آمرزش با اعتراف به گناه
منابع مقاله:
کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه، جلد دهم
نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان
اعتراف به گناه، انتقاد از نفس و جبران خطاها با اعمال نيك، زمينه ساز بخشايش الهى است.
در صدر اسلام رسم بر اين بود اگر انسانِ خطاكارى كه عمل او جنايت بر نفس يا خيانت به اسلام و مسلمانان محسوب مىشد و بنابر توبه داشت، به چند شيوه اقدام مىكرد.
بعضى مستقيم به نزد پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله يا معصومان عليهم السلام رفته و اقرار به گناهش مىكرد و آن بزرگواران حدّ يا تعزير شرعى را بر او جارى مىكردند و يا براى او طلب بخشش از درگاه خداوند مىنمودند.
بعضى كه از جرمشان بسيار شرمسار و پشيمان بودند، سر به بيابان گذاشته و مدتى در پناه كوه يا شكاف غارى يا به درختى خود را در بند مىكشيدند تا در اثر استغاثه و مناجات با حق، راهى براى توبه بيابند.
بعضى ديگر هم به خاطر تخلف از دستورهاى پيامبر صلى الله عليه و آله در جنگ، به مسجد رفته و گوشه نشين مىشدند و يا خود را به ستونى بسته و اظهار پشيمانى و طلب آمرزش مىكردند.
در تاريخ صدر اسلام آمده است كه:
چند نفر از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله از شركت در جنگ تبوك به خاطر كار و زندگى و دلبستگى به دنيا امتناع كردند، سپس خداوند متعال آيهاى بر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله درباره خطاى آنان نازل فرمود كه:
وَ ءَاخَرُونَ اعْتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُواْ عَمَلًا صلِحًا وَ ءَاخَرَ سَيّئًا عَسَى اللَّهُ أَن يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» «1»
و ديگرانى هستند كه به گناهانشان اعتراف كردند، [و] اعمال شايسته را با اعمال بد درآميختند، اميد است خدا توبه آنان را بپذيرد؛ زيرا خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
آنان پشيمان گشتند و خود را به نشانه توبه به ستون مسجد بستند تا آنكه خداوند توبه آنان را پذيرفت و رسول خدا صلى الله عليه و آله طناب را گشود و آنها آمرزيده شدند.
اين گونه روشها، نشانگر بازگشت حقيقى به راه حق بوده است و به همين خاطر خلافى دوباره از سوى اعتراف كننده و ديگران تكرار نمىگشت.
اعتراف به گناه در روايات
امام على عليه السلام در اين باره مىفرمايد:
حُسْنُ الْاعْتِرافِ يَهْدِمُ الْاقتِرافَ. «2»
اقرار نيك به گناه، اثر آن را نابود مىكند.
و نيز مىفرمايد:
الْاعْتِرافُ شَفِيعُ الْجانِىّ. «3»
اقرار به گناه، واسطه گرى گنهكار است.
و نيز مىفرمايد:
مَنِ اعْتَرَفَ بِالْجَريرَةِ اسْتَحَقَّ الْمَغْفِرَةَ. «4»
هر كه به گناه اعتراف كند؛ آمرزش نصيب او گردد.
حضرت على عليه السلام در مناجات خويش با پروردگار مىفرمايد:
إِلَهى إِنْ كانَ قَدْ دَنا أَجَلى وَ لَمْ يُقَّرِبْنى مِنْكَ عَمَلى فَقَدْ جَعَلْتُ الْاعْتِرافَ بِالذَّنْبِ إِلَيكَ وَسائِلَ عِلَلِى فَإِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلى مِنْكَ بِذلِكَ وَ إِنْ عَذَّبْتَ فَمَنْ أَعْدَلَ مِنْكَ فِى الْحُكْمِ هُنالِكَ. «5»
خدايا! اگر مرگم نزديك گشته و كردارم مرا به تو نزديك نساخته، من همان اعتراف به گناهم را وسيله كوتاهى كردن و تقصيرهاى خويش قرار مىدهم.
خدايا! اگر بگذرى در اين صورت پس كيست كه از تو به اين كار سزاوارتر باشد و اگر كيفر بنمايى پس كيست كه در حكم آن عادلتر از تو باشد.
بنابر آنچه از آيات و روايات استفاده مىشود؛ هنگامى كه انسان گناه مىكند سه حالت براى او اتفاق مىافتد:
الف- نفس او توجّه و تنبّه پيدا مىكند و به خاطر داشتن قلب روشن و درون آشفته، به دعا و توبه روى مىآورد و به گناهان اعتراف مىكند، در نتيجه گناهان او بخشيده مىشود.
ب- خداوند تازيانه بلا و ادب را بر جان يا مال يا فرزند او مىنوازد تا بيدار شود و اين برنامه تا هوشيارى كامل بندهاى را كه دوست مىدارد، ادامه پيدا مىكند.
ج- وجود او شايستگى هيچيك از آنها را ندارد، پس خداوند به جاى توفيق بازگشت يا چوب ادب، به او نعمت يا مال بيشتر مىدهد، و به عذاب استدراج و اندك اندك به محروميّت از رحمت و بركت و مغفرت دچار مىشود. سپس در غفلت و مستى حيوانى فرو مىرود و در قيامت به صورت حيوانات مسخ شده محشور مىگردد.
«8» اللَّهُمَّ وَ ثَبِّتْ فِي طَاعَتِكَ نِيَّتِي وَ أَحْكِمْ فِي عِبَادَتِكَ بَصِيرَتِي وَ وَفِّقْنِي مِنَ الْأَعْمَالِ لِمَا تَغْسِلُ بِهِ دَنَسَ الْخَطَايَا عَنِّي وَ تَوَفَّنِي عَلَى مِلَّتِكَ وَ مِلَّةِ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ- عَلَيْهِ السَّلَامُ- إِذَا تَوَفَّيْتَنِي]
خدايا! نيّتم را در طاعتت استوار كن، و بينشم را در بندگيت محكم فرما، و به اعمالى موفّقم دار كه به سبب آن اعمال، چركى خطاها را از من بشويى، و هنگامى كه مىخواهى جانم را بگيرى، مرا بر آيين خود و آيين پيامبرت محمد- عليه السلام- بميران.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- توبه (9): 102.
(2)- بحار الأنوار: 74/ 424، باب 15، حديث 40؛ الإرشاد، شيخ مفيد: 1/ 299.
(3)- غرر الحكم: 195، حديث 3809.
(4)- غرر الحكم: 195، حديث 3813.
(5)- بحار الأنوار: 91/ 105، باب 32، حديث 14؛ البلد الأمين: 316.
English