فارسی
دوشنبه 05 آذر 1403 - الاثنين 22 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 2
100% این مطلب را پسندیده اند

حركت امام حسين عليه السلام از مكه مكرمه به سمت عراق

حركت امام حسين عليه السلام از مكه مكرمه به سمت عراق

روز ترویه است. در مکه و مسجد الحرام غلغله و هیاهو به پاست. از انبوهى مرکب از یکصد تا دویست هزار تن حاجیانى که در آن روز انبوه احرام و تلبیه و روز حرکت آنان به جانب منى است و لوله اى برپاست.
سیاسیون با حواشى خود به آن کوى امن و امان آمده و به رفتار امام حسین علیه السلام نظر دارند. اعضاى کاروان غم که با حسین علیه السلام آمده اند شاید ساکت نباشند، چون همه کاروان حسینى از عده اى رجال و شخصیت تشکیل شده است، ۱۹ تن از آل ابى طالب و ۸ تن موالى و حرم و خانواده پیامبر صلى الله علیه و آله که حرکت این کاروان پرهیاهو بویژه در موقع جدایى از خویشان و بستگان در چنین روزى که هشیاران جهان آن روز به مکه آمدند و براى هر یک فامیل هایى است. جدایى اینها در چنین روزى بسیار دشوار است. (۱)
ابى الجارود از امام باقر علیه السلام روایت مى کند: ابن زبیر به حضرت عرض کرد: چرا در موسم حج خانه خدا را ترک کرده به سوى عراق مى روى؟ امام حسین علیه السلام فرمود: همانا دفن شدنم در کنار فرات محبوب تر است از آن که در جلو کعبه به خاک سپرده شوم. (۲)
سیدالشهدا علیه السلام دید اگر در حرم خدا هم باشد خونش را مى ریزند لذا فرمود: بهتر است که از این جا خارج بشوم. عبدلله بن عباس و عبیدالله بن زبیر آمدند و مانع رفتن حضرت شدند. حضرت فرمود: جدم به من امر کرده، باید امر او را اطاعت کنم و بروم. ابن عباس گفت: واحسیناه بعد عبدالله بن عمر آمد و گفت: شما با اهل ضلال صلح کنید که قتل و قتال نباشد. پس فرمود: اى ابا عبدالرحمن، آیا جریان یحیى بن زکریا را مى دانى؟ بنى اسرائیل از طلوع فجر تا غروب آفتاب هفتاد پیغمبر را به قتل رساندند و باز رفتند در بازار نشستند و به تجارت مشغول شدند مثل این که هیچ کارى نکرده اند. بعد خدا از آنها انتقام گرفت. پس بپرهیزى اى اباعبدالرحمن، اینها کمک نمى کنند و بى وفا هستند. (۳)
حرم را از حرم کردند بیرون
به یوم الترویه محمل ببستند
خواتین اندر آن محمل نشستند
حرم را از حرم کردند بیرون
همه سرگشته اندر دشت هامون
کسانى که عالم را پناهند
برون خر گه زدند از کعبه دل
مهار ناقه بانوى ذیجود
ابر دست طرماح عدى بود
حدى با زنگ اشتر گشت چون جفت
طرماح عدى با آن شتر گفت
همین بانو که در محمل نشسته
دل از قید علایق ها گسسته
مهین دخت امیر المومنین است
حسین فرمانده روى زمین است
مبادا آن که آزارش نمایى
هم آزار دل زارش نمایى
پس از چندى فلک در گردش آمد
چه گویم من زاشترهاى عریان (۴)


