فارسی
دوشنبه 05 آذر 1403 - الاثنين 22 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

حسين در كنار قبر پيغمبر (ص)

حسين در كنار قبر پيغمبر (ص)

حسین بن على علیه السلام پس از بر خوردهائى که با ولید و مروان ابن حکیم داشت و روضه رسول خدا آمد و شب را در آنجا به سر برد، در آن شب ضمن مناجاتهائى که با خدا دارد از ذات ذوالجلال در باره ى وظیفه خود نسبت به این خطر عظیمى که هستى اسلام و قرآن را تهدید مى کند یعنى حکومت فرزند معاویه راهنمائى خواسته و عرضه داشت .
اللهم هذا قبر نبیک محمد (ص ) و انا ابن نبیک و قد حضرنى من الامر ماقد علمت اللهم انى احب الامر بالمعروف و انکر المنکر و انا اسئلک یاذالجلال و الاکرام بحق القبر و من فیه الا اخترت لى ماهو لک رضى و لرسولک رضى (۱)
یعنى پروردگار این قبر پیغمبر تو است و من فرزند دختر پیامبر تو هستم و براى من این حادثه پیش آمد که تو خود میدانى ، پروردگارا تو مى دانى من امر به معروف را دوست دارم و از منکر بیزارى مى جویم و من از تو مسئلت دارد و تو را به حق این قبر و کسى که در آن جاى گرفته است سوگند مى دهم که راهى به من بنمائى که در آن رضاى تو و رضاى پیغمبر تو است
در این جا زاده ى امیرالمؤ منین با آنکه از خداى راهنمائى مى خواهد، اما میل باطنى و خواست قلبى خود را صریحا ضمن جمله اى کوتاه روشن مى سازد انى احب لامر بالمعروف و انکر المنکر
یعنى پروردگارا من امر به معروف را دوست دارم و از منکر بیزارى مى جویم ، کدام منکر در جهان اسلام خطر ناکتر و پلیدتر از اینکه فرد ناپاک و کثیفى مانند یزید در راءس حکومت اسلامى قرار بگیرد؟
حسینى که در برابر یک منکر و گناه عادى مانند کم فروشى ، غیبت ، دروغ مى گوید من آرام نمى گیرم و آشکارا آن را انکار مى کنم چگونه ممکن است در برابر منکرى که سرچشمه ى تمام منکرات است که هستى اسلام و قرآن را بدون تردید به سقوط همیشگى و حتمى تهدیدى مى کند آرام بنشیند و علنا آن را انکار نماید؟!
آرى خواست قلبى حسین در برابر این پیش آمد عظیم این است و خدا هم جز این نمى خواهد، حسین حجت و خلیفه خدا است و خواست او با خواست خداوند مغایرت نخواهد داشت و از اینجا است که مى بینیم خداوند هم او را راهنمائى کرده و به وسیله ى پیغمبر خود راهى که نجات اسلام و امت اسلامى در آن است ، در برابر وى قرار مى دهد حسین علیه السلام آن مناجات را با خدا انجام داد و پس از چند لحظه پیغمبر خدا را در خواب مى بیند که وى را سخت در آغوش کشید و به او گفت :
حبیبى یا حسین کانى اءراک عن قریب مرملا بدمائک مذبوحا بارض ‍ کرب و کربلاء من عصابه منامتى و انت مع ذلک عطشان لاتسقى و ظماءن لاتروى و هم مع ذلک یرجون شفاعتى لاانا لهم الله شفاعتى یوم القیمه حبیبى یا حسین ان اءباک و امک و اخاک قدموا على و هم مشتاقون الیک و ان لک فى الجنات لدرجات لا تنالها الا بالشهاده (۲)
یعنى اى حسین عزیز گویا تو را مى بینم که بزودى در میان خون خود غوطه ور مى شوى و جماعتى از امت مت ترا در سرزمینى به نام کرب و بلا مى کشند در حالى که تشنه اى و به تو آب نمى دهند و با این حال آن جماعت انتظار شفاعت مرا در قیامت دارند - خداوند آنها را از شفاعت من بى بهره سازد.
این حسین عزیز پدر و مادر و برادرت نزد من آمدند و شوق دیدار تو را دارند، و براى تو در بهشت درجاتى است که به آنان نائل نمى گردى مگر با شهادت
در اینجا حسین علیه السلام از خواب بیدار گردید در حالى که وظیفه الهى و مقدس وى در برابر حکومت زاده ى معاویه به خوابى روشن شده و ما آل کار آن آن حضرت تعیین گردیده است ، این وظیفه چیزى جز همان خواست فرزند على نیست ، همان خواستى که ضمن مناجات با خدا آن را بیان کرده بود انکر المنکر این راهى که اکنون پیغمبر خدا در برابر حسین قرار داد همان تصمیمى است که آن بزرگوار خود صریحا در برابر فرماندار مدینه اعلام کرده و با یک جهان قاطعیت فرموده بود: کسى مانند من با فردى مانند یزید بیعت نخواهد کرد و طبیعى است که حسن علیه السلام به خوبى توجه دارد که سرپیچى و مخالفت در برابر حکومت فرد خونخوار و ناپاکى مانند یزید شهادت و کشته شدن وى را به طور حتم در بر خواهد داشت با این ترتیب تصمیم حسین علیه السلام در خروج از مدینه قطعى است .
فرزند زهرا آماده حرکت است و با علم به ما آل کار براى کوچ نمودن آماده گردیده است در این جا بر جسته اى که باز اراده ى خلل ناپذیر فرزند على علیه السلام را در مخالفت با یزید و تسلیم نشدن در برابر حکومت وى آشکارا روشن مى سازد سخنان قاطعى که آن حضرت در آستانه حرکت از مدینه به محمد حنفیه برادر بزرگوار خود فرموده اند هنگامى که محمد حنفیه از تصمیم برادر براى حرکت مطلع گردید بر وى وارد شد و به آن حضرت گفت برادرم تو محبوبترین افراد بشر نزد من هستى و من نصیحت و خیر خواهى خود را از هیچ فردى دریغ نمى دارم چه رسد به حضرکه سزاوارترین کسان هستى در خیر خواهى هاى من برادرم ، من اینگونه مى اندیشم که شما از بیعت با یزید دورى بجوئید اما در هیچ شهرى هم داخل نگردید...
زیرا ممکن است مردم آن در باره ى تو اختلاف کنند جمعى از تو حمایت کنند و جمعى علیه تو برخیزند و بین آنها کار به جنگ برسد و در این میان حضرت شما و خاندانتان مورد حمله و آسیب قرار گیرید.
حسین علیه السلام فرمود پس به کدام سوى بروم ، محمد حنفیه گفت در آنجا هستند و آنها مردمى پرعاطفه و رحیم رلند و اگر در آنجا هم براى حضرتت پناهگاهى نبود در یک محل سکونت مکن یا در میان کوهها باش و یا از شهرى به شهرى برو تا هنگامیکه خداوند گشایشى پیش آورد. حسین بن على در پاسخ وى فرمود:
یا اءخى و الله لو لم یکن فى الدنیا ملجاء و لاماءوى لما با یعت یزید من معاویه (۳)
یعنى برادرم به خدا قسم اگر در سراسر دنیا هیچ پناهگاه و ماءمنى براى من یافت نشود باز هم با فرزند معاویه بیعت نخواهم کرد و در برابرى وى تسلیم نخواهیم شد
در این گفتار حسین بن على علیهماالسلام بار دیگر تصمیم قاطع خود را در باره ى تسلیم نشدن در برابر حکومت یزید سریحا اعلام مى کند. محمد حنفیه تصور مى کرد که آن حضرت به دنبال پناهگاهى مى گردد تا بتواند جان خود را از گزند آن حکومت خونخوار حفظ کند، غافل از آنکه حسین علیه السلام تا پایان کار تصمیم خود را گرفته و به خوبى مى داند که به کجا خواهد رفت و چه حوادثى در انتظار اوست ، اینکه حسین علیه السلام واقعا اراده ى عراق دارد و با این حال به سوى مکه حرکت مى کند نه از آن نظر است که آن حضرت مى خواهد از مکه به عنوان یک پناهگاه استفاده کند و در آنجا جان خود را از تعرض آن خونخواران و سفاکان مصون بدارد.
حسین علیه السلام مى داند کشته مى شود و از مقتل خود هم به خوبى آگاه است اما با این حال اینکه به مکه مى رود به منظور یک بهره بردارى عظیم از امکانات و شرائطى است که تنها در مکه وجود دارد، آن حضرت به مکه مى رود با آنکه خود مى داند مکه جایگاه او و هدف و مسکن وى نخواهد بود، حسین علیه السلام هر عملى که انجام مى دهد کاملا حساب شده است و براى رسیدن به آن هدف مقدس و خدائى است که در نظر دارد، آمدن آن حضرت به مکه هم در تعقیب همان سیاست کلى نهضت است و ما به خواست خداوند بزودى مقصد اصلى آن بزرگوار را در پیش گرفتن راه مکه روشن خواهیم ساخت.

