خداى من و چه بسيار بنده اى كه به شامگاه صبحگاه درآمد،درحالى كه سختى جنگ و پيكار را با جانش تحمّل مى كند،و دشمنان از هر جانب او را با شمشيرها و نيزه ها و ابزار جنگ در محاصره آورده اند، در ميان آهن تلاش مى كند،نهايت كوشش را بكار گرفته،راه چاره اى نمى يابد،و گريزگاهى نمى يابند،از سختى جراحات بيمار شده،يا در خون خويش زير سمها و لگدها غلطان گشته،جرعه آبى را آرزو مى كند،يا
يك نگاه به اهل و فرزندش را تمّنا مى نمايد،امّا توانى بر آن را ندارد،و من از همه اينها در سلامت كاملم
منبع : پایگاه عرفان