خوانندگان محترم! روشنفكرى يك انسان مانند سيّد جمالالدين، كه اسلام را به مفهوم واقعيش درك كرده بود، در حركت دادن مسلمين به سوى سعادت ملاحظه كرديد، و اقرار سياستمداران و بزرگان غرب را هم راجع به پيشرفت حزب الوطنى در سايه اسلام، و سقوط استعمار را در صورت برقرارى حزبالوطنى مطالعه نموديد، هم چنين بيدارى اميركبير را در اصلاح جامعه در سطور قبل خوانديد؛ پس ادعاى نجات جامعه اسلامى، در سايه عمل به قرآن و توجه به رهبران بيدار دينى و مؤمن ادعاى محض نيست، بلكه حقيقتى است كه عقل سالم به آن اعتراف دارد.
آرى! اگر آن روزها تمام افراد جامعه اسلامى بيدار بودند، نمىگذاشتند استعمار با كمك عمال خطرناكش؛ يعنى دولتهاى به ظاهر اسلامى، برنامههايى هم چون حزب الوطنى و نقشههاى اصلاحى را برهم بزنند، و مردانى همچون قائم مقام و اميركبير و سيّد جمال الدين و... را تبعيد يا به قتل برسانند.
البته سهم زمامداران اسلامى، و فرمانروايان ممالك مسلمان نشين، در باز گذاشتن دست استعمار و فراهم آوردن ذلت مسلمين، از همه بيشتر بوده است؛ زيرا تمام قواى مهم كشورهاى اسلامى، از قبيل: فرهنگ، ثروت، ارتش، معادن، در دست آنها و به اراده آنهاست.
منبع : پایگاه عرفان