منابع مقاله:
کتاب : توبه آغوش رحمت
نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان
خداوند مهربان از راه رحمت و محبت و لطف و عنايت، انسان را لايق آراسته شدن به نعمت هايى نموده كه در پهن دشت هستى، هيچ يك از موجودات، حتى فرشتگان مقرب را بدين صورت شايستگى و لياقت نداده.
نعمت هاى حق بر سر سفره ى حيات انسان به گونه اى است كه اگر برابر با دستورات پروردگار به مصرف برسد جسم و جان را رشد مى دهد و سعادت دنيا و آخرت آدمى را تأمين مى نمايد.
قرآن مجيد در رابطه با نعمت ها، همگان را به دوازده مسأله ى بسيار مهم توجه مى دهد:
1- فراوانى و گستردگى نعمت.
2- راه تحصيل نعمت.
3- توجه به نعمت.
4- شكر نعمت.
5- پرهيز از ناسپاسى در كنار نعمت.
6- بى شمار بودن نعمت.
7- قدر شناسان نعمت.
8- زشتى اسراف در نعمت.
9- بخل از خرج كردن نعمت.
10- علل از دست رفتن نعمت.
11- اتمام نعمت.
12- پاداش به جا خرج كردن نعمت.
ملاحظه ى آيات كتاب الهى و توجه به مفاهيم بلند ملكوتى آن آيات، در جهت اين دوازده مسأله ضرورى است.
1- فراوانى و گستردگى نعمت
آنچه در آسمانها و زمين است هر يك به صورتى در خدمت انسان است.
خورشيد، ماه، تعدادى از ستارگان ثابت و سيار، موجودات مريى و نامريى فضا، همه و همه به اراده ى حضرت حق در مسير سود رساندن به انسان هستند.
كوهها، صحراها، درياها، جنگل ها، روييدنى ها، باغها، چشمه ها، رودها، حيوانات و انواع مخلوقات زمينى هر كدام به شكلى در راه برپا داشتن خيمه ى حيات انسان در فعاليت مى باشند.
نعمت هاى الهى به طور فراوان و گسترده و كامل و جامع، انسان را عاشقانه در آغوش گرفته و همچون دايه اى مهربان و دلسوز براى رشد اين موجود برتر در كوشش و تكاپويند.
از نعمت هاى آشكار و نهان و ظاهر و باطن، آنچه مورد نياز و احتياج انسان است بر سر سفره ى زندگى نهاده شده و چيزى در اين خوان گسترده كم نيست.
قرآن كريم در اين زمينه مى فرمايد:
«أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً...» «1».
آيا نديدى خداوند آنچه را در آسمانها و زمين است به تسخير شما آورده، و نعمت هاى آشكار و نهانش را بر شما گسترده و كامل و افزون نموده است...؟
2- راه تحصيل نعمت
هر نوع كار و كوشش مثبتى براى تحصيل معاش، بدون ترديد، عبادت و بندگى خداست؛ زيرا خداى مهربان در قرآن مجيد در آيات فراوانى بندگان خود را به آباد كردن زمين، به دست آوردن رزق حلال، كسب معاش و تجارت و خريد و فروش سالم امر مى نمايد، و اطاعت امر حق، عبادت و بندگى است و اين عبادت و بندگى را در قيامت اجر و ثواب است.
عناوينى چون تجارت، بيع و شرا، اجاره، وكالت، مساقات، مزارعه، مضاربه، مشاركت، صنعت، آموختن دانش به ديگران، خطاطى، خياطى، صباغى، دباغى، دامدارى همراه باشرايط اسلامى و انسانى، راههاى مثبت به دست آوردن نعمت هاى مادى است كه كوشنده ى در هر يك از اين امور مورد محبت حق است، و جداى از هر كدام از آنها، و تحصيل رزق و روزى از راههاى خلاف اسلام و اخلاق و انسانيت عامل نفرت خداوند است.
قرآن عظيم در اين مسأله مى فرمايد:
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ...» «2».
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اموال يكديگر را از راه غير حق نخوريد، مگر آنكه داد و ستدى باشد كه با رضايت خودتان انجام گرفته.
«يا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالًا طَيِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ» «3».
اى مردم! از آنچه در زمين حلال و پاكيزه است بخوريد و گامهاى شيطان را پيروى ننماييد، كه شيطان دشمن آشكار شماست.
در هر صورت آنچه از جانب حق حلال اعلام شده، و از طريق كسب مشروع به دست مى آيد مصرفش بدون اسراف و تبذير حلال، و آنچه از راه نامشروع به دست مى آيد، گرچه ذاتاً حلال باشد، مانند خوردنيها و پوشيدنيها مصرفش حرام و نگاه داشتنش ممنوع، و بازگرداندن آن به مالك و صاحب اصلى اش واجب است.
3- توجه به نعمت
خوردن و آشاميدن، پوشيدن و سود بردن، و بهره گيرى از هر نعمتى بدون توجه به اينكه نعمت به اراده ى چه كسى به وجود آمده؟ چگونه پديد آمده؟
براى چه بر سر سفره ى حيات قرار داده شده؟ چه عواملى در رنگ و مزه و بو و انرژى آن در عرصه گاه هستى دخيل بوده و خلاصه بدون انديشه در يك لقمه ى نان، يا يك قطعه پارچه، يا زمينى آماده براى كشاورزى، يا چشمه اى جوشان، يا رودى جارى، يا جنگلى انبوه از درختان مفيد، و اينكه با كمك چند ميليون يا ميليارد عامل به وجود آمده تا ساختمان حيات انسان برپا شود؟ كار حيوانات و غافلان و بى خردان است.
