
مردان پاكدامن براى زنان پاكدامن
- تاریخ انتشار: 17 آذر 1392
- تعداد بازدید: 435
يوسف يك انسان بصير و حقيقتبين بود و زليخا نتوانست او را به اين معامله وادار كند :
« الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ و الطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ ... »
اگر زليخا مردى را همنفس خود در آن قصر مىيافت ، بدون شك، زنا صورت مىگرفت ، اما نفس يوسف هماهنگ با نفس زليخا نبود بلكه نفسى ممتاز و الهى بود كه آلوده نشد.
« و مَا يَسْتَوِى الْأَعْمَى و الْبَصِيرُ * و لاَ الظُّـلُمَاتُ و لاَ النُّورُ وَلاَ الظِّـلُّ و لاَ الْحَرُورُ »
زليخا را يك ميت نجس و يوسف را يك زنده پاك مىنامد :
ذره ذره كاندرين ارض و سماست
جنس خود را هر يكى چون كهرباست
ناريان مر ناريان را جاذبند
نوريان مر نوريان را طالبند
مه فشاند نور و سگ عو عو كند
هر كسى بر خلقت خود مىتند
اهل عمل نيز با يكديگر برابر نيستند
همه نمازخوانها با هم هماهنگ نيستند :
« فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ »
كسانى كه نمازشان «تَنهى عَنِ الفَحشاءِ وَالمُنكَر» است با كسانى كه اينگونه نيستند، هرگز هماهنگ نيست. او نماز مىخواند و نمازش او را به جهنم مىبرد. همه جهنمىها بىنمازها و بىروزهها نيستند. گاهى عبادتها باعث جهنم مىشوند :
« الَّذِينَ هُمْ عَن صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ * الَّذِينَ هُمْ يُرَآءُونَ »