پیام الهى به امام حسین علیه السلام


حسین علیه السلام چهار ماه که در مکه بود چه مى شنید و چه مى دید؟ پاسخ این پرسش سهل نیست، ولى اجمالا جمله این آوازه ها را حسین علیه السلام مى گرفت و به دو لب مملو از حکمت به عالم پس مى داد و پیاپى فرمان الهى براى نظم جامعه بشر و اجراى نظامنامه الهى در جامعه انسانى به او مى رسید و مانعى از اجراى این فرمان هاى پیاپى نمى دید و حیات و حب حیات را هم بعد از رسیدگى به وضع عمر بشر و خاتمه آن مانع نمى دانست، بلکه پایان پذیرى عمر بشر را موید این مدعا مى دید
عمر را ترجمه مى کرد و اسرارى که از موت و حیات و از خلقت شگفت آمیز بشر مى شنید بر آن اسرار پیشین مى افزود، این اسرار نیز او را تشویق مى کرد و به فداکارى دعوت مى نمود. او را در راه رسیدن به اسلافش، محمد صلى الله علیه و آله و ابراهیم و اسماعیل و على و جعفر و حمزه علیهم السلام پیدا مى کرد. براى ترجمه این آوازه بویژه آخرین که اسرار وجود بشر و رمز موت و حیات است، خطابه آتشین و تکان دهنده خط الموت... را خواند.
آن فرمان هاى پیاپى که مى رسید و از ناحیه آسمان و زمین در آن منطقه استوایى مانند نسیم حیات بخش مى وزید و از شش جهت به هم آمیخته به گوش شنونده مى ریخت، عملا اجرا کرد. و براى اجرا آن خطبه را خواند و بامدادان کوچ کرد. (۵)
گردیم دور یار چو پروانه گرد شمع
در ره دوست کشته شدن آرزوى ماست
دشمن اگر چه تشنه به خون گلوى ماست
گردیم دور یار چو پروانه گرد شمع
چون سوختن در آتش عشق آرزوى ماست
از جان گذشته ایم و به جانان رسیده ایم
در راه وصل این تن خاکى عدوى ماست
خاموش گشته ایم و فراموش کى شویم
پس این قدر که همه جا گفت و گوى ماست
ما را طواف کعبه به جز دور یار نیست
کز هر طرف رویم خدا رو به روى ماست
هر جا که هست روى زمین ارغوان سرخ
آبش ز خون ما گلش از خاک کوى ماست
گر بسته اند مردم ظالم زبان خلق
غم نیست چون که غالب دلها به کوى ماست
مهدى بهاء الدینى
امام حسین علیه السلام از مدینه به مکه و از مکه به عراق عازم بود. مکرر خبر شهادت خود و یاران را به اصحاب مى گفت. وقتى به منزل ذوحسم رسیدند این خطبه را بیان فرمود:
الا ترون ان الحق لا یعمل به وان الباطل لا یتناهى عنه، لیرغب المومن فى لقاء الله محقا، فانى لا ارى الموت الا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا برما آیا نمى بینید حق را که بدان عمل نمى شود، و باطل را که از آن کسى باز نمى ایستد و پذیراى نهى نمى شود. باید مومن دیدار خدا را برگزیند، چه من مرگ را جز شهادت و زندگى نمى بینیم. و اکنون مرگ را جز سعادت و کامیابى و زندگى با ستمگران را جز سختى و رنج نامتناهى نمى دانم. (۶)
امام علیه السلام با این بیان آتشین، شهادت در راه خدا را به منظور ریشه کن ساختن حکومت خود مختارى را به همه اعلام فرمود. ایشان مى بینند جز با کشته شدن خویش، حکومت ظالمه از بین نمى رود.
هواى نینوا
شیعیان دیگر هواى نینوا دارد حسین
روى دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبه جدش به اشکى شست دست
مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین
مى برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش از این ها حرمت کوى منا دارد حسین
پیش رو راه دیار نیستى کافى اش نیست
اشک و آه عالمى هم در قفا دارد حسین
بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمى داند عروسى یا عزا دارد حسین
رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند
تا به جائى که کفن از بوریا دارد حسین
بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب
و رنه این بى حرمتى ها کى روا دارد حسین
سروران پروانگان شمع رخسارش ولى
چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین
سر به راه دل نهاده راه پیماى عراق
مى نماید خود که عهدى با خدا دارد حسین
او وفاى عهد را با سرکند سودا ولى
خون به دل از کوفیان بى وفا دارد حسین
دشمنانش بى امان و دوستانش بى وفا
با کدامین سر کند مشکل دو تا دارد حسین
سیرت آل على با سرنوشت کربلاست
هر زمان از ما یکى صورت نما دارد حسین
آب خود با دشمنان تشنه قسمت مى کند
عزت و آزادگى بین تا کجا دارد حسین
دشمنش هم آب مى بندد به روى اهل بیت
داورى بین با چه قوم بى حیا دارد حسین
بعد از این اش صحنه ها و پرده ها اشکست و خون
دل تماشا کن چه رنگین پرده ها دارد حسین
ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه اى
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین
دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز
با لب خنجر نگاه آشنا دارد حسین
شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خداى
جاى نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین
اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار
کاندرین گوشه عزاى بى ریا دارد حسین
به ناحق از خانه هایشان آواره شدند
حرکت دسته جمعى ابا عبدالله الحسین علیه السلام با عیالات و اطفال صغیر خود دلیل کامل است که آن حضرت به قصد ریاست و خلافت ظاهرى و غلبه بر خصم نیامده و اگر چنین قصدى داشت قطعنا به سمت یمن مى رفت که همه از دوستان خود و پدر بزرگوارش و ثابت قدم در ارادت بودند. آن جا را مرکز کار قرار داده آن گاه با تجهیزات کامل حمله خود را شروع مى نمود. چنان که اقوام و دوستان و برادران این پیشنهاد را به آن حضرت نمودند و جواب یاس شنیدند، چه آن که از هدف و مقصد اصلى آن حضرت خبر نداشتند. (۷)
الذین اخرجوا من دیار هم بغیر حق الا ان یقو لو ربنا الله.. (۸)
آن مومنانى که (به ظلم کفار) به ناحق از خانه هایشان آواره شدند و جز آن که مى گفتند: پروردگار ما خداى یکتاست، جز حق گویى جرم دیگرى نداشتند، و اگر خدا رخصت جنگ ندهد و دفع شر بعضى از مردم را به بعضى دیگر نکند همانا صومعه ها و دیرها و مساجدى که در آن نماز و ذکر خدا بسیار مى شود همه خراب و ویران مى شد. و هرکس خدا را یارى کند البته خدا او را یارى خواهد کرد که خدا را منتهاى اقتدار و توانایى است.
در تفسیر على بن ابراهیم گفته شده است:
این آیه در شان على علیه السلام و حمزه و جعفر نازل شده است. و در حسین بن على علیه السلام جارى گردید که حسین بن على را از مکان خود بدون جهت خارج کردند. (۹)
و قال ابو جعفر علیه السلام: نزلت فى المهاجرین و جرت فى آل محمد علیهم السلام. (۱۰)