انديشمندان به تمام نعمت هايى كه در اختيار دارند با چشم عقل و بينايى قلب مى نگرند تا وجود نعمت دهنده را در كنار نعمت لمس كنند، و فوايد نعمت را بيابند و از نعمت به همان صورت كه پديد آورنده ى نعمت خواسته استفاده نمايند.
قرآن كه كتاب هدايت است مردم را بدين صورت به نعمت هاى الهى توجه مى دهد:
«يا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ هَلْ مِنْ خالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ» «4».
اى مردم! نعمت هاى خدا را بر خود توجه كنيد، آيا آفريننده اى جز خدا هست؟ خدايى كه از آسمان و زمين به شماروزى مى دهد، جز او معبودى نيست پس به كجا روى مى آوريد؟
آرى تمام نعمت ها با فوايدى كه دارند دليل بر يگانگى حق، و برهان بر توحيد ذات و راهى آسان براى شناخت حضرت حق است.
4- شكر نعمت
برخى از مردم تصور مى كنند شكر به اين معناست كه پس از استفاده از جميع نعمتهاى حضرت حق بگويند: الهى شكر، يا اعلام كنند الحمد للّه ، يا نهايتاً جمله ى نورانى الحمد للّه رب العالمين را به زبان جارى كنند، در صورتى كه در برابر اين همه نعمت هاى عظيم مادى و معنوى، معقول نيست با گفتن يك كلمه ى فارسى يا يك جمله ى عربى معناى واقعى شكر تحقق پيدا كند.
شكر بايد متناسب با مقام منعم و هماهنگ با نعمت باشد، و اين معنا جز با يك سلسله قول و فعل و حال ظهور نمى كند.
مگر مى توان با گفتن الهى شكر يا الحمد للّه ، در برابر اين همه عنايت و لطف خداوند شاكر به حساب آمد؟!
در مقابل نعمت بدن و اعضا و جوارحش چون گوش و چشم و زبان و دست و شكم و شهوت و قدم، و قلب و رگ و پى و استخوان و عصب، و نعمت هايى چون خوراكيها و پوشيدنيها و بوييدنيها، و مناظر زيباى طبيعى همچون كوهها و صحراها و جنگلها، و نهرها و رودها و چشمه ها و درياها، و انواع ميوه جات و حبوبات و سبزيجات و ميليون ها نعمت ديگر كه ابزار حيات و علل و وسايل و وسايط زندگى انسان هستند آيا با گفتن يك الحمد للّه مسئله ى باعظمت شكر تحقق پيدا مى كند؟ در برابر نعمت اسلام و ايمان، هدايت و ولايت، علم و حكمت، صحت و سلامت، تزكيه و طهارت، قناعت و طاعت، محبت و عبادت، با گفتن الهى شكر مى توان بنده ى شاكر خدا شد؟!
راغب اصفهانى در كتاب با عظمت المفردات مى گويد: اصْلُ الشُّكْرِ مِنْ عَيْنٍ شَكْرى «5»:
ريشه ى شكر از عَيْن شَكْرى است؛ يعنى چشم پر از اشك يا چشمه ى پر آب.
بر اين اساس معناى شكر، پر بودن درون انسان از ياد خدا و توجه به نعمت هاى اوست كه از كجا به دست آورد و چگونه مصرف كند.
خواجه نصير الدين طوسى كه معروف به استاد بشر و عقل حادى عشر است، بنا به روايت علامه ى مجلسى در رابطه با حقيقت شكر مى فرمايد:
شكر شريف ترين و برترين كارهاست و بايد بدانيد كه شكر روبرو شدن با نعمت بوسيله ى گفتار و عمل و نيت است، و براى شكر سه پايه و سه ركن است:
اول: شناخت نعمت دهنده و صفاتى كه سزاوار اوست، و شناخت نعمت و اين حقيقت كه تمام نعمت ها چه آشكار و چه پنهان از جانب اوست، و منعم واقعى غير از او كسى نيست، و تمام واسطه هايى كه بين انسان و نعمت هاست سر به فرمان او و در تسخير حكم آن حضرتند.
دوم: تحقق حال است، و حال عبارت است از خضوع و تواضع در برابر منعم و خوشحالى به نعمتها، به اين كه تمام نعمت ها هديه ى الهى به عبد است و دليل بر عنايت منعم به وجود آدمى است، و نشانه ى حال به اين است كه نسبت به امور مادى خوشحال نشوى مگر به آنچه كه موجب قرب تو نسبت به حضرت حق است.
سوم: عمل است، و عمل بايد در سه مرحله ى قلبى و زبانى و اعضايى ظهور كند.
اما عمل قلب، توجه اوست به تعظيم و حمد و تمجيد حق و انديشه در ساخته ها و افعال و آثار لطف حضرت او، و تصميم بر رساندن خير و نيكى به تمام بندگان خداوند.
و عمل زبان، آشكار كردن شكر و سپاس و تسبيح و تهليل و امر به معروف و نهى از منكر است.
و عمل اعضا، به كار گرفتن نعمت هاى آشكار و نهان در طاعت و عبادت، و حفظ و نگهدارى آنها از معصيت و مخالفت با خداوند است.
بر اساس اين معنا كه معناى واقعى و حقيقى شكر است، روشن شد كه شكر از ريشه هاى صفات كمال است، و ظهور كامل آن در صاحبان نعمت بسيار كم است، چنانكه قرآن مى فرمايد:
«وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ» «6».
شكر به معنايى كه ملاحظه كرديد در برابر تمام نعمت ها واجب عقلى و شرعى است، و مصرف كردن هر نعمتى در همان مسيرى كه خالق نعمت دستور داده شكر آن نعمت است، و در حقيقت عبادت و بندگى كامل حق با تحقق شكر واقعى تحقق پيدا مى كند.
«فَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالًا طَيِّباً وَ اشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ» «7».
از حلال و پاكيزه اى كه خداوند نصيب شما نموده تناول كنيد و شكر نعمت هاى خدا را بجا آوريد، اگر به حقيقت، خدا را بندگى مى كنيد.
«... فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَ اعْبُدُوهُ وَ اشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» «8».
روزى را از پيشگاه خدا بطلبيد و او را عبادت كنيد و شكرش را بجاى آوريد؛ بازگشت شما به سوى اوست.
امام صادق عليه السلام در معناى شكر فرموده اند:
شُكْرُ النِّعْمَةِ اجْتِنابُ المَحارِمِ وَتَمامُ الشُّكرِ قَولُ الرَّجُلِ: الحَمْدُ للَّهِ رَبِّ العَالَمِينَ «9».
شكر نعمت، پرهيز از تمام محرمات و همه ى شكر گفتار مرد است: الحمد للّه رب العالمين.
بنابراين شكر نعمت، صرف نعمت در عبادت و طاعت و خدمت به خلق، و احسان و نيكى به مردم و اجتناب از تمام گناهان است.
5- پرهيز از ناسپاسى در كنار نعمت
گروهى از مردم بدون توجه به منعم حقيقى، و منهاى انديشه و تفكر در نعمت هاى الهى، مجموعه ى نعمت هايى كه در اختيار دارند مفت خود دانسته، و خود را مالك اصلى و حقيقى نعمت به حساب آورده به هر صورتى كه هوا و هوس و اراده و ميلشان اقتضا كند نعمت را مصرف مى كنند!
اينان كه در غفلت و بى خبرى و جهل و بى فكرى به سر مى برند، نعمت هاى الهى را در مسير شيطانى و در راه شهوات نامشروع خود خرج مى كنند و زشت تر از اين برنامه، كمك گرفتن از نعمت ها براى گمراه كردن زن و بچه ى خود و اقوام و دوستان و ساير مردم است.
نعمت اعضا و جوارح را با يارى جستن از ديگران در گناه، و نعمت مال و ثروت را با كمك گرفتن از اطرافيان در معصيت و خطا و نعمت دانش و علم را در راه خدمت به طاغوت و طاغوتيان، و نعمت بيان را در طريق گمراه كردن عباد خدا به كار مى برند!
اينان تبديل كنندگان نعمت هاى زيباى حق به زشتى هاى شيطانى هستند و با اين برنامه ى ننگين، خود و قوم خود را رهسپار به عذاب دايم قيامت مى كنند!
«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ* جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ» «10».
آيا نديدى كسانى كه نعمت هاى خدا را تبديل به كفر و ناسپاسى كردند و خود و قومشان را به عرصه ى هلاكت رهسپار نمودند، به جهنم كه جاى بسيار بدى است در افتادند؟
6- بى شمار بودن نعمت
ما با توجه به يكى از آيات كريمه ى قرآن به اين معنا پى مى بريم كه آفريده هاى حق و نعمت هاى حضرت او در مرحله اى است كه به شماره و عدد نيايد و شماره كنندگان هر چند از قدرت و توان شگرفى برخوردار باشند، از شمارش آنها عاجز و ناتوانند.
«وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» «11».
اگر در روى زمين آنچه درخت است قلم گردد و آب دريا به اضافه ى هفت درياى ديگر مركب شود، شمارش آفريده هاى حق پايان نگيرد، همانا خداوند مقتدر و حكيم است.
در آفرينش خود انديشه كنيد و در ساختمان ظاهر خود با ديده ى عقل بنگريد، تا اين حقيقت بر شما روشن شود كه نعمت هاى حضرت محبوب قابل شماره نيست.
قرآن درباره ى خلقت انسان مى فرمايد:
«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِينٍ» «12».
ما انسان را از مايه ى گل خالص آفريديم.
«ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِي قَرارٍ مَكِينٍ» «13».
سپس او را نطفه اى در محل استوار قرار داديم.
«ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ» «14».
آن گاه نطفه را خون بسته، خون بسته را پاره گوشت قرار داده و آن پاره گوشت را استخوان، و استخوانها را با گوشت پوشانديم، سپس خلقى ديگر به وجود آورديم، آفرين خداى را كه بهترين آفرينندگان است.
نطفه با گذشت از اين مراحل و منازل، تبديل به انسانى كامل و موجودى جامع شد.
اكنون در موجوديت و ساختمان اسرار آميز خود و آن چه در اين ساختمان از تعداد سلول ها و دستگاه گوارش و گردش خون و كارگاه تنفس و دستگاه مغز و اعصاب و چشم و گوش و بينى و ساير اعضا و جوارح وجود دارد انديشه كنيد تا معلوم گردد كه نعمت هاى حضرت او در چهارچوب همين جسم عنصرى به شماره نيايد.
مگر نه اين است كه دانشمندان بدن شناس مى گويند: اگر انسانى به طور شبانه روزى و بدون تعطيل برنامه، در هر ثانيه هزار عدد از سلولهاى بدن را شماره كند، بر شمردن آنها سيصد هزار سال زمان مى خواهد.
مگر نه اين است كه اهل فن مى گويند: موادى كه در معده، اين آزمايشگاه شگرف شيميايى، تجزيه و تركيب و تهيه مى شود بيش از موادى است كه آزمايشگاههاى مصنوع دست انسان مى تواند تهيه كند. از مواد و مصالحى كه به اين آزمايشگاه مى رسد متجاوز از يك ميليون نوع ذرات مختلف تهيه مى شود و غالب اين مواد از نوع سموم كشنده است «51».
