امام عسكري(علیه السلام) ؛ جلوه بديع انسان كامل
نويسنده: عزيزا... حسيني
امامان معصوم(ع) مظهر زيباي ارزشهاي والاي انساني و تجلي آيات الهي در حيات اجتماعي و سياسي خويشند. صفات متفاوت در اقيانوس وجودي آنان، چنان در يكديگر پيوند خورده كه جلوه اي بديع، از انسان كامل را فراروي عاشقان فضيلت و پاكي قرار داده است.
شبانگاهان ميعاد نيايشها و خلوت خالصانه آنها با معبود هستي و روزهايشان، عرصه گسترده جهاد و نهراسيدن از شبهاي ديجور ستم است. درياي فضيلت اينان مجموعه اي از بيم و اميد، ولايت و برائت، شوق و اندوه، خروش و بردباري، عبادت و جهاد و زهد و مسؤوليت پذيري در مسايل مهم اجتماعي را به منصه ظهور مي رساند. همه اينها در سايه لطف الهي تحقق مي يابد كه همواره جامعه را از وجود آنان بهره مند ساخته است.
پيشواي يازدهم شيعيان امام حسن عسكري(ع) نيز با برخورداري از چنين ويژگيهايي در سال 232 هجري در مدينه، شهر پيامبر(ص) ديده به جهان گشود. سوسن، مادر والا گهر ايشان و بانوي صاحب فضيلت، نهايت تلاش خويش را در پرورش عزيز آسماني خصالش به كار بست تا حجت حق را چنان كه شايسته است، در دامان خويش پرورش دهد.
شكوه و عظمت اين امام همام را احمدبن عبيدا... بن خاقان وزير دربار عباسي در عصر معتمد، چنين ترسيم نموده است: « در شهر هيچ كس از علويان را همچون حسن بن علي بن محمدبن الرضا، نه ديدم و نه شناختم و در وقار و سكوت و عفاف و بزرگواري و كرمش، در ميان خاندانش و نيز در نزد سلطان و تمام بني هاشم همتايي چون او نديدم. بني هاشم او را بر سالخوردگان و توانگران خويش مقدم مي دارند و بر فرماندهان و وزيران و دبيران و عوام الناس او را مقدم مي كنند و درباره او از كسي از بني هاشم و فرماندهان و دبيران و داوران و فقيهان و ديگر مردمان تحقيق نكردم جز آنكه او را نزد آنان در غايت شكوه و ابهت و جايگاهي والا و گفتار نيكو يافتم و ديدم كه وي را بر خاندان و مشايخش و ديگران مقدم مي شمارند و دشمن و دوست از او تمجيد مي كنند.»
رخدادهايي كه در عصر آن حضرت به وقوع پيوست، به نحو قابل توجهي از قدرت عباسيان كاست، به گونه اي كه موالي و تركان بر حكومت دست يافتند، اما اين مسأله هيچ گاه فشار، شكنجه و آزار نسبت به امام و يارانش را كاهش نداد.
متوكل در حالي امام را روانه زندان مخوف خويش ساخت، بي آنكه حتي سبب آن كار را براي ديگران بيان كند! عباسيان همواره تلاش مي كردند امام عسكري(ع) را در دستگاه حكومت وارد كنند تا پيوسته مراقب او باشند و او را از پايگاههاي خويش و از ياران و پيروانش دور سازند، بنابراين، آن حضرت نيز همانند پدر بزرگوارش ناچار شد در سامرا اقامت كند و زير نظر باشد.
سه سال از شش سال دوران اقامت امام(ع)، در زندان سپري شد. هر چند حضور اجباري امام حسن(ع) در محله «عسكر» شهر سامرا كه شهرت عسكري را برايش به ارمغان آورد، نوعي زندان شمرده مي شود؛ اما طاغوتيان به اين مقدار بسنده نكردند و بارها حضرت را به زندانهاي مخوف افكندند. بي ترديد، اين زندانها نتيجه مخالفت آن بزرگوار با چهار خليفه عباسي (المستعين با...، المعتزبا...، المهتدي با...، المعتمدبا...) بود؛ چنانكه مرحوم كليني در همين خصوص مي نويسد: امام عسكري(ع) را نزد «علي بن نارمش» زنداني كردند. درباريان به او سفارش كردند بر حضرت سخت بگيرد؛ ولي هنوز يك روز از زنداني شدن امام سپري نشده بود كه وي چنان تحول يافت كه از هيبت و عظمت امام چشم از زمين برنمي داشت. چندي بعد، المستعين، خليفه عباسي، تصميم گرفت حضرت را به قتل برساند. لذا به سعيد دربان دستور داد امام(ع) را به سوي كوفه برده و در راه نابود سازد. اين خبر ميان شيعيان منتشر شد و ضمن نامه اي حضرت را از اين تصميم آگاه ساختند. امام در پاسخ آنان چنين نوشت: من از خدا خواستم اين طاغوت را تا سه روز ديگر از ميان بردارد. دعاي امام به اجابت رسيد و روز سوم تركها المستعين را از خلافت بركنار كردند.
