فارسی
سه شنبه 04 ارديبهشت 1403 - الثلاثاء 13 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

تهيدست و بينوا

پيامبر بزرگوار اسلام به اصحاب خود فرمودند: تهيدست و بينوا كيست؟ پاسخ دادند كسى كه درهم و دينار نداشته باشد، و فقر مالى بر دوشش سنگينى كند، حضرت فرمود: چنين كسى تهيدست و بينوا نيست، تهيدست و بينوا كسى است كه وارد عرصه قيامت شود و از مردم حقوقى بر عهده داشته باشد، به اين صورت كه كسى را زده باشد، و به ديگرى ناسزا گفته و فحش داده، و حق شخص سومى را ضايع كرده يا غصب نموده، اگر حسناتى داشته باشد در برابر حقوق مردم از او گرفته و به صاحبان حقوق دهند، و چنانچه حسناتى نداشته باشد از گناهان صاحبان حقوق برداشته و بر دوش او مى نهند و نظر حق از اين آيه شريفه، همين است.

وَ لَيَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالًا مَعَ أَثْقالِهِمْ:

و مسلماً بارهاى سنگين گناهان خود را همراه با بارهاى سنگين گناهان ديگران حمل خواهند كرد.

با توجه به اين كه زمان تحرير اين تفسير بسيارى از مردم نسبت به حلال و حرام الهى توجهى ندارند، و حرام خوارى، در ميان مردم رواج دارد، و غصب و ربا و رشوه و دزدى و بردن مال يكديگر از راه نامشروع فرهنگ شده، و جامعه كمتر به مسائل الهى و مواعظ اهل بيت گوش مى دهند لازم دانستم در زمينه مال حرام چند روايت بسيار مهم ديگر علاوه بر رواياتى كه در سطور گذشته نوشته شد ثبت اين دفتر شود، باشد كه خواننده اى بخواند، يا از طريق مبلغان مطالعه كننده اين دفتر به گوش مردم برسد و اثر مطلوبش را در زندگى بگذارد.

از رسول خدا روايت بسيار مهمى در باب لقمه حلال و حرام به اين مضمون در كتاب هاى معتبر نقل شده است.

«من اكل الحلال قام على رأسه ملك يستعفر له حتى يفرغ من اكله، و قال اذا وقعت اللقمة من حرام فى جوف العبد لعنه كل ملك فى السماوات و الارض، و ما دامت اللقمه فى جوفه لا ينظر الله اليه و من اكل اللقمة من الحرام فقد باء بغصب من الله فان تاب تاب الله عليه و ان مات فالنار اولى به:»

كسى كه از حلال ارتزاق كند، فرشته اى بالاى سرش براى او استغفار مى كند تا از خوردنش فارغ شود، و چون لقمه اى از حرام در شكم انسان قرار گيرد، تمام فرشتگان آسمانها و زمين او را لعنت كنند، و تا آن لقمه در شكم اوست خدا به او نظر رحمت نيندازد، و كسى كه لقمه حرام بخورد دچار خشم خدا مى شود، پس اگر با حرام قطع رابطه كند و گذشته را جبران نمايد و در حقيقت توبه كند، خدا توبه اش را مى پذيرد و اگر بى توبه بميرد آتش به او سزاوارتر است.

از حضرت صادق (ع) در روايت بسيار با ارزشى نقل شده است:

«فمن نال من رجل شيئاً من عرض او مال وجب عليه الاستحلال من ذلك و الانفصال من كل ما كان منه اليه، و ان كان قد مات فليتنصل من المال الى ورثته و ليتب الى الله مما اتى اليه حتى يطلع عليه عزوجل بالندم و التوبة و الانفصال:» «1»

كسى كه به شخصى در مسئله مال و آبرو ستم كند و در اين دو جهت ضربه و زيان به او بزند، واجب است از او حلاليت بخواهد، و ذمه خود را از آن پاك و برى كند، هر گاه صاحب حق از دنيا رفته باشد بايد با رد اموال به ورثه اش ذمه خود را آزاد نمايد، و از آنچه مرتكب شده با پشيمانى و توبه واقعى و بريدن از اينگونه ستم پرونده اش را پاك نموده، خود را به حضرت حق بقبولاند.

«عن شيخ من النخع قال: قلت: لابى جعفر انى لم ازل والياً منذ زمن الحجاج الى يومى هذا فهل لى من توبة قال فسكت ثم اعدت عليه فقال: لا حتى تودى الى كل ذى حق حقه:»

پيرمردى از قبيله نخع مى گويد: به حضرت باقر گفتم: من از روزگار حجاج تا به امروز پيوسته حاكم و فرماندار بودم، آيا راهى به توبه دارم، حضرت سكوت كرد، براى بار دوم مطلبم را تكرار كردم حضرت پاسخ داد نه توبه ات پذيرفته نمى شود مگر حق هر صاحب حقى را به او بازگردانى.

محمدبن عذافر از پدرش كه براى كارمندان رتبه اول بنى عباس كار مى كرد و مزد قابل توجهى مى گرفت روايت مى كند كه روزى حضرت صادق (ع) به من گفت:

«يا عذافر نبئت انك تعامل ابا ايوب و الربيع فما حالك اذا نودى بك فى اعوان الظلمة قال: فوجم ابى فقال: ابوعبدالله لما رأى ما اصابه: اى عذافر انما خوفتك بما خوفنى الله عزوجل به قال محمد فقدم ابى فلم يزل مغموماً مكروبا حتى مات:»

اى عذافر به من خبر رسيده كه براى ابا ايوب و ربيع كار مى كنى، چه حالى خواهى داشت روزى كه تو را به عنوان كمك دهنده به ستمكاران به دادگاه بخواهند، محمد مى گويد پدرم بسيار اندوهگين شد، امام صادق وقتى در چهره ى او حزن شديد ديد فرمود: اى عذافر من ترا به چيزى ترسانيدم كه خدا مرا به آن ترسانيده، محمد مى گويد پدرم آمد و همواره محزون و غصه دار بود تا از دنيا رفت.