مگر نه اين است كه دانشمندان نشان داده اند قلب به اندازه ى يك مشت بسته بيشتر نيست، ولى از قدرت و نيروى عظيمى برخوردار است كه در هر دقيقه 70 بار باز و بسته مى شود و در مدت سى سال، بيش از يك ميليارد مرتبه اين برنامه انجام مى گيرد و با هر يك دقيقه كه به وسيله ى مويرگهاى ظريف كه از مو نازك ترند دو بار خون را در بدن گردش مى دهد، بيش از ده ميليون ميليارد سلول بدن را شستشو مى دهد «16»!
به اين واقعيت، تعداد اتم هاى اكسيژن، هيدروژن، ازت و اتم هاى تشكيل دهنده ى خاك، ريشه، بدنه، شاخ و برگ درختان، ميوه ها و آنچه در آسمانها و زمين است و به نوعى در خدمت انسان به كار گرفته شده است را بيفزاييد، سپس دقت كنيد كه آيا نعمت هاى خداوند كه در كارگاه هستى، كارگزاران حيات انسان هستند قابل شماره اند؟
مشتى خاك را به دقت بنگريد، خواهيد ديد خاك خالص و تنها نيست، بيشتر خاكها از مواد معدنى تشكيل يافته اند كه به صورت ذرات كوچك سنگ درآمده اند. اين ذرات خرد شده و تراشيده شده از سنگهاى بزرگترى هستند كه تحت اثر نيروهاى طبيعى تشكيل يافته اند، خاك موجودات زنده ى بسيارى دربردارد، يك مشت خاك ممكن است شامل ميليونها موجود ميكروسكوپى به نام باكترى باشد، علاوه بر باكتريها بسيارى از كپك ها و جلبك ها و انواع مختلف جانوران در خاك يافت مى شوند، بسيارى از اين موجودات زنده، خاك را متخلخل مى كنند و بدين طريق آن را براى رشد گياهان آماده تر مى سازند «17».
استعداد انسان براى جذب خوراكيها و نوشيدنيها از طريق دهان، دندان، زبان، غدد بزاقى، حلق، مرى، معده، لوزالمعده، اثنا عشر، روده ى بزرگ، روده ى كوچك و فعاليت هر كدام از آنها در هضم و جذب و دفع، داستانى ديگر از نعمتهاى الهى به انسان است.
مسأله ى بسيار مهم پالايش و گردش خون توسط سرخرگها، سياهرگها، مويرگها، آئورت، دهليز راست قلب، دهليز چپ، بطن راست قلب، بطن چپ، گلبولهاى قرمز و سفيد خون، تركيب خون، رنگ خون، روانى خون، حرارت بدن، پوست بدن، گوش و عناصر آن، چشم و طبقات آن، قصه اى عجيب و برنامه ى شگرف ديگرى از نعمتهاى الهى است.
فضاى عالم بالا و خدماتى كه توسط پخش نور، و گردشها، و جذب و انجذاب، و جزر و مدها در حيات انسان دارد، و كثرت عناصر آن، به طورى كه اگر بتوانيم در هر دقيقه سيصد ستاره در آسمانى كه در محاصره ى ديد ماست بشماريم، 3500 سال عمر لازم است كه شب و روز، اين ستاره ها را به شمار آريم، چرا كه تاكنون به وسيله ى دوربين هاى طيف ياب تعداد آنها را بيش از صد هزار ميليون تخمين زده اند، كه زمين ما به منزله ى يك دانه ى ناچيز از آنهاست و بهتر است بگوييم تعداد آنها براى ما انسانها قابل شمارش نيست.
فضايى كه ستارگان در آن قرار دارند، به قدرى پهناور است كه از يك طرف آن به طرف ديگرش پانصد هزار سال نورى است.
خورشيد و منظومه چون ذره اى در يكى از شاخه هاى خارجى دستگاه آسمانى با سرعت 400 كيلومتر در ثانيه در حركت است، و حدود (000/ 000/ 200) دويست ميليون سال طول مى كشد تا يك دور به دور مركز خود بگردد!
نظام شگفت انگيز عالم بالا و تأثيراتش بر سطح و عمق زمين، و زمينه سازى آن براى حيات موجودات زنده بخصوص انسان، به اين سادگى قابل درك نيست. هر قطره ى آبى كه انسان مى نوشد محتوى هزاران جانور زنده ى مفيد است، و در هر ميلى متر مكعب خون، 7500 گويچه ى سفيد و پنج ميليون گويچه ى قرمز است «18».
اينجاست كه به عظمت قرآن مجيد، كتابى كه قرنها قبل به قلب نورانى پيامبر نازل شده، و حقايق را آنچنان كه هست بيان نموده پى مى بريم، و از جمله ى آن حقايق اين است كه نعمت هاى حق را غير قابل شمارش مى داند!
«وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ» «19».
اگر بخواهيد نعمت هاى خدا را شماره كنيد، قدرت شماره كردنش را نداريد، همانا خداوند آمرزنده و مهربان است.
7- قدرشناسان نعمت
آنان كه از طريق انديشه و تفكر پاك نسبت به جهان هستى، و از راه ديدن حقايق عرصه گاه آفرينش، و شنيدن واقعيات از زبان موجودات، خدا و جهان و انسان و معاد را شناختند، و در راه تصفيه ى باطن و تزكيه ى نفس و متخلق شدن به اخلاق حق، و پيمودن راه عبادت و بندگى، و رساندن برّ و نيكى و احسان به بندگان الهى كوشيدند، در حقيقت قيام به قدرشناسى از نعمت هاى خدا نمودند.