 

 

 

خطبه حرکت از مکه


الحمد لله ماشاء الله و لا قوه الا بالله و صلى الله على رسوله، خط الموت على ولد آدم مخط القلاده على جید الفتاه و ما اولهنى الى اسلافى فى اشتیاق یعقوب الى یوسف، و خیر لى مصرع انا لاقیه، کانى باوصالى تتقطعها عسلان الفلوات بین النواویس و کربلا فیملان منى اکراشا جوفا و اجریه سغبا، لا محیص عن یوم خط بالقلم، رضى الله رضانا اهل البیت نصبر على بلائه و یوفینا اجر الصابرین، لن تشذ عن رسول الله لحمته و هى مجموعه له فى حظیره القدس تقر بهم عینه و ینجز بهم وعده، من کان باذلا فینا مهجته و موطنا على لقاء الله نفسه فلیر حل معنا فانى راحل مصبحا ان شاء الله تعالى. (۱۱)
سپاس مر خداى است، و مشیت از آن اوست و هیچ قدرتى جز به او و به وسیله او نیست. مرگ بر فرزندان آدم خط زیبایى است مانند گردن بند بر گردن و سینه دوشیزه جوان. چقدر من واله نیاکان گذشته خود هستم، چون اشتیاق یعقوب به یوسف. براى من قتلگاهى برگزیده شده که به ملاقات آن شتابانم. گویا مى نگرم که بندهاى اعضاى مرا گرگان حریص بیابان هاى میان نواویس و کربلا قطعه قطعه مى کنند و شکم هاى گرسنه و تهى خود را از پاره هاى تن من پر مى کنند.
همان گرگ هاى حریص و گرسنه آدم نما از روزى که قلم تقدیر سرنوشت کرده. جز این چاره اى نیست. خشنودى ما اهل بیت همان خشنودى خداوند است.
گرفتارى ها و امتحانات خدایى صبر مى کنم. او به ما پاداش کامل صابران را خواهد داد. تار و پود پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله از او جدا و دور نخواهد ماند. تار و پود و رشته هاى پراکنده پیغمبر جمع آورى شده در پیشگاه قدس الهى همه پیوسته و جمع خواهد شد، چشمان پیغمبر صلى الله علیه و آله به آنها روشن و وعده هاى او بر آنها منجز مى شود. هشیار باشید، هرکس در میان ما و در راه ما و مقصدمان خون دل خود را رایگان بخشد، و براى ملاقات خداوند توطین نفس مى نماید، با ما کوچ کند، چه من همین بامداد کوچ خواهم کرد ان شاء الله. (۱۲)
ز شوق دوست چنان دست و پاى خود گم کرد
حسین کنار فرات آمد و تبسم کرد
لبى که خنده شادى نکرد در همه عمر
به زیر خنجر شمر لعین تبسم کرد
حاج میرزا فتاح شهیدى
دنباله خطبه خط الموت
من کان فینا باذلا مهجته
معناى این جمله این است که در هر زمانى با وسایل مختلف مى شود از دین خدا و از حق مردم و از سعادت جامعه اسلامى دفاع کرد. مى شود در راه خدا بذل مال کرد، مى شود در راه خدا سخن گفت و با سخنان سودمند و آموزنده مردم را به راه آورد، مى شود در راه خدا کتاب نوشت و با آن مردم را به راه حق و حقیقت نزدیک تر ساخت و بر بصیرت دینى و اخلاقى ایشان افزود. اما امام با این جمله اعلام کرد که امروز روزى نیست که کمک هاى مالى و مساعدت هاى قلمى و خیر خواهى هاى زبانى بتواند مشکل اسلام را حل کند و کار به جایى رسیده که جز شهادت و جز جان بازى و جز فداکارى هیچ امرى نمى تواند جلو فساد را بگیرد، و مبانى آن را بر هم بریزد و زیر و رو کند. کسى در فکر نباشد حال که امام حسین علیه السلام مى خواند در راه خدا قدمى بردارد من هم پنجاه تومان مى دهم. یا این که عبیدالله بن حر جعفى در جواب دعوت امام بگوید: من هم یک اسب نیرومند پر تاخت و تاز مى دهم. دیگرى هم بگوید: من هم پنج شمشیر و هفت زره و چهار نیزه نذر امام مى کنم. حسین بن على علیه السلام نه شمشیر مى خواهد نه نیزه، نه اسب مى خواهد و نه پول. فقط اگر کسى آن هم از روى صفا و حسن نیت جان خود را در راه وى دریغ ندارد مى پذیرد. هرکس حاضر است جان خود را در راه خدا به او دهد و هر کسى آمادگى دارد که بر خداى متعال وارد شود، مى تواند همسفر ما باشد. من بامداد فردا اگر خدا بخواهد حرکت مى کنم
عجیب است که با همه تاکید امام، بسیارى از مردمان کم سعاد که مساعد بودن اوضاع آنها را فریب داده بود، با امام علیه السلام همراه شدند و شاید بیشترشان تا روزى که خبر شهادت مسلم علیه السلام رسید همراه امام ماندند. اما انصاف این است که انى مردم از همان اول همراه امامى مى رفتند که خلیفه مى شود و کارها به دست وى سپرده خواهد شد، نه امامى که براى فداکارى و شهادت مى رود و روزى آب را هم به وى او خواهند بست و روزى هم همراهان او به افتخار شهادت خواهند رسید. (۱۳)

 


