زیر نور ماهتاب ، کاروان در التهاب
آسمان به رنگ خون ، کوفیان به رنگ خواب
یادگار مشک ها صد پیاله تشنگی
ابرهای سوخته ، قصه گوی بخل آب
در طواف محملی شور می زند دلی
در حصار نیزه ها ، دختری در اضطراب
های هایِ خواهری ، لای لایِ مادری
دشت پر شد از نوا ، وای از دلِ رباب
سوره ای به رویِ دشت پایمال اسب هاست
آیه آیه اش کسی از تبار نورِ ناب
همترانه با نسیم ، خانه اش به دوش باد
رویِ نیزه ای رهاست ، گیسوان آفتاب
بر بهار غنچه ها سیلی خزان زدند
تازیانه های مرگ ، شمرهای بی نقاب
مثلِ غربت امام ، اَلامان ز شهر شام
در نماز شام من ، ماهتاب من بتاب
باز در هوایِ تو پَرسه می زند دلم
باز می بری مرا تا سوال بی جواب
بیت بیتِ دفترم بویِ کربلا گرفت
ای کلام سرخ تو شعرِ سبزِ هر کتاب
منبع : علیرضا کوچی