زيباترين و پرمنعفت ترين فرمان خداوند به انسان امر به انديشيدن است.
قرآن كريم، در سوره مباركه سبأ، سرنوشت قومى را مطرح مى كند كه نخواستند از عقل و فكر خود، اين نعمت هاى بزرگ حق تعالى، به خوبى بهره ببرند. آن ها تمام زندگى و موجوديت خود را در برآورده كردن خواسته هاى شكم و شهوت خلاصه كرده بودند. كورشان هم كشور بسيار آبادى بود كه قرآن از آن به «بلدة طيّبه» تعبير كرده است.
«لقد كان لسبأ فى مسكنهم آية جنتان عن يمين و شمال كلوا من رزق ربكم و اشكروا له بلدة طيبة و رب غفور».
يقينا براى قوم سبا در جاى اقامتشان نشانه اى از قدرت و رحمت خدا وجود داشت: دو باغ از طرف راست و چپ. گفتيم: از رزق و روزى پروردگارتان بخوريد، و براى او سپاسگزارى كنيد، سرزمينى خوش و دلپذير داريد، و پروردگارى بسيار آمرزنده.
چنان كه از اين آيات استفاده مى شود خيابان ها و كوچه هاى اين شهر از دو طرف پر از درختان ميوه بود و از انواع نعمت هاى مادى و معنوى برخوردار بودند، ولى به كفران آن ها برخاستند و نخواستند فكر كنند، نه درباره نعمت ها و نه درباره خودشان. قرآن مجيد خبر مى دهد كه بر كرانه اين شهر سدّ پر آبى قرار داشت كه باغ ها و مزارع خود را با آن آبيارى مى كردند و دلل سرسبزى سرزمينشان هم همين بود. اما بعد از اين كه معلوم شد آن ها نمى خواهند مجموعه نعمت هاى خدا را در راه مثبت هزينه كنند و به كفران نعمت ادامه مى دهند، به موش هاى آبى (عرم) دستور داده شد زير ديواره سد را با داندان هايشان بجوند. در نتيجه، سد مقاومتش را از دست داد و تمام منطقه را سيل ويرانگرى در بر گرفت و از ميان برد و اين بلده طيبه تبديل به كوير خشك و لم يزرعى شد كه غير از درختان بى ميوه و پر خار چيزى در آن وجود نداشت:
«فأعرضوا فأرسلنا عليهم سيل العرم و بدلناهم بجنتيهم جنتين ذواتى أكل خمط و أثل و شئ من سدر قليل. ذلك جزيناهم بما كفروا و هل نجازى إلا الكفور».
ولى آنان از سپاسگزارى در برابر نعمت، و از فرمان ها او و دعوت پيامبرشان روى گرداندند، در نتيجه سيل ويرانگر «عرم» را بر ضد آنان جارى كرديم كه دو باغ آباد راست و چپ منطقه را نابودكرد، و ما آن دو باغ پر حاصلشان را به دو باغستان تبديل كرديم كه داراى ميوه هايى تلخ و درختان شوره گز و چيزى اندك از درخت سدر بود. اين سيل ويرانگر را در برابر كفرشان به آنان كيفر داديم. آيا جز كفران كننده را كيفر مى دهيم.
تا آن جا كه از قرآن دانسته مى شود و آخرين جمله آيه فوق به آن اشاره مى كند هر انسان يا جامعه بى فكرى به چنين عاقبت هاى سوئى مبتلا مى شود، منتهى شكل اين عاقبت هاى سوء با هم فرق مى كند. جمعى را سيل، جمعى را زلزله و گروهى ديگر را قحطى نابود مى كند؛ جمعى هم با اين كه زنده مى مانند ولى چنان در مضيقه و مشكل قرار مى گيرند كه به هيچ وجه روى راحتى را نمى بينند و مرگ به مراتب از زندگى آنان بهتر است.
منبع : پایگاه عرفان