کاروان کربلا


ما ز کعبه رو به سوى کربلا خواهیم کرد
کربلا را کعبه اهل ولا خواهیم کرد
از مناى کعبه گر امروز رخ بر تافتیم
وعده گاه کربلا را چون منا خواهیم کرد
گر وداع از زمزم و رکن و صفا بنموده ایم
کربلا را رکن ایمان از صفا خواهیم کرد
تا که بشناسد مخلوق جهان خالق را
خویش را آئینه ایزدنما خواهیم کرد
از پى درمان درد جهل ابناى بشر
نینواى خویش را دار الشفا خواهیم کرد
از پى آزادى نوع بشر تا روز حشر
پرچم آزاد مردى را به پا خواهیم کرد
خویش را در آتش کرب و بلا مى افکنیم
کربلا را وادى کرب و بلا خواهیم کرد
ما ز صدق دل ز خون دل وضو خواهیم ساخت
سجده بر درگا ذات کبریا خواهیم کرد
انقلاب مذهبى تا در جهان آید پدید
از نداى حق جهان را پر صدا خواهیم کرد
بر نواى قل هو الله احد در ناى حق
در زمین نینوا چون نینوا خواهیم کرد
با فناى خویشتن اندر راه ابقاى دین
دین خود را در ره یزدان ادا خواهیم کرد
(سر ویا) تا کعبه دل در جهان بنیان کنیم
ما ز کعبه رو به سوى کربلا خواهیم کرد
از ابن عباس نقل شده که مى گوید: دیدم پیش از آن که امام حسین علیه السلام از مکه به سوى عراق حرکت کند، دست جبرئیل در دست او بود و در کعبه ایستاده بود. جبرئیل مردم را به بیعت آن حضرت دعوت مى کرد و ندا در مى داد که:
هلموا الى بیعه الله بشتابید اى مردم به سوى بیعت خدا (۱۴)

 


