نابكاران و كوردلانى كه مى خواستند على (ع ) را به بيعت با خليفه وادارند، آمده بودند تا او را به زور از خانه اش بيرون ببرند. على بيرون نرفت ، زهرا پيش آمد و با ضربات (مغيره ) و (قنفذ) نقش زمين گشت و با بدنى مجروح در بستر بيمارى قرار گرفت . و سرانجام زينب به سوگ مادر نشست .(1)
زهرا (س ) چون در بستر مرگ قرار گرفت ، به دختر پنج ساله اش وصيت كرد: (هرگز از دو برادرت جدا مشو. پيوسته با آنان باش و از آنان نگهدارى كن . براى آنها به جاى من مادر باش.)(2)
زينب به چشم خود ديد كه چگونه پدرش جسم پاك مادر را غسل داده و چگونه اشك مى ريزد، چه سان ناتوان شده و از خدا صبر و بردبارى مى طلبد؟!
هنگام دفن مادر، كه به نظر مى رسد در خانه انجام گرفت ، با چشم تيزبين مى ديد كه كه زهرا را زير خاكها پنهان مى كنند، و با ياد نمودن رسول خدا از ستم امت و ستمگران رياست طلب شكوه مى كنند.(3)
زينب با ديدن چنين مناظرى رو به سوى قبر پيامبر كرد و گفت : با مرگ مادر جاى خالى تو براى ما محقق شد، و ديگر ديدار ممكن نيست .(4)
نویسنده: عباس عزيزى
پی نوشت:
1-سفينة البحار، ج 2 ص 339؛ طبرسى ، ج 1 ص 414.
2- بطله كربلا، ص 43.
3- نهج البلاغه فيض ، خ 193؛ ص 651.
4- سيماى زينب كبرى ، ص 45.
منبع : 200 داستان از فضايل ، مصايب و كرامات حضرت زينب (ع)