آرى، آنان به طور صحيح از تمام نعمت هاى آشكار و نهان خداوند استفاده كردند و از اين راه، هم خود و هم آنان كه قدم جاى قدم آنها گذاشتند را به سعادت دنيا و آخرت رساندند. قافله سالار اين جمعيت پاك و كاروان سالار اين قوم برجسته و ممتاز، انبيا و امامان معصومند كه اهل ايمان در شبانه روز به عنوان اداى فريضه ى الهى از خداوند مهربان مى خواهند آنان را در همان صراطى كه آن بزرگواران قرار داشتند قرار دهد و در آن مسير ثابت قدم بدارد.
«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ* صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ» «20».
ما را به راه مستقيم بدار، راه كسانى كه برآنان نعمت عنايت كردى، و آنان با نعمت هايت به گونه اى برخورد كردند كه باعث جلب خشنودى تو شدند، نه مانند آن گمراهان غضب شده و فرومايگان از راه به در شده.
آرى، انبيا و امامان تمام نعمتهاى مادى و معنوى حق را به جا مصرف كردند، و از طريق شكر نعمت ها به مقام قرب و مقاماتى كه عقول از درك آن عاجز است رسيدند.
خداوند مهربان در قرآن مجيد به آنان كه در تمام شئون زندگى مطيع خدا و رسولند وعده داده كه در قيامت براى هميشه آنان را در كنار قدرشناسان نعمت قرار دهد.
«وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً» «21».
آنان كه به اطاعت از خدا و رسول برخيزند با كسانى كه خداوند به آنان نعمت هايش را عنايت كرد، يعنى انبيا و صديقان و شهيدان و شايستگان خواهند بود، و اينان براى آنان چه نيكو رفيقانى هستند!
8- زشتى اسراف در نعمت
مسرف از نظر قرآن مجيد به كسى گفته مى شود كه مال و مقام و شهوت و روحيات و حالات خود را در برنامه هاى شيطانى، و مسايل غيرمنطقى، و امور خارج از حدود و مقررات قرار دهد.
درباره ى نتايج و ثمرات كشاورزى و اين ثروت و مال خدادادى مى فرمايد:
«وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِهِ وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ» «22».
روز درو و برداشت و جمع آورى محصول «گندم، جو، خرما، مويز» حق آنان كه خداوند براى آنان حق معين نموده «فقيران، مسكينان، عاملين زكات، جهت متمايل كردن غير مسلمان به اسلام، بندگان، قرض داران، راه خدا، از راه ماندگان» «23» را بپردازيد، و با بخل از پرداخت يا خرجهاى بى در و پيكر و بيجا اسراف نكنيد، كه خداوند اهل اسراف را دوست ندارد.
قرآن درباره ى آنان كه منصب و مقام و جاه و قدرت را در مسير ستم به مردم، و غارت حقوق آنان، و ايجاد رعب و وحشت در جامعه، و به اسارت گرفتن ملت خرج كردند مى فرمايد:
«وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِي الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ» «24».
و همانا فرعون در زمين سركش بود، و او از گروه اسراف كنندگان است.
كتاب حق در رابطه با كسانى كه عفت نفس ندارند، و خود را از شهوات حرام حفظ نمى كنند و جز لذت مادى و جسمى لذتى نمى دانند و به هر نوع تجاوزى دست مى زنند و از آلودگى و رذالت در غريزه ى جنسى پرهيز ندارند، مى فرمايد:
«إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ» «25».
لوط آن پيامبر بزرگ به مردم زمانش گفت: شما در مسأله ى شهوت با مردان درآميختيد و زنان را ترك كرديد، آرى شما جامعه اى مسرف هستيد!
قرآن درباره ى كسانى كه از روحيه ى تواضع و حال انكسار و حالت خاكسارى و تسليم در برابر انبيا و معجزات آنها، و در مقابل قرآن و بيّنات و حجج و دلايل و براهين آشكار حق دست برداشتند، و راه كبر و نخوت و عجب و خودبينى در برابر حق پيمودند مى فرمايد:
«ثُمَّ صَدَقْناهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَيْناهُمْ وَ مَنْ نَشاءُ وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ» «26».
ما به وعده اى كه به پيامبران داديم وفا كرديم، و آنان را با هر كه اراده نموديم از شر دشمنان رهانيديم، و اهل اسراف را به هلاكت ابدى دچار ساختيم.
9- بخل از خرج كردن نعمت
من زشتى بخل و خوددارى از پرداخت اضافه نعمت را به اهل استحقاق، از زبان و گفتار ساده ى يك كشاورز بى سواد دريافتم.
در يكى از مناطق كشاورزى براى تبليغ و وعظ و موعظه رفته بودم، پس از پايان جلسه ى سخنرانى، مردى سالخورده كه آثار زحمات شبانه روزى اش در چهره ى شكسته و دستهاى پينه بسته اش پيدا بود به من گفت: كريمى از راه مى رسد و زمينى مستعد همراه با انواع دانه هاى نباتى و سهمى از آب به انسان مى بخشد، چون زمان برداشت محصول مى رسد، كريم به كنار زمين حاصل داده مى آيد و به زارعى كه زمين و دانه و آب به او واگذار شده و از آفتاب و هوا و باران و برف به طور مجانى استفاده كرده، مى گويد: درصد بالاى تمام محصولات مخصوص به تو باشد و من از آن نصيبى نمى خواهم، درصد مختصرى از آن را به چند نفرى كه من معرفى مى كنم هديه كن، زيرا خود من هيچ نيازى حتى به يك دانه از محصول تو ندارم. اگر اين كشاورز از اين همه محصولى كه از جانب آن كريم به او رسيده، نصيبى مختصر به آنان كه كريم معرفى مى كند نپردازد، كمال پستى را نشان داده، و دست به كارى بسيار زشت زده و قلب خود را به مانند سنگى سخت و خارا معرفى نموده، و حق آن كريم است كه از او روى برگرداند، و بر اخلاق زشت او خشم گيرد، و وى را به جريمه اى سخت دچار سازد. سپس گفت: منظورم از كريم، خداوند كريم است كه اين زمين هاى مستعد و نهرهاى جارى، و چشمه هاى پرآب، و برف و باران، و نور خورشيد و ماه را در اختيار ما گذاشته و با اين وسايل، اين همه محصولات رنگارنگ به ما عنايت فرموده كه در حقيقت همه ى آنها براى ما مفت و مجانى تمام شده، آنگاه از ما خواسته زكات و خمس و صدقه، به اقوام ناتوان و مردم از كار افتاده و فقير بپردازيم، اگر ما از پرداخت حقوق مالى بخل ورزيم حق اوست كه بر ما غضب كند، و ما را به جريمه ى اين جرم سنگين برساند.