سعادت دو جهان نصیب زهیر شد


مردى از بنى فزاره مى گوید: آن گاه که حسین بن على علیه السلام از مکه به سوى عراق مى رفت، من نیز با زهیر بن قین بجلى از مکه بازگشته به طرف عراق مى رفتیم، اما هیچ وقت دوست نداشتیم در بین راه، یا آن جا که او منزل مى گزیند با او برخورد کنیم. در هر جا که او فرود مى آمد ما از آن جا حرکت مى کردیم و هر جا که او حرکت مى کرد ما فرود مى آمدیم. ولى در عین این که مراقب بودیم چنان پیش آمد کرد که در یکى از منازل به ناچار با او فرود آمدیم. او در گوشه اى چادر زد و ما نیز در کنارى مشغول غذا خوردن بودیم که ناگاه مردى آمد و سلام کرد و گفت: زهیر، حسین بن على علیه السلام تو را مى خواهد.
شنیدن این جمله که حسین بن على تو را احضار کرده، چنان ما را لرزاند و ناراحت کرد که نزدیک بود لقمه در دهان ما گیر کند! دست از غذا خوردن کشیدیم و همه در بحر تفکر فرو رفتیم که حسین را با زهیر چه کار است؟
زهیر مى خواست پاسخ رد بدهد. ناگهان دلهم دختر عمرو که همسر زهیر بود به او گفت: فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله کسى به دنبال تو فرستاده، تو را مى خواهد، تو از رفتن نزد او ابا مى کنى! سبحان الله چه مانعى دارد به نزدش بروى و به سخنانش گوش فرا دهى تا ببینى چه مى گوید آن گاه باز آیى؟
گفتار این زن کار خود را کرد و چنان در روحیه و روان شوهرش تصرف کرد که مس وجودش را تبدیل به زر سرخ نمود و تا همیشه نامش را در جریده عالم به دوام ثبت کرد.
خلاصه، زهیر تحت تاثیر سخنان همسرش قرار گرفت، نزد امام حسین علیه السلام رفت و اندکى پس از آن بازگشت، اما با چهره اى ارغوانى که آثار شادى و سرور از آن هویدا بود. بازگشت درحالى که تغییر ماهیت داده در وجود او فنا شده بود. همه چیز را جز او کنار گذاشت
نیست ما را به جز از وصل تو در سر هوسى
گلعذارى ز گلستان جهان ما را بس
زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس
من و هم صحبتى اهل ریا دورم باد
از گرانان جهان رطل گران ما را بس
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
نیست ما را به جز از وصل تو در سر هوسى
این تجارت ز متاع دو جهان ما را بس
از در خویش خدا را به بهشتم مفرست
که سر کوى تو از کون و مکان ما را بس
دستور داد خیمه هاى ما را به خیمه هاى حسین بن على ملحق کنند. بدین وسیله به مصداق آیه کریمه:
الله ولى الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الى النور (۱۵)
از ظلمات و تاریکى هاى این زندگى سراسر تیره و بدبختى رهید و در جهانى سراسر نور و روشنى آرمید. (۱۶)
در طى راه چه گذشت؟
زینهار مپندارید که من در این گفته مبالغه مى کنم، هرگز، زیرا اگر به بعضى خصوصیات سفر حضرت دقت کنى شواهد محکمى بر این ادعاى ما پیدا مى کنى از جمله کمى در قضیه حر نظر کن که همه کتاب هاى مقتل و معتمدترین تاریخ ‌ها نوشته اند که هنگامى که امام حسین علیه السلام در بیابان بى آب و علف با حر ملاقات کرد در حالى که او و یارانش از تشنگى بى حال و بى جان شده بودند و عده آنها به هزار سوار و هزار اسب مى رسید. امام حسین علیه السلام به جوانانش فرمود: قوم او را سیراب کنید و آب ها را پایین بیاورید و اسب ها را آب بپاشید و یاران امام حسین علیه السلام جام ها و