جريان خواب ديدن پيامبر اكرم(ص) و اين گفته حضرت(ص) كه خداوند خواسته است تو را كشته ببيند بود، براى مدعاى بزرگانى چون مرحوم صاحب جواهر مي شد محملى ارائه كرد؛ اما پر واضح است امام(ع) بارها با تكيه براصول و مبانى پذيرفته شده و قطعى دينى، به تحليل و تبيين حركت خود پرداخته است، و استدلالها و پاسخهاى سربسته ولى محدودى مانند خواب يادشده را تنها در شرايطى ويژه كه حركت حضرت(ع) در نگاه مخاطب،هيچ توجيهى نمي توانست داشته باشد، ارائه شده است.
منبع : کتاب عاشورا در فقه(سيد ضياء مرتضوي)