إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ سَمِيعاً بَصِيراً
خداوند قاطعانه به شما فرمان مى دهد كه امانت ها را به صاحبانش باز گردانيد، و چون ميان مردم داورى كنيد به عدالت داورى نمائيد، [فرمان بازگرداندن امانت به صاحبانش و عدالت در داورى ] نيكو حقيقتى است كه خدا شما را به آن موعظه مى كند، بى ترديد خداوند همواره شنوا و بيناست.
از اين كه آيه شريفه امانات را همراه با قيد ذكر نكرده استفاده مى شود كه مراد از امانات هم امانت معنوى و هم امانت مادى است.
با بكارگيرى حرف تاكيد انَّ و تكيه دادن كلمه امر به نام مبارك الله و بيان فرمان با جمله خبريه يَأْمُرُكُمْ نشانگر عظمت و شأن والاى امانت است، و اين كه امانت و ردّ آن به اهلش در پيشگاه حضرت حق از ويژگى و جهت خاصّى برخوردار است.
حق بودن قرآن، و وجود پيامبر و رسالت او، اوامر و نواهى حضرت حق، ولايت و امامت، حقايق اخلاقى، اعضاء و جوارح، اموال و اسرارى كه از مردم نزد انسان است، مسئوليت ها و پست ها و مقام ها كه جهت برقرارى عدالت جعل شده همه و همه از مصاديق امانات هستند، كه بر هر كسى در صورتى كه امانتدار است، واجب است آن را به اهلش برگرداند، و به آنان كه لياقت و شايستگى دارند بسپارند، و جداً در هر شرايطى از خيانت در هر نوع امانتى بپرهيزند، كه خيانت در امانت و داورى ظالمانه، انسان را در صف يهود عنود قرار مى دهد.
آنان حق بودن قرآن و پيامبر و رسالت او را از عوام يهود و ديگر مردم پنهان داشتند و از بيان آن براى هدايت مردم امتناع ورزيدند، و به دست اهلش نسپردند، و نسبت به مؤمنان به پيامبر ستمكارانه داورى كردند و به اين خاطر در منطق قرآن خائن شمرده شدند.
قطعاً هر خائن به هر نوع امانت هم مسلك يهود، و در آخرت با آن قوم عنود محشور خواهد شد.
«واژه امانت ضدّ خيانت مصدر و از ريشه امن به معناى آرامش قلب است، و امين به كسى مى گويند كه دل، در سپردن چيزى به او احساس آرامش كند، هم چنين به چيزى كه سپرده شده نيز امانت اطلاق مى گردد.
واژه امانت در قرآن و احاديث اسلامى در همان معناى لغوى آن بكار رفته است، اما در تبيين عرصه هاى امانت و اقسام امينان نوآورى هاى جالب توجه و نكات تنبّه آفرينى در متون اسلامى ديده مى شود.
از نظر اسلام عرصه امانت بسيار گسترده است، و هر نعمتى كه خداوند متعال به انسان داده، و هر كارى كه به او واگذارى مى شود و هر مسئوليتى كه به او سپرده شود در حقيقت امانتى است كه در اختيار او نهاده شده، بنابراين آياتى كه مردم را به رعايت امانت ترغيب مى كند، شامل همه عرصه هاى امانت مى گردند، عرصه هاى امانت عبارت اند از:
عرصه سياسى
در نظام اسلامى و حكومت براساس فرهنگ حق هر كس از قدرت سياسى برخوردار است، امانتدار خداوند متعال و مردم است، و هر انسانى كه جايگاه سياسى بالاتر و قدرت افزون ترى دارد بار امانت او سنگين تر است، بر اين اساس بار امانت رهبران جامعه از همه مردم سنگين تر است.
عرصه فرهنگى
پس از مسؤلان سياسى بار امانت علما و رهبران فرهنگى جامعه از ديگران سنگين تر است، دانش و معرفت، بينش و آگاهى امانت خداوند است كه مسئولان فرهنگى و عهده داران تربيت جامعه، هم خود بايد به آن عمل كنند، و هم زمينه را براى عمل كردن ديگران فراهم سازند.
عرصه اقتصادى
روشن ترين عرصه امانت نزد عموم مردم عرصه اقتصادى است، نكته قابل توجه در امانت دارى اقتصادى از نگاه اسلام اين است كه شخص مسلمان نه تنها حق ندارد به حقوق ديگران تجاوز كند، بلكه ثروت شخصى خودش نيز امانتى در نزد اوست و نمى تواند آن را در هر راهى كه مى خواهد مصرف كند، از اين جهت در اسلام اسراف كارى در مال خود نيز خيانت محسوب مى گردد.
عرصه اخلاقى
گستره امانت دارى در عرصه اخلاقى بسيار وسيع است، در واقع امانت دارى اتصاف به انواع صفات نيكو و اجتناب از همه صفات ناشايسته است به اين سبب در آثار اسلامى و روايات و معارف الهيه امورى مانند صداقت، ورع، عفت، وفا، همكارى براى اقامه حق، تلافى نمودن خوبى هاى مردم با خوبى و حفظ اسرار فرد و خانواده و جامعه از مصاديق امانت دارى شمرده شده اند.
عرصه عملى
در اسلام هر كارى كه به انسان سپرده شود امانت محسوب مى گردد، از اين جهت است كه اجير «پيمانكار» يكى از امانت داران به حساب آمده است.
عرصه واجبات دينى
برنامه اى كه خداوند بزرگ براى زندگى انسان ارائه كرده، در حقيقت بزرگ ترين نعمت و امانت الهى براى تكامل مادى و معنوى و سعادت دنيوى و اخروى اوست، و همه پيامبران الهى با هدف انتقال اين امانت به جامعه بشر مبعوث شده اند.
به اين جهت بهره گيرى از اين برنامه امانت دارى است و مخالفت با آن خيانت محسوب مى شود.
منبع : پایگاه عرفان