حضرت عبدالعظيم حسنى از حضرت جواد و حضرت جواد از پدران معصوم و بزرگوارش روايت ميكند:
سلمان ابوذر را به خانهاش دعوت كرد و دو قرص نان جهت پذيرائى از ميهمان بر سفره گذاشت، ابوذر دو قرص نان را برداشت و به زير و رو كردن آن دو پرداخت، سلمان به ابوذر گفت: چرا دو قرص نان را زير و رو ميكنى؟ ابوذر گفت: ترسيدم كه كاملًا پخته نشده باشد سلمان به شدت خشمگين شد و گفت: چه چيزى تو را به اين جرأت و جسارت واداشته، به خدا سوگند آب زير عرش در اين نان مؤثر بوده، فرشتگان براى آن باد را به حركت آورده، و باد ابر را جا به جا نموده، و ابر بر زمين باران ريخته و رعد و ملائكه فعاليت كرده تا آن را در جاى خود قرار داده اند، و زمين و چوب آهن و چهارپايان و آتش و هيزم و نمك و آنچه كه قابل شمردن نيست در كار بوده اند تا اين قرص نان سر اين سفره قرار گرفته، چگونه ميتوانى به شكر اين همه نعمت برخيزى؟ ابوذر گفت به پيشگاه خدا توبه ميكنم و از آنچه پيش آمده طلب مغفرت مينمايم، و از آنچه ناخوشايند تو بود و من سبب آن شدم از تو پوزش ميخواهم.
حضرت ميفرمايد روزى سلمان ابوذر را به ميهمانى دعوت كرد، تكه نانى خشك را از كيسه چرمى بيرون آورد، و با آب كوزه به آن تكه نان رطوبت داد تا نرم شود، ابوذر گفت چه نان پاكيزهاى است اگر در كنار آن نمكى بود، سلمان از جاى برخاست و از خانه بيرون رفت و كوزهاش را در برابر گرفتن مقدارى نمك به گرو گذاشت و به نزد ابوذر بازگشت تا نان را با نمك بخورد، ابوذر نمك را به نان ميپاشيد و ميخورد ميگفت:
خداى را شكر و سپاس كه قناعت به نان و نمك را نصيب ما فرمود، سلمان گفت: اگر قناعتى در كار بود كوزه ما به گرو نميرفت. در هر صورت از آيات و روايات و نظرات محققين و عالمانى چون خواجه نصيرالدين طوسى كه تحقيقاتشان برگرفته از آيات و روايات است روشن شد كه شكر كامل با عمل و گفتار، و نيت و اجتناب از محرمات و تشكر از مردم در برابر احسانشان صورت ميپذيرد، و در برابر نعمتهاى بيشمار حق، قناعت كردن به الحمدلله تنها شكر نخواهد بود، و جنبه سپاس واقعى نخواهد داشت.
منبع : پایگاه عرفان