قرائت زيارت اربعين از علائم پنجگانه مردان با ايمان است. در آن زيارت هدف انبياء و اولياء و هدف ائمه (ع) تبيين شده.
اصل مسئله از اينجا شروع ميشود كه انبياء(ع) گرچه اهداف فراواني داشتند اما مهمترين و محوريترين هدف آنها دو چيز است: يكي «تعليم» و ديگري «تزكيه». يكي ياددادن معارف الهي و آشناكردن انسان به حقيقت عالم و آدم، مبدأ و منتها و وحي و نبوت است و ديگري تزكيه و تهذيب روح؛ هم معرفت خدا، هم محبت خدا هم معرفت اولياي الهي، هم محبت اولياي الهي كه «معرفت» از شئون بخش نظر انسان است و «محبت» از شئون عقل عملي انسان است. انسان همين دو شأن را داراست؛ اينكه ميفهمد و اينكه كشش دارد.
اگر انديشه انسان درست رهبري شود و كششهاي انساني درست هدايت شود، اين انسان از اولياي الهي خواهد بود. انبياء براي همين منظور آمدند: «يعلمهم الكتاب و الحكمه و يزكيهم»(1) يعني معارف عالم را به انسان ياددادن و كشش انسان را رهبري كردن تا انسان خوب بفهمد و به سمت خوبي حركت كند. اين دو محور اصلي اهداف انبياء(ع) است كه قرآنكريم به اين دو محور اشاره كرده است.
در نهجالبلاغه اميرالمؤمنين(ع) هم به همين دو محور اصيل اشاره شده است.
وجود مبارك اميرالمؤمنين طبق اولين خطبه نهجالبلاغه جريان رسولاكرم(ص) را كه تبيين ميكند، ميفرمايد: «فهذا هم به من الضلاله و انقذهم بمكانه من الجهاله»(2) يعني خداوند با فرستادن رسول گرامي دو كار كرد؛ يكي مردم را از بيسوادي رهايي بخشيد، ديگر اينكه مردم را از بدرفتاري رهايي داد؛ يعني مردم را انديشور و انديشمند كرد و البته مهذب. وقتي جامعه خوب بفهمد و سمت خوبي حركت كند، چنين جامعهاي مهد پرورش اولياي الهي است.
برخي نميدانند چه چيز بد است و چه چيز خوب؛ بعضي ميدانند چه چيز بد است و چه چيز خوب، ولي در رفتن عاجزند. انبياء آمدند انسانها را به اين دو اصل آشنا كنند كه چه چيز خوب است و چه چيزي بد و آموختند كه چگونه راه خوب را طي كنيم و راه بد را طرد كنيم. پس قرآن اهداف انبياء را همين تعليم و تزكيه ذكر كرد. در نهجالبلاغه هم اين دو محور اصلي بازگو شد.
نوبت به سالار شهيدان، حسينبنعلي(ع) كه رسيد و جريان كربلا در زيارت آموزنده اربعين هدف نهضت حسيني درست تبيين شد. در آن زيارت كه حتما انشاءالله در روز اربعين ميخوانيم؛ آغاز اين زيارت عرض ارادت به پيشگاه سيدالشهداء است به عنوان ولايت؛ آنجا كه ميگوييم تو ولي خدايي، تو حبيب خدايي، تو نجيب خدايي، تو صفي خدايي، از صفوت او، از ولايت او، از اينكه او منتخب خداست سخن به ميان ميآيد. بعد عرض ميكنيم ما معتقديم كه حسينبنعلي اين چند كار را كرد:
«فاعذر فيالدعا و منه النصح، و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهاله و حيره الضلاله»(3)؛ يعني ما معتقديم كه حسينبنعليبنابيطالب(ع) تا آنجا كه ممكن بود، راه عذر بهانهجويان را بست، آنها را با علوم الهي آشنا كرد، استدلال كرد، برهان اقامه كرد. در قبال برهان، در كنار دليل، نصحيت كرد، موعظت كرد. در بذل نصيحت كوتاهي نكرد و دريغ نكرد. آنگاه كه استدلال اثر نكرد، آنجا كه موعظت سودمند نبود، شروع كرد به خون دادن، شروع كرد به اسير دادن، شروع كرد به سر و اعضا در راه خدا دادن. پس اول «برهان»، بعد «نصيحت». وقتي استدلال سودمند نشد، نصيحت اثر نكرد، آنگاه پاره تن خود را در راه خدا داد، براي اينكه اهداف انبياء محقق بشود.