پی نوشت:


۱-بحارالانوار ج ۱۰ صفحه ى ۱۷۴ چاپ سنگى تهران
۲-ناسخ التواریخ حالات سید الشهداء صفحه ى ۱۵۷ چاپ تهران
۳-ناسخ التواریخ حالات سید الشهداء صفحه ى ۱۵۹ چاپ تهران

 


منبع : کتاب درسى که حسین علیه السلام به انسانها آموخت (مولف شهید سید عبد الکریم هاشمى نژاد)
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

تجلی اوج معرفت الهی در دعای عرفه و واقعه عاشورا
حسین علیه ‏السلام هسته هستی
نيايش و راز و نياز
مظاهر عرفان حقيقي در گفتار و كردار امام حسين(علیه ...
خداوند اولين عزادار ابی عبدالله(ع)
اصول ماندگاري وجاودانگي انديشه امام حسين( علیه ...
آیا مرا می شناسید؟
امام حسین علیه السلام قدردانی و ستایش
فصاحت و زیبایی کلام امام حسین علیه السلام
مسیری که بر اهل بیت خیلی سخت گذشت

بیشترین بازدید این مجموعه

امام حسین و مظلومیت
حسین علیه ‏السلام هسته هستی
مظاهر عرفان حقيقي در گفتار و كردار امام حسين(علیه ...
امام حسین( علیه السلام ) فراتر از بیان و تعریف
فصاحت و زیبایی کلام امام حسین علیه السلام
روش الگویی در تربیت اسلامی
سه فرشته نجات یافته امام حسین(علیه السّلام)  
آیا مرا می شناسید؟
مسیری که بر اهل بیت خیلی سخت گذشت
امام حسین علیه السلام قدردانی و ستایش

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^