کاسه ها از آب پر مى کردند و جلو اسبى مى گرفتند و همین که سه چهار جرعه مى خورد و سیر مى شد بر مى داشتند و جلو اسبى دیگر مى گذاشتند تا این که همه اسب ها سیراب شدند. اکنون با دقت و هوش بیندیش و بر تعجب بیفزاى و بدان که مراتب رحم و مهر و شفقت و دلسوزى و عاطفه و نازک دلى حضرت تا چه اندازه بود. در حالى که این قومى که سیراب کرد از دشمنان وى به شمار مى آمدند و از طرف ابن زیاد آمده بودند که وى را دستگیر کنند. حتى در میان اینان شخصى به نام (۱۷) على بن طعان المحاربى عراقى بود که طرز آب خوردن از آب خورى ندانست و نفهمید که دهن آب خورى را چسان کج کند که نریزد و هنگامى که آب مى خورد آب از گوشه لب ها لباسش مى ریخت و حضرت با آن همه جلالت از اسب پیاده شد و آب خورى را با دست مبارک کج نگاهداشت تا این که وى را سیراب کرد. و دیگر بیندیش در صحراى بى آب و علف و خشک و بایر و ریگزارى که آب به قیمت طلا و بلکه به قیمت جان به دست نیاید، گاهى دو سه روز اصلا آب پیدا نشود، این چه سخاوتى و این چه روح بزرگ و این چه آقایى است که دشمن نیز از آن برخوردار مى شود. و باز فکر کن که موکب امام حسین علیه السلام چه دستگاه سلطانى و چه اندازه وسیع بود که از آب آن هزار نفر سوار و هزار اسب سیراب شدند و هم چنین اشخاص و یاران و اولاد و خانواده خود حضرت حداقل به هزار نفر بالغ مى شدند و باز اسبانى که اثاثیه و متاع و آنچه با آنها بود از دیگ و کاسه و طاس و جام و رختخواب و غیره را حمل مى کردند، جز شتران، به هزار اسب مى رسید. بنابراین اگر همه آنها که در این موکب لازم بود از آب استفاده کنند روى هم حساب کنیم، دست کم به پنج هزار نفر مى رسید جز آب احتیاطى که حر و یارانش و اسبانش از آن سیراب شدند.

 


سخنرانى امام حسین علیه السلام براى سپاه حر

به نقل ابى مخنف از عقبه بن ابى عیزار این خطبه را در بیضه براى اصحاب خویش و سپاه حر خواند: بعد از حمد و ثنا خدا فرمود:
ایها الناس! ان رسول الله قال: من راى سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله ناکثا عهده مخالفا لسنه رسول الله یعمل فى عباد الله بالاثم و العدوان فلم یغیر علیه بفعل و لا قول، کان حقا على الله ان یدخله مدخله، الا و ان هولاء قد لزموا طاعه الشیطان و ترکوا طاعه الرحمن و اظهروار الفساد و عطلوا الحدود و استاثروا بالفى و احلوا حرام الله و حرموا حلاله و انا احق من غیره... (۱۸)
در این خطبه امام علیه السلام مسوولیت مسلمانان را در برابر آن همه منکرات و علت قیام خویش را اعلام کرد و فرمود:
اى مردم، رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: هرکس ببیند سلطان ستمکارى را که حرام خدا را حلال قرار دهد و عهد خدا را بشکند و مخالف سنت پیغمبر صلى الله علیه و آله باشد و در میان بندگان خدا گناه کار و ستم کار باشد، پس به عمل و گفتارى بر او انکار نکند، سزاوار است بر خدا او را بر جایگاهى که براى عذاب او مقرر شده وارد سازد. آگاه باشید که این مردم ملازم طاعت شیطان شده و اطاعت خدا را ترک کرده و فساد را آشکار و حدود را تعطیل و بیت المال را به خود اختصاص داده و حلال خدا را حرام و حرام او را حلال ساخته اند و من سزاوارتر کسى هستم که بر آنان انکار کند شرایط امر به معروف را (۱۹)

