آقاى من و مولاى من،چه بسيار بندهاى كه به شامگاه و صبحگاه درآمد درحالىكه سرنوشتش با سختى گره خورده،و گرفتارى او را محاصره كرده، و از دوستان و محبوبان و ياران صميمى جدا افتاده است،شام كرد در حال اسارت،حقارت،خوارى در دست كافران و دشمنان،او را دستبهدست به راستوچپ مىگردانند،در سياهچالها زندانى شده و با غلوزنجير سنگين گشته،از روشنى دنيا و نسيمش چيزى نمىبيند،با حسرت به خود مىنگرد،بر دفع زيان و جلب سودى توان ندارد و من از همه اينها به جود و كرمت در آرامش هستم.
منبع : پایگاه عرفان