«و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهاله و حيره الضلاله»؛ يعني پروردگارا! ما معتقديم كه حسينبنعليبنابيطالب(ع) با سخنرانيها و ارشادها وظيفه خود را انجام داد، با نصيحتها و موعظتها وظيفه خود را انجام داد. آنجا كه برهان اثر نكرد، آنجا كه نصيحت سودمند نشد، آنگاه پاره تن و جگر خود را در راه رضاي تو داد، براي دو چيز: مردم را «عالم» كند، مردم را «مهذب» كند.
«بذل مهجته»، يعني جگر خود و خوندل خود را داد؛ «ليستنقذ عبادك» تا استنقاذ كند. «انقاذ» را معمولا درباره غريقي كه به هلاكت مبتلا ميشود، به كار ميبرند. فرمود: اي در درياي فساد اخلاقي به دام هلاكت افتاده و حسينبنعلي خون قلبش را داد تا مردم را از جهل و ضلالت برهاند؛ «و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك منالجهاله و حيره الضلاله».پس از آنچه در قرآن آمده، در نهجالبلاغه آمده. در زيارت اربعين حسينبنعليبنابيطالب هم آمده است. اكنون وظيفه ما، اين است كه همين دو محور را تقويت كنيم؛ يكي اينكه معارف الهي را خوب بفهميم، بعد فهميدهها را خوب پياده كنيم؛ يعني جامعه خود را انديشمند كنيم و سپس مهذب كنيم.
به عبارتي مردم را درست به اصول اسلامي، قرآن و روايات آشنا كنيم تا بفهمند چه چيزي خوب است، چه چيز بد است بعد اين فهميدهها را درست عمل بكنند، چون ما چند روزي بيشتر مهلت نداريم! ماييم و ابديت ما. هيچكسي به سراغ ما نخواهد آمد؛ و هر چه هست، همين چند روز بايد بسازيم. لذا بعد از اينكه در محور اول مشخص شد اهداف انبياء از نظر قرآنكريم همين دو چيز است، و بعد روشن شد نهجالبلاغه عليبنابيطالب(ع) همين دو محور را بيان ميكند و بعد روشن شد كه زيارت اربعين ابيعبدالله به ما ميفهماند وجود مبارك ابيعبدالله خون قلبش را براي همين دو اصل داد؛ در زيارت اربعين به اهل بيت(ع) عموما، و شهيدان (سلامالله عليه) خصوصا عرض ميكنيم كه ما هم همين دو محور را ميطلبيم. «اني سلم لمن سالكم، و حرب لمن حاربكم»(4).
باز ميگوييم: «قلبي لقبكم سلم و امري لامركم متبع». قلب من تابع قلب شماست؛ آنچه را شما حق دانستيد، ما حق ميدانيم. آنچه را شما باطل دانستيد، ما باطل ميدانيم. آنچه را شما انجام داديد، ما انجام ميدهيم. ما هم همين دو رسالت را داريم كه خوب بفهميم و فهميدهها را خوب پياده كنيم. اين جريان نگذشت! هر روز ما اين صحنه را داريم: «قلبي لقبكم سلم، و امري لامركم متبع، و نصرتي لكم معده»(5)؛ اين در زيارت اربعين است. يعني ما به اهل بيت عرض ميكنيم: ما كمك را آماده كرديم.
راه امام، دستور مقام معظم رهبري، تقويت نظام اسلامي همين دو محور را به همراه داردكه انسان بفهمد چه چيز حق است، چه چيزي باطل و آنچه حق تشخيص داد، در راه او مقاومت كند و آنچه را كه باطل تشخيص داد، او را طرد كند.
آيتالله عبدالله جواديآملي
پينوشتها:
(1) بقره/129
(2) نهجالبلاغه/ خطبه1
(3) تهذيبالاحكام/ج6/113
(4) تهذيبالاحكام/ج6/102
(5) تهذيبالاحكام/ج6/114
منبع : تبیان زنجان