 

 

 

 

 

نویسنده:على ربانى خلخالى

 

 

 

 

 

 

پی نوشت:
۱-اقتباس از هفتاد و دو تن، یک تن، عنصر شجاعت، ص ۱۹۹
۲-اعیان الشیعه، ج ۳، ص ۱۷۶
۳-اعیان الشیعه، ج ۳، سیره الحسین علیه السلام، ص ۱۷۷
۴-از حاج میرزا محسن حالى اردبیلى.
۵-عنصر شجاعت، ج ۱، ص ۲۱۱
۶-قمقام، ص ۳۵۳، حلیه الاولیا، ج ۲، ص ۳۹، احقاق الحق، ج ۱۱، ص ۶۵ مناقب، ج ۴، ص ۶۸
۷-شبهاى پیشاور، ص ۵۳۷
۸-سوره حج، ص ۴۱
۹-نور الثقلین، ج ۳، ص ۵۰۱
۱۰-مجمع البیان، ج ۷، ص ۸۷
۱۱-بلاغه الحسین علیه السلام، چاپ نجف، ص ۶۳، لواعج الاشجان، چاپ نجف ص ۷۲، سفینه البحار، ص ۳۹۷، اسرار الشهاده، چاپ قدیم، ص ۱۸۹، کشف الغمه ج ۲، ص ۲۰۳، لهوف، چاپ قدیم، ص ۵۲، احقاق الحق، ج ۱۱، ص ۵۹۹
۱۲-اقتباس از جهاد و شهادت، نوشته مرحوم آیه الله طالقانى، ص ۷۷
۱۳-بررسى تاریخ عاشورا، ص ۸۷
۱۴-نفس المهموم، ص ۸۷، مناقب، ج ۴، ص ۵۳
۱۵-سوره بقره، آیه ۲۵۷
۱۶-چهره زن، ص ۱۷۱
۱۷-سیاست حسینى، ص ۳۱
۱۸-احقاق الحق، ج ۱۱، ص ۶۹
۱۹-پرتوى از عظمت حسین علیه السلام، ص ۳۲۰، تاریخ طبرى، ج ۴، ص ۳۴، کامل ابن اثیر، ج ۳، ص ۲۸۰


 


 


منبع : کتاب چهره درخشان حسین بن علی (علیه السلام)
0
100% (نفر 2)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

کربلا 62 خيمه داشت
آسیب شناسی اجتماعی کوفه از صدر اسلام تا قیام ...
مكتب حسينى
آثار و برکات عزاداری - حفظ رمز عاشورا
عاشورا و روشنگران عاشورایی
اتوبان سقیفه تا کربلا
غيرت زاده زهرا(س )
قیام امام حسین علیه السلام از دیدگاه طبری
دفاع از زيارت عاشورا(2)
علت عدم حضور سليمان بن صرد در کربلا

بیشترین بازدید این مجموعه

امام حسین علیه‏السلام و عاشورا در کلام اهل بیت ...
تاریخ تشیع در عصر امامت امام حسین(ع)
آسیب شناسی اجتماعی کوفه از صدر اسلام تا قیام ...
دفاع از زيارت عاشورا(2)
اتوبان سقیفه تا کربلا
سخنى پیرامون زیارت سیدالشهدا (ع)
نهضت امام حسین و رسوا ساختن هیئت حاكمه
شناخت حق امام حسين عليه السلام (1)
زیارت امام حسین (ع) والاترین عبادات (1)
کربلا 62 خيمه داشت

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^