فارسی
پنجشنبه 06 دى 1403 - الخميس 23 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

خوشى مؤمن در فقر و غنا

به كسى گفتند: حالت چطور است؟ گفت: خوش تر از من در كره زمين نيست.

گفتند: تو كه هزار نوع بدبختى دارى و هيچ چيز ندارى؟ گفت: همين باعث خوشى من است، اين را فهميده ام كه عامل خوشى من اين است كه ندارم.

ثروتمندى آمد تا از پيغمبر صلى الله عليه و آله مسأله بپرسد. فقيرى آمد و كنار او نشست تا با پيغمبر حرف بزند. ثروتمند تا ديد اين فقير با لباس پاره نشست، خود را كنار كشيد.

پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند:

ديگر تا آخر عمر با من حرف نزن، يعنى از تو بدم آمد. ترسيدى كه از فقر او به تو برسد؟ يا اين كه از ثروت تو به او برسد؟ با اين كنار كشيدن، خيال مى كنى مالك عالم هستى.

فقير حرفش را پرسيد و رفت. شخص ثروتمند در كوچه ايستاد تا اين فقير آستين پاره بيرون بيايد. بارك الله به اين ثروتمند. تا اين فقير بيرون آمد، رفت و جلوى جاده خوابيد، گفت: پايت را با كفش بلند كن و روى صورت من بگذار، چون من به خاطر اذيت تو بدبخت شدم. من دل پيغمبر صلى الله عليه و آله را سوزاندم. بايد دل پيغمبر صلى الله عليه و آله از من راضى شود.

فقير گفت: من بخشيدم. گفت: نمى شود. بايد پاى خود را بلند كنى و روى صورت من بگذارى و فشار دهى. فقير ديد چاره اى نيست. پاى خود را بلند كرد و گذاشت، او با همان لباس ها و صورت خاكى به مسجد آمد، تا پيغمبر صلى الله عليه و آله او را ديدند، فرمودند: بارك الله! از تو راضى شدم.

بعد به دنبال فقير دويد و گفت: بايست، مى خواهم با هم همين الان به درب مغازه من برويم تا نصف ثروتم را به تو بدهم. گفت: نمى خواهم. گفت: چرا؟ گفت:

آخر اگر اين پول را به من بدهى، من مى ترسم مثل تو شوم. گفت: ندارم، خوش هستم. اگر داشتم ناخوش، متكبر و مغرور مى شدم و براى مردم شانه بالا مى انداختم. تمام اين ها بيمارى است.  گفت: اى شيخ! خدا كليد وسعت روزى را براى تو نساخته است. تو تا آخر عمر با فقر و ندارى دست به گريبان هستى. آن وقت اين فقيرهاى صابر، در قيامت از ثروتمندان درجه اول هستند و خيلى از ثروتمندان، از بدبخت ترين تهيدستان قيامت، يعنى عكس هم عمل مى كنند.


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

اينان زيباترين مردم هستند
حکایتی از ذلت و مسكنت، پادشاهى و مكنت‏
حكايت ميرغضب و نان و نمك مجرم‏
اين هم نتيجه پاكى !
حکایتی از توصیف حضرت علی علیه السلام
نيت پاكت را قبول كردم
خوش به حال كسى كه نفسش رام شد
حکایتی از جمال دل‏
جوان عاق شده و مادر
برگرفته از کتاب «عبرت آموز» از تالیفات استاد ...

بیشترین بازدید این مجموعه

شدت ترس و حياى زنى با ايمان
خوش به حال كسى كه نفسش رام شد
حكايتى در مبارزه با نفس‏
حكايت ميرغضب و نان و نمك مجرم‏
گردنبند با برکت حضرت زهرا(س)
داستان شگفت انگيز سعد بن معاذ
داستانى از توكل يك انسان باايمان‏
حکایت خدمت به پدر و مادر
 توبه مرد شراب‏خوار
مال دنيا

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^