فارسی
دوشنبه 01 مرداد 1403 - الاثنين 14 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

سخا چيست ؟

زنى عارفه و آگاه ، از جماعتى پرسيد : به نظر شما سخا چيست ؟ گفتند :بخشيدن مال . گفت : اين كار اهل دنياست ، سخاى خواص كدام است ؟ گفتند : بذل طاقت در طاعت ، گفت : به اميد ثواب ، گفتند : آرى ، گفت : اين معامله يك برده است با وجود آيه : مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا   . هر كس كار نيك بياورد ، پاداشش ده برابر آن است . سخا كجاست ؟ گفتند : عقيده تو چيست ؟ گفت : به نظر من سخا يعنى معامله با خدا نه براى بهشت نه جهنم ، نه براى ثواب نه خوف از عقاب .
ترجيح خدا بر همه چيز
در تفسير «روح البيان» آمده است : در زمان هاى دور ستمگرى قصر با شكوهى بنا كرد ، آن گاه از باب تكبّر و غرور فرمان داد كسى به آن قصر نزديك نشود و گفت : مجازات تخلّف از اين فرمان قتل است . او تصوّر مى كرد ، جز آشنايان ، هر كس به آن قصر نزديك شود ، قصد سويى دارد ، از اين رو آن فرمان ظالمانه را صادر كرده بود . يكى از مردان الهى با زحمت زياد به او راه يافت و او را نصيحت كرده از عقوبت آن همه ظلم ترساند ، ولى نصايح آن سالك راه در او اثرى نكرد ، آن مرد از آن شهر كه در آن ، آن همه ظلم مى ديد و توان جلوگيرى از آن را نداشت هجرت كرد و در منطقه اى خارج از آن محدوده از نى و چوب اتاقى براى عبادت و خدمت بنا كرد . روزى آن ستمگر با يارانش در قصر بود ، فرشته مرگ به صورت جوانى در برابر ديدگان آنان ظاهر شد و دور قصر مى گشت و به آنان چشم مى دوخت ، بعضى از نزديكان گفتند : ما جوانى را در حال گردش به دور كاخ مى بينيم ، ستمگر جلوى پنجره آمد و او را ديد گفت : اين راهگذر ديوانه و حتماً غريب است ، يكى برود و او را از زندگى راحت كند .  يك نفر از آنان براى اجراى فرمانِ شاه حركت كرد ، به محض حمله ، قبض روح شد و مُرد . به آن ستمگر گفتند : نديم كشته شد ، سخت برافروخته شد ، فرمان داد يكى برود و او را بكشد ، دوّمى هم قبض روح شد . ستمگر سخت عصبانى شد و خودش رفت ، فرياد زد : كيستى كه علاوه بر نزديك شدن به قصر من دو نفر از ياران ما را كشتى ؟ گفت : مگر مرا نمى شناسى ، گفت : نه ، گفت : من فرشته مرگم . سلطان از شنيدن نام او بر خود لرزيد و شمشير از كفش افتاد ، خواست فرار كند فرشته مرگ گفت : كجا مى روى ؟ من مأمور گرفتن جان توام ، گفت : به من مهلت بده ، براى وصيت و خداحافظى نزد اهل و عيالم بروم ، ملك الموت گفت : چرا كارهاى نيكو را در زمانى كه مهلت داشتى انجام ندادى ؟ اين را گفت و جان آن ظالم را گرفت .  از آنجا نزد آن مرد خدا رفت و گفت : بشارت كه من عزرائيل هستم شر آن ستمگر را از سر مردم بريدم ! آن گاه خواست برگردد خطاب رسيد : اى ملك الموت ! عمر بنده صالح من سر آمده است ، او را نيز قبض روح كن . ملك الموت گفت : هم اكنون من مأمور قبض روح تو شدم ، گفت : مرا مهلت مى دهى تا به شهر رفته با زن و فرزندانم عهدى تازه كنم و با آنان خداحافظى نمايم ؟ خطاب رسيد : به او مهلت بده ، فرمود : مهلت دارى ، قدم اول را كه برداشت لحظه اى در فكر رفت و از رفتن پشيمان شد ، گفت : اى ملك الموت ! من مى ترسم با ديدن زن و بچه تغييرى در من حاصل شود و به خاطر آن تغيير از عنايت حق محروم شوم ، من نمى خواهم ملاقات با زن و فرزند را به لقاى او ترجيح دهم ؛ مرا قبض روح كن كه خدا براى زن و فرزند من از من بهتر است !

 


منبع : بر گرفته از كتاب عرفان اسلامي استاد حسين انصاريان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

پاسخ‌های تلخ و تاریخی به دعوت سیدالشهدا(ع)
زهد در كلام امام صادق عليه السلام‏
تلویزیون ا ینترنتی روی سایت عرقان افتتاح شد.
اقسام غسل از ديدگاه عارفان
استاد انصاريان:سران برخي كشورهاي اسلامي خادم ...
مقام طمس
بخل ورزيدن از زكات
شرائط منزل تجلیه
جریان غدیر
انسان غربى

بیشترین بازدید این مجموعه

مقام طمس
توبه ى دو برادر در آخرین ساعات عاشورا
انسان غربى
مراحل مختلف شكل‏گيرى انسان در رحم مادر دوران ماه ...
اقسام غسل از ديدگاه عارفان
تلویزیون ا ینترنتی روی سایت عرقان افتتاح شد.
افتتاح کتابخانه مشارکتی هدایت همزمان با عید سعید ...
قدردانی استاد انصاریان از خادمین سیدالشهدا علیه ...
شخصيت ربيع بن خثيم‏
غفلت از سلامتى دين‏

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^