قرآن مجيد در اين زمينه مى فرمايد:
«وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لِلَّهِ مِيراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ» «27».
آنان كه از آنچه خداوند از فضلش به آنان عنايت كرده، از پرداخت به اهلش بخل ورزند، گمان نكنند اين بخل ورزى به سود آنان است، بلكه براى آنان زيان آور است، در قيامت آنچه را از آن بخل ورزيدند طوق آتشين گردنشان گردد، وارث آسمانها و زمين فقط خداوند است و خداوند به آنچه انجام مى دهيد آگاه است.
10- علل از دست رفتن نعمت
از صريح آيات قرآن مجيد، به ترتيب در سوره ى اسراء آيه ى 83، قصص آيات 76 تا 79، الفجر آيات 17 تا 20 و الليل آيات 8 تا 10 استفاده مى شود كه امور زير باعث زوال نعمت، و تهيدستى و تنگدستى و ضيق معيشت و خوارى و ذلت است:
مست شدن از نعمت، گرفتار آمدن به غفلت، فراموش كردن نعمت دهنده، در يك كلام روى گرداندن از حق و كبر ورزيدن در برابر دستورات الهى و موضع گيرى خصمانه در مقابل خداوند و فرهنگ پاك قرآن و نبوت و امامت.
اين معانى از آيه ى شريفه ى زير استفاده مى شود:
«وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ كانَ يَؤُساً» «28».
مغرور شدن به نعمت، نشاط و شور بيش از اندازه به خاطر ثروت، بى توجهى به زاد و توشه ى آخرت از راه مصرف كردن نعمت در رابطه با اهل استحقاق، بخل از نيكى و احسان، فساد و افساد با كمك گيرى از نعمت، تصور به دست آوردن نعمت با دانش و بينش و زرنگى خود، فخر فروشى به مردم با جلوه دادن ثروت و زينت و زيور، و امورى از اين قبيل و مسايل و برنامه هايى مشابه اين حركات، اين معانى از آيات 76 تا 83 سوره ى قصص استفاده مى گردد.
اكرام نكردن به يتيم، بى رغبتى به كمك و احسان به از كار افتاده، خوردن ارث وارثان ناتوان و ضعيف، فريفتگى و عشق شديد به مال و ثروت، اين واقعيات از آيات زير استفاده مى شود:
«كَلَّا بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ* وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْكِينِ* وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلًا لَمًّا* وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا» «29».
بخل ورزيدن از پرداخت خمس و زكات و صدقه و انفاق در راه خدا، كوس بى نيازى زدن از حق با به چنگ آوردن مقدارى مال و ثروت، تكذيب روز جزا، اين حقايق از آيات زير استفاده مى گردد:
«وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى * وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى * فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى » «30».
وقتى آدمى غرق در نعمت شد، بايد توجهش به حق و احسان و نيكى اش به خلق بيشتر شود، و به شكرانه ى نعمت هاى الهى، در عبادت رب و خدمت به عباد حق بيش از پيش بكوشد، تا پاى نعمت در خيمه ى حيات ثابت و استوار گردد، و از جانب حضرت محبوب، نعمت و لطف بر انسان افزون شود.
11- اتمام نعمت
بنابر روايت طبرى، ثعلبى، واحدى، قرطبى، ابوالسعود، فخر رازى، ابن كثيرشامى، نيشابورى، سيوطى و آلوسى در تفاسير مشهور و معروفشان، و بنابر روايت بلاذرى، ابن قتيبه، ابن زولاق، ابن عساكر، ابن اثير، ابن ابى الحديد، ابن خلكان، ابن حجر و ابن صباغ در كتابهاى بسيار مهم تاريخشان، و بنابر روايت شافعى، احمد حنبل، ابن ماجه، ترمذى، نسائى، دولابى، محب الدين طبرى، ذهبى، متقى هندى، ابن حمزه دمشقى و تاج الدين مناوى در كتابهاى حديثشان و بنابر روايت قاضى ابوبكر باقلانى، قاضى عبد الرحمن ايجى، سيد شريف جرجانى، بيضاوى، شمس الدين اصفهانى، تفتازانى و قوشجى در كتابهاى استدلالى كلامشان «31» وقتى پيامبر بزرگ اسلام براى تداوم هدايت و حفظ وحى و استوارى دين، و راهنمايى انسان به سوى سعادت دنيا و آخرت، به امر خداوند حكيم پيشوايى معصوم و انسانى مصون از خطاى در فكر و عقيده و اخلاق و عمل همچون اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام را در روز هيجدهم ماه ذوالحجه در وادى غدير خم، به خلافت و ولايت و رهبرى امت پس از خود نصب نمود، خداوند مسأله ى اكمال دين و اتمام نعمت و رضايت به اسلام را كه تا قيامت دين مردم باشد اعلام نمود:
«... الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» «32».
