فارسی
سه شنبه 27 شهريور 1403 - الثلاثاء 12 ربيع الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

حكايت حكيم ديوجانوس

 

جلال الدين رومى شعرى دردمندانه دارد كه در ديوان شمس است و در
مثنوى او نيست. حكايت نقل ديوجانوس حكيم
 در يونان است.

حكايت او اين است كه ديوجانوس حكيم ميان ظهر چراغ روشن كرده بود و در كوچه و خيابان ها جستجو مى كرد.

در حالى كه آدم اگر چيزى را شب گم كرده با چراغ مى گردد ولى ديوجانوس حكيم وسط روز چراغ روشن كرده و جستجو مى كند. او مى گفت: كجاست؟

مردم خيال كردند ديوجانوس ديوانه شده است. يك حكيم روز روشن چراغ دست گرفته و مى گويد چرا پيدا نمى شود. گفتند: آقا دنبال چه مى گردى؟

دى شيخ با چراغ همى گشت گرد شهر

 كه از ديو و دد ملولم و انسانم آرزوست

دى به زبان فارسى يعنى ديروز. شيخ يعنى بزرگ كه همان حكيم بزرگ است.

 

گفت: دنبال آدم مى گردم، گفتند: حكيم در آتن پايتخت يونان آدم نيست. گفت: اگر مردم آدم بودند چرابه هم ظلم مى كنند، چرا مال همديگر مى خورند. چرا آبروى همديگر را مى برند؟ اينها آدم نيستند من با چراغ دنبال آدم مى گردم.


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

اتكا به رزاقيّت خدا
لالايى جبرئيل براى امام حسين(ع)
حكايت حكيم ديوجانوس
عقل، محبوب‏ترين مخلوق خدا
شش برنامه براي ورود به بهشت
كتابى از عالمى خدمت‏گزار
يوسف عليه‏السلام ، حجت خدا بر مردان
تفاوت انسان و حيوان
اشتباه دخالت دادن عنصر شانس‏
حكايت هارون و دو قاضى

بیشترین بازدید این مجموعه

مقايسه اشتهاى جهنم و بهشت‏
لالايى جبرئيل براى امام حسين(ع)
سِرِّ نديدن مرده خود در خواب‏
حكايت هارون و دو قاضى
كتابى از عالمى خدمت‏گزار
تفاوت انسان و حيوان
اتكا به رزاقيّت خدا
پهلوان خیّر
کعبۀ سنگی و کعبۀ حقیقی
ارزش و احترام انسان در اسلام

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^