ابو هاشم جعفري مي گويد: من همراه امام عسكري(ع) در زندان مهتدي بودم. حضرت به من فرمود: ابوهاشم، اين طاغوت مي خواهد امشب مرا به قتل برساند؛ اما عمر او در اين شب، به پايان خواهد رسيد. او فرزندي ندارد؛ ولي خداوند به من فرزندي عنايت خواهد كرد. بامداد روز بعد، خليفه توسط تركان به قتل رسيد، ناآگاهان با معتمد بيعت كردند و ما سالم مانديم.
وقتي «معتمد»، خليفه عباسي، حضرت را همراه برادرش «جعفر» به زندان علي بن حزين فرستاد، پيوسته از حال وي مي پرسيد و علي بن حزين پاسخ مي داد: روزها را به روزه و شبها را به عبادت مي گذراند. معتمد روزي تصميم گرفت امام(ع) را آزاد كند. علي بن حزين پيام معتمد را به حضرت ابلاغ كرد. حضرت از زندان بيرون آمد و منتظر ماند تا جعفر نيز به وي بپيوندد. علي بن حزين گفت: منتظر نمانيد، تنها فرمان آزادي شما آمده است. امام فرمود: به معتمد بگو، من و جعفر با هم دستگير شديم و مي داني كه اگر تنها برگردم، چه خواهد شد؟ اين پيام سبب شد معتمد با آزادي جعفر نيز موافقت كند. صميري مي گويد: امام در حال بيرون رفتن اين آيه را تلاوت فرمود: «اراده مي كنند نور الهي را با دهانهاشان خاموش كنند، اما خداوند نورش را كامل مي كند، هر چند كافران را ناخوشايند باشد.» (صف/61)
عبيدا... خاقان، وزير معتمد عباسي با وجود تمام غروري كه داشت، وقتي با حضرت عسكري ملاقات مي كرد، به احترام آن حضرت برمي خاست و آن حضرت را بر مسند خود مي نشانيد.
او همواره مي گفت: در سامراه كسي را مانند آن حضرت نديده ام. وي زاهدترين و داناترين مردم روزگار است. من پيوسته احوال آن حضرت را از مردم مي پرسيدم. مردم را نسبت به او متواضع مي يافتم. مي ديدم همه مردم به بزرگواري اش معترفند و دوستدار او مي باشند.
استاد شهيد مطهري در مجموعه آثار خود، با اشاره به اين مهم مي نويسد: «وجود مقدس امام عسكري(ع) به جلالت و هيبت و رواء (حسن منظر) به اصطلاح، ممتاز بودند؛ يعني اساساً عظمت و هيبت و جلالت در قيافه ايشان به نحوي بود كه هر كس كه ايشان را ملاقات مي كرد، تحت تأثير آن سيما قرار مي گرفت قبل از اينكه سخن بگويند و او از علم ايشان چيزي بفهمد. وقتي سخن مي گفتند، درياي مواجي شروع مي كرد به سخن گفتن، ديگر تكليفش روشن است.
در قدرت علمي امام(ع) كه از سرچشمه زلال ولايت و اهل بيت عصمت مايه گرفته بود- نكته ها گفته اند. از جمله آنكه كندي (ابويوسف يعقوب بن اسحاق) فيلسوف عراقي كه ابونصر فارابي شاگرد مكتب وي بوده است، در زمان امام(ع) به زعم خود، پيرامون متناقضات قرآني ]به خيال خود [كتابي تدوين كرد، امام عسكري(ع) توسط بعضي از منسوبان به حوزه علمي او، با او تماس گرفت و كوشش وي را با شكست روبرو كرد و كندي را قانع نمود كه در اشتباه بوده است. كندي توبه كرد و اوراق خود را سوزانيد و بعدها از دوستداران و در صف پيروان آن حضرت درآمد.
مواضع علمي امام عسكري(ع) در پاسخهاي قاطع و استوار در مورد شبهه ها و افكار كفرآميز و بيان كردن حق، با روش مناظره و گفتگوهاي موضوعي و مناقشه ها و بحثهاي علمي، روز به روز شخصيت آن حضرت را بارزتر نشان مي داد و مؤمنان را به شخصيت مكتبي و فكري خود مجهز مي نمود و از سويي پايداري