آرى پذيرش ولايت و حكومت و رهبرى على عليه السلام و اطاعت از آن حضرت در امور دنيا و دين و آخرت، اكمال دين و اتمام نعمت است.
در رابطه با طهارت و پاكيزگى و پاكى و نورانيتى كه از وضو حاصل مى شود از حضرت رضا عليه السلام روايت شده: به اين خاطر به وضو دستور داده شده و ابتداى عبادت به آن است كه عباد الهى وقتى در پيشگاه حضرت حق مى ايستند و با او راز و نياز و مناجات مى نمايند پاك باشند، و فرمانهاى او را به كار گيرند، از آلودگيها و نجاسات بركنار بمانند، علاوه بر اين امور، وضو باعث مى شود كه آثار خواب و كسالت از وجود انسان زدوده شود، و دل براى عبادت و قيام در حريم حضرت حق روشنايى و صفا يابد «33».
آثار غسل و تيمم هم به همين صورت از عنوان كلى طهارت، طهارتى كه به امر خداوند صورت مى گيرد فهميده مى شود. براين اساس، وضو و غسل و تيمم، سپس ورود به نماز و عبادت براى هركس حاصل شود، به فرموده ى قرآن مجيد نعمت حق بر او تمام شده:
در پايان آيه ى مربوط به طهارت و نماز مى خوانيم:
«... ما يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» «34».
خداوند با دستوراتش نمى خواهد تكليف طاقت فرسايى بر دوش شما قرار دهد، ولى مى خواهد با انجام گرفتن اين دستورات براى شما پاكى معنوى و طهارت ظاهرى حاصل گردد، و با اين مسايل معنوى نعمتش را بر شما تمام نمايد تا شكر او را بجاى آوريد.
از آيات اين بخش استفاده مى شود كه اتمام نعمت حق به انسان در سايه ى انجام مسايل معنوى، و به كار گرفتن دستورات ملكوتى، و آراسته شدن به اعتقادات حقه و حسنات اخلاقى است.
12- پاداش بجا خرج كردن نعمت
قرآن مجيد به مردان و زنانى كه قلبى آراسته به ايمان، و نفسى پيراسته از زشتى، و جسمى متصل به عمل صالح، و زبانى گوياى حق، و مالى در مدار انفاق و كرم و جود و سخاوت، و قدمى در راه خدمت به خلق دارند، وعده ى اجر و ثواب و رضوان و جنت و عيش و سرور ابدى داده.
قرآن مجيد در آيات نورانى خود اعلام مى دارد كه اجر اهل ايمان و مزد نيكوكاران ضايع نخواهد شد.
كتاب الهى با بيانى رسا فرياد مى كند كه وعده ى خداوند حق است، و در اين وعده خلافى وجود ندارد.
قرآن مجيد براى اهل ايمان و دارندگان عمل صالح و به عبارت ديگر براى مؤمنين، محسنين، مصلحين، متقين و مجاهدين چند نوع اجر بيان مى نمايد:
اجر عظيم- اجر كبير- اجر كريم- اجر غير ممنون- اجر حسن.
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِيمٌ» «35».
خداوند به كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند وعده ى آمرزش و اجر بزرگ داده است.
«إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ» «36».
مگر آنان كه در برابر فتنه ها و حوادث و معاصى پايدارى نمودند، و عمل صالح انجام دادند، براى اينان آمرزش و اجر كبير است.
«مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ» «37».
كيست آن كه به خداوند قرض نيكو دهد پس خداوند بر او دو چندان گرداند، و براى اوست اجر كريم.
«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ» «38».
آنان كه ايمان آوردند و عمل شايسته انجام دادند، پاداشى جاودانه دارند.
«... فَإِنْ تُطِيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْراً حَسَناً...» «39».
اگر خدا را اطاعت كنيد، خداوند به شما اجر نيكو عنايت مى كند.
آرى اگر نعمت قلب مصرف ايمان شود، نعمت عقل خرج انديشه در حقايق گردد، نعمت اعضا و جوارح مصرف عمل صالح شود، نعمت مقام و مال و ثروت در راه حل مشكلات عباد خدا خرج شود، و خلاصه اگر از تمام نعمتها، در راه عبادت و طاعت و خدمت به خلق و احسان و نيكى، و تقوا و عفت كمك گرفته شود، انسان علاوه بر خير و سعادت در دنيا، در آخرت از پنج نوع اجر برخوردار خواهد شد، و اين به كارگيرى نعمتها در برنامه هاى صحيح، كارى طاقت فرسا نيست، بلكه واقعيتى است كه از عهده ى هر مرد و زنى برمى آيد، تا جايى كه بين انسان و حضرت حق، حجابى و مانعى باقى نماند و انسان لذت قرب و وصال و لقاء را بچشد.
مگر نه اين است كه رسول حق و امامان معصوم با قدرشناسى از نعمتها، و بجا مصرف كردن آنها از تمام حجابهاى ظلمانى و نورانى عبور كرده، تا جايى كه بين آنان و حضرت معبود فرقى و مباينت و جدايى- جز اين كه آن بزرگواران مخلوق و عباد خدا بودند- بر جا نماند!
در توقيع شريفى كه از ناحيه ى مقدسه به دست شيخ كبير ابى جعفر محمد بن عثمان بن سعيد بيرون آمد مى خوانيم:
وَآياتُكَ وَمَقَاماتِكَ الَّتِى لَاتَعْطيلَ لَها فِى كُلّ مَكانٍ، يَعْرِفُكَ بِهَا مَنْ عَرَفَكَ، لَافَرْقَ بَيْنَكَ وَبَيْنَها إلّاأنَّهُمْ عِبَادُكَ وَخَلْقُكَ «40».