حديد نامى مى گويد: از حضرت صادق (ع) شنيدم مى فرمود:

«اتقوا الله و صونوا دينكم بالورع و قووه بالتقية و الاستغناء بالله عزوجل، انه من خضع لصاحب سلطان و لمن يخالفه على دينه طلبا لما فى يديه من دنياه، اخمله الله عزوجل و مقته عليه و وكله اليه فاذا هو غلب على شى ء من ديناه فصار اليه منه شيئ نزع الله جل اسمه منه البركة و لم يأجره على شى ء ينفقه منه فى حج و لا عتق و لا بر:»

از خدا پروا كنيد، و تقواى الهى را در همه امورتان بكار گيريد، و دينتان را با پارسائى و پاكدامنى حفظ نمائيد، و آن را با پنهان داشتن امورتان از دشمن تقويت كنيد، به راستى كسى كه به خاطر به دست آوردن ثروتى كه نزد صاحبان زور و مخالفان فرهنگ اهل بيت است به آنان تواضع كند، و سر فروتنى به نزدشان به زير اندازد، خدا او را از بزرگى و آبرومندى ساقط كند، و بر او خشم گيرد، و وى را به آن ستمكار و مخالف واگذارد، پس هنگامى كه بر ثروت آنان ظفر يابد و چيزى از آن در اختيارش قرار گيرد خداى عزوجل بركت را از آن ريشه كن مى كند، و بر هزينه اى كه از آن مال براى حج يا آزاد كردن برده يا كار نيك مى پردازد، پاداشى مقرر نمى كند!

از ابن ابى يعفور كه از چهره هاى برجسته شيعه و مؤمن كم نظيرى است روايت شده كه: من نزد حضرت صادق (ع) بودم، مردى از شيعيان وارد بر حضرت شد و عرض كرد خداوند امورت را در برابر اين حاكمان ستمكار بهتر نمايد، چه بسا كه به شيعه اى از گروه ما مضيقه و سختى مى رسد، پس او را به بنائى دعوت مى كنند تا بنائى براى آنان بسازد، يا نهرى حفر كند، يا وسيله تيز كننده اى را اصلاح نمايد، نظر شما در اين زمينه چيست؟

حضرت صادق فرمود: ابداً دوست ندارم براى آنان گرهى به نخ يا طناب يا لباسى بزنم، يا نخى را براى دوختن هميان و كيسه براى آنان ببافم، گرچه براى من از طرف آنان ميان دو جانب ثروت سنگينى باشد نه و دوست ندارم قلمى به نفع آنان در مركّب بزنم، بى ترديد يارى دهندگان ستمكاران در قيامت در سرا پرده اى از آتش هستند تا خدا از حكم نمودن ميان عباد فارغ گردد. «1» پيامبر از حرام خواران پس از خودش به ابن مسعود چنين خبر داد:

«يا بن مسعود و الذى بعثنى بالحق ليأتى على الناس زمان يستحلون الخمر، يسمونه النبيذ عليهم لغتة الله و الملائكة و الناس اجمعين، انا منهم برى و هم منى براء.

يا بن مسعود الزانى بامه اهون عند الله ممن يدخل فى ماله من الربا مثقال حبة من خردل، و من شرب المسكر قليلًا او كثيراً فهو اشد عند الله من آكل الربا لانه مفتاح كل شر.

يا بن مسعود اولئك يظلمون الابرار، و يصدقون الفجار و الفسقة، الحق عندهم باطل و الباطل عندهم حق، هذا كله للدنيا و هم يعلمون انهم على غير الحق .....»

پسر مسعود به خداوندى كه مرا به حق مبعوث به رسالت كرد، زمانى بر مردم بيايد كه ماده مست كننده را بخورند در حالى كه نام نبيذ بر آن مى گذارند، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنان باد، من از آنان بيزارم، و آنان هم از من بيزارند.

پسر مسعود زنا كننده با مادرش نزد خدا گناهش از كسى كه در مالش به وزن خردل ربا وارد مى شود سبك تر است، و كسى كه مايع مست كننده بنوشد چه كم، چه زياد، گناهش نزد خدا از خورنده ربا سنگين تر است، زيرا مايع مست كننده كليد هر ضرر و زيانى است.

پسر مسعود، اينان به نيكان ستم روا مى دارند، و بدكاران و فاسقان را تصديق مى كنند، حق نزد آنان باطل، و باطل نزد آنان حق است، همه اين امور را بخاطر تحصيل دنيا و كسب پول و ثروت انجام مى دهند، در حالى كه مى دانند كارشان ناحق است.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

حکايتي عجيب اندر مسأله تلبيه
شعاع رحمت و كرم خدا
ثمرات اعتقاد به قیامت
احسن الحديث
عظمت حق در كلام امام على عليه السلام‏
غریزه جنسی
ارزش محبت پروردگار در برابر پادشاهى عالم‏
اوج عشق به ديگران
خواسته‏ هاى شايسته انسان از خدا
قانون قضا در اسلام‏

بیشترین بازدید این مجموعه

دروغ
رسيدن به عرفان عملى در پرتو حسنات اخلاقى
ملاك برترى
علم خدا در روايات اهل بيت‏
روايات باب توكل‏
قانون قضا در اسلام‏
حضرت ام البنین سلام الله علیها
مقام ولی الله
قطرهٔ اشک
حضور فرشته ها در گودال

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^