پيش از آن كه پنج موضوع بالا در حدّ ممكن توضيح داده شود لازم دانستم بيان اميرمؤمنان (ع) را در رابطه با قرآن كه حاوى چه حقايقى است از نهج البلاغه نقل كنم تا روشن شود فهم آيات قرآن و برگرداندن متشابه آن به محكمات، و يافتن مقاصد اصلى متشابهات كار هر كسى نيست، ايمانى قوى و يقينى رفيع، و قلبى پاك و روحى با صفا و درونى پر نور لازم است تا با كمك آنها بتوان به محكمات كه داراى معانى روشن و واضحى هستند و نوعاً در ارتباط با مسائل فقهى، مسئوليت هاى فردى، خانوادگى و اجتماعى و داستان حيات با بركت پيامبران و محاسن و محامد اخلاقى و بيان زشتى هاى نفسى، و بيان عمل صالح و امور خير و نيك است راه علمى و عملى پيدا كرد و به متشابهات ايمان حاصل نمود و مقاصد آنها را با توجه به محكمات فهميد، و چنانچه اعتقادى باشد به آن معتقد شد و در صورت لزوم عمل كردن به آن مقاصد به چرخه عمل قدم گذاشت.
اميرمؤمنان (ع) از قرآن به عنوان وديعه نبوت ياد مى كند و مى فرمايد همان گونه كه پيامبران حقايق الهيه را پس از خود در ميان امت ها به وديعت گذاشتند پيامبر هم قرآن را در ميان شما پس از خود به وديعت نهاد، زيرا پيامبران امت ها را بدون راه روشن و نشانه پابرجا سرگردان و رها نگذاشتند.
اين وديعه:
«كِتابَ رَبِّكُمْ فِيكُمْ مُبَيِّنا حَلالَهُ وَ حَرامَهُ وَ فَرائِضَهُ وَ فَضائِلَهُ وَ ناسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ، وَ رُخَصَهُ وَ عَزائِمَهُ، وَ خاصَّهُ وَ عامَّهُ، وَ عِبَرَهُ وَ امْثالَهُ، وَ مُرْسَلَهُ وَ مَحْدُودَهُ، وَ مَحْكَمَهُ وَ مُتَشابِهَهُ .....»
اين قرآن وديعه پروردگارتان در ميان شماست كه حلال و حرامش، واجب و مستحبش، ناسخ و منسوخش، امور آزاد و غير آزادش، خاص و عامش، پندها و مثال هايش، مطلق و مقيدش و محكم و متشابهش را بيان كرد. «1»
آيات محكم
محكمات آياتى هستند كه داراى معناى روشن و واضح اند و كسى نمى تواند از آن آيات به نفع عقايد و مكتب خود سوء استفاده كند و از آنها برداشت نادرست نمايد، تا برداشت نادرست را مؤيد انديشه و مكتب خود قرار دهد و جمعى را دچار كفر و ضلالت و فتنه نمايد.
البته فهم محكمات در صورتى ميسّر است كه انسان واجد شرايط لازمى كه در سطور گذشته ذكر شد باشد.
قرآن چون به زبان عربى نازل شده فهم آياتش نيازمند به علومى مانند صرف و نحو، معانى و بيان، معرفت به لغات، اصول، فقه، علم تفسير و حكمت خالص اسلامى است.
نمونه اى از آيات محكمات را براى خوانندگان بزرگوار مى آورم:
الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْمِيثاقَ وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ.
وَ الَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ:
خردمندان آنان هستند كه به عهد خدا [كه قرآن و نبوت و امامت است ] پيوسته وفا مى كنند، و پيمان شكنى ندارند. و آنچه را خدا به پيوند به آن فرمان داده كه عبارت از صله رحم است مى پيوندند و از عظمت و جلال پروردگارشان همواره در هراسند و از محاسبه سخت و دشوار قيامت بيم دارند. و براى به دست آوردن خوشنودى پروردگارشان در برابر گناهان و هنگام اداى مسئوليت و در حوادث شكيبائى مى ورزند، و نماز را برپا داشتند و از آنچه روزى آنان نموديم در نهان و آشكار انفاق كردند و همواره با نيكى بدى را بر طرف مى نمايند، اينانند كه فرجام نيك آن سراى ويژه آنان است.
وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى حِمْلِها لا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْ ءٌ وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَكَّى فَإِنَّما يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ:
و هيچ سنگينى بارى از بار گناه ديگرى را بر نميدارد، و اگر سنگين بارى دعوت كند كه از بار گناهش بردارند، چيزى از آن برداشته نمى شود، گرچه دعوت شونده از نزديكان و خويشان باشد، تو فقط كسانى را بيم مى دهى كه از پروردگارشان در نهان مى ترسند و نماز برپا مى دارند و هر كس از آلودگى ها پاك شود به سود خود پاك مى شود و بازگشت فقط به سوى خداست.
وَ اللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ فَتُثِيرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلى بَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَحْيَيْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها كَذلِكَ النُّشُورُ:
خداست كه بادها را فرستاد تا ابرى را برانگيزند پس ما آن ابر را به سوى سرزمين مرده رانديم و زمين را پس از مردگى اش به وسيله آن ابر باران زا زنده كرديم زنده شدن مردگان هم در قيامت به همين صورت است.
إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّما يَدْعُوا حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعِيرِ:
بى ترديد موجود شرير گمراه كننده دشمن شماست، پس او را دشمن خود بگيريد او گروهش را فقط به اين خاطر دعوت به فسق و فجور مى كند كه اهل آتش سوزان شوند.
محكمات ريشه و اساس هستند و ديگر آيات كه مفهومشان مبهم و تشخيص مقصود آنها مشكل است به آنها برگردانده مى شوند تا معنا و مفهوم واقعى شان درك شود.
اكثر مردم مى توانند از محكمات قرآن با شرايط لازم استفاده كنند، و اگر به تزكيه كامل باطن موفق شوند، و به طهارت معنوى دست يابند، و قلبشان رصدگاه حقايق گردد، وبه مقامات عاليه انسانى و اخلاق الهى برسند، و مطلع نور ملكوتى شوند لياقت پيدا مى كنند كه از آيات و قرآن استفاده كنند.
روى اين حساب از آيات متشابه بدون برگرداندشان به محكمات كه آنهم كار هر كسى نيست نمى توان بهره مند شد، و آنها را دستاويز عقايد و افكار خود قرار داد.
آيات متشابه
آيات متشابه يعنى آياتى كه غير متخصص را از نظر معنا و مفهوم به اشتباه مى اندازد، و معنائى را از آن برداشت مى كند كه آيه در جهت آن معنا از جانب حضرت حق نازل نشده است.
آيات متشابه آياتى است كه در ابتداى امر معنا و مصداق و مدلولش براى خواننده يا شنونده واضح و معلوم نيست و با ديگر معانى و مصاديق اشتباه مى شود.
از جمله آيات متشابه به اين آيه شريفه است:
يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ:
دست خدا بالاى همه دست هاست.
غير متخصص و انسان فتنه جو، و جاهل به محكمات قرآن، هنگامى كه كلمه يد را در اين آيه مى خواند يا از قارى مى شنود به معناى دست مادى و طبيعى مى گيرد و نهايتاَ به جسميت حق قائل مى شود و از دايره تسبيح و تنزيه خدا و حقيقت توحيد خارج مى شود و احتمالًا در برابر اسلام ناب مكتب ساز شده و حزبى خاص در برابر دين خدا تشكيل مى دهد و بسيارى را به ضلالت و گمراهى و كفر مى كشاند.
اگر اين آيه شريفه به آيه محكم سوره شورى برگردانده شود كه مى فرمايد:
لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ ءٌ:
هيچ چيزى مانند و مثل او نيست، معلوم مى شود كه لغت يد كنايه از قدرت است و معناى آيه با برگرداندنش به آيه محكم به اين صورت مى شود قدرت خدا فوق اينان است، اينان هستند كه هرگز از دسترس قدرت حق بيرون نيستند، و راه فرارى از مجازات و عذاب خدا در دنيا و آخرت ندارند.
آياتى چون دو آيه زير:
الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى .
وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ.
به ظاهر صراحت دارد كه خداوند بر تخت هم چون تخت حاكمان قرار دارد.
در ابتداى امر براى خواننده و شنونده معناى روشنى از آن فهميده نمى شود و او را نسبت به معانى و مصاديق مختلفى به ترديد و اشتباه مى اندازد و اگر به آيه محكمى چون ليس كمثله شيئ بر گردانده نشود او را گمراه كرده و به خدائى معتقد مى شود كه زائيده فكر خود اوست، با برگرداندن دو آيه كه از آيات متشابه است به آيه محكم معنا اين مى شود كه حضرت حق بر ظاهر و باطن هستى تسلط و حكومت دارد، و چيزى از عرصه قدرت و سلطه او خارج نيست.
منبع : پایگاه عرفان