خداوندا! پيامبر و امامان معصوم، نشانه ها و مقامات تواند كه در آن آيات و مقامات در هر مكان تعطيل نخواهد بود، هر كس تو را بشناسد به آن آيات بشناسد، و ميان تو و آنان جدايى و مباينتى نيست جز آنكه آنان بنده و مخلوق تواند!
بايد به اين معنا توجه داشت كه نعمتها به خودى خود، مانع و حجاب بين انسان و خدا نيست، بلكه اين روش و منش شيطانى انسان است كه بر اثر برخورد نامناسب با نعمت، بين انسان و حق ايجاد حجاب مى كند. اگر برخورد با نعمت برخورد صحيح و عرشى و ملكوتى باشد، نعمت كمكى براى رساندن آدمى به مقام قرب خواهد شد.
انبيا و ائمه از نعمتهاى گوناگون مادى و معنوى حق بهره مند بودند، زن و فرزند داشتند، براى آنان خانه و زندگى بود، معيشت خود را به وسيله ى دامدارى و كشاورزى و تجارت و صنعت و معاملات مادى تأمين مى نمودند، در عين حال بين آنان و خداوند حجابى نبود.
اگر در انسان روح عبادت و طاعت، و مايه ى تسليم و بندگى قوى باشد، و قلبش از انوار معرفت، و نفسش از امواج حسنات منور باشد، بدون شك از حيات دنيا با تمام ابزار و وسايل، و عناصر و موادش براى رسيدن به مقامات معنوى استفاده خواهد كرد. كسى كه روح اطاعت و عبادت ندارد با نعمتها برخورد صحيحى نخواهد داشت، هر چه نعمت بر او افزون شود بر طغيان و كبر و غرور و نخوتش بيفزايد.
بر اساس گفتار اميرالمؤمنين عليه السلام در دعاى كميل، مگر مى توان باور كرد قلبى كه جاى توحيد است، دلى كه خانه ى معرفت است، زبانى كه گوياى ذكر است، باطنى كه به عقد عشق و محبت استوار است، درونى كه با اعتراف صادقانه و نيكى پاك نسبت به حريم حضرت رب خاضع است، صورتى كه به پيشگاه مولا بر خاك عبادت نهاده شده است، زبانى كه به توحيد و شكر حق در گردش است، قلوبى كه به الهيت حضرت او معترف است، اعضا و جوارحى كه مشتاقانه به مكانهاى عبادت شتابان است فرداى قيامت به آتش دوزخ بسوزد!!
نعمتهايى كه خرج طاعت و عبادت و خدمت و احسان مى شود، فرداى قيامت از افق آن نعمت ها، جز خورشيد رضاى حق، و هشت بهشت عنبر سرشت طلوع نخواهد كرد.
اين قسمت را با توجه دادن شما به دو واقعيت بسيار مهم خاتمه مى دهم.
1- از مجموعه ى آياتى كه گذشت استفاده مى شود كه عبادت و بندگى و طاعت و خدمت، عبارت است از شناخت منعم و نعمت، و مصرف نمودن نعمت در مسيرى كه خداوند معين فرموده.
2- گناه و معصيت و خطا و اثم و شرك و كفر و فسق و فجور و فحشاء و منكر، عبارت است از غفلت از منعم، و مغرور شدن به نعمت، و اعراض از حق، و مصرف كردن نعمت در مسير هوا و هوس و شهوات حرام و غير منطقى.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- لقمان (31): 20.
(2)- نساء (4): 29.
(3)- بقره (2): 168.
(4)- فاطر (35): 3.
(5)- مفردات: 461، ماده ى شكر.
(6)- سبأ (34): 13.
(7)- نحل (16): 114.
(8)- عنكبوت (29): 17.
(9)- كافى: 2/ 95، باب الشكر، حديث 10؛ بحار الأنوار: 68/ 40، باب 61، حديث 29.
(10)- ابراهيم (14): 28- 29.
(11)- لقمان (31): 27.
(12)- مؤمنون (23): 12.
(13)- مؤمنون (23): 13.
(14)- مؤمنون (23): 14.
(15)- راز آفرينش انسان: 145.
(16)- راه خداشناسى: 218.
(17)- علم و زندگى: 134- 135.
(18)- گنجينه هاى دانش: 927.
(19)- نحل (16): 18.
(20)- حمد (1): 6- 7.
(21)- نساء (4): 69.
(22)- انعام (6): 141.
(23)- توبه (9): 60.
(24)- يونس (10): 83.
(25)- اعراف (7): 81.
(26)- انبياء (21): 9.
(27)- آل عمران (3): 180.
(28)- اسراء (17): 83.
(29)- فجر (89): 17- 20.
(30)- ليل (92): 8- 10.
(31)- الغدير: 1/ 6- 8.
(32)- مائده (5): 3.
(33)- عن الفضل بن شاذان عن الرضا عليه السلام قال: إنما أمر بالوضوء وبدأ به لأن يكون العبد طاهراً إذا قام بين يدى الجبار عند مناجاته إياه مطيعاً له فيما أمره نقيا من الأدناس و النجاسة مع ما فيه من ذهاب الكسل و طرد النعاس و تزكية الفؤاد للقيام بين يدي الجبار ...
عيون اخبار الرضا: 2/ 103، باب 34؛ علل الشرايع: 1/ 256، باب 182، حديث 9؛ وسائل الشيعه: 1/ 367، باب 1، حديث 968.
(34)- مائده (5): 6.
(35)- مائده (5): 9.
(36)- هود (11): 11.
(37)- حديد (57): 11.
(38)- فصلت (41): 8.
(39)- فتح (48): 16.
(40)- مفاتيح الجنان: 255، دعاى هر روز ماه رجب.
منبع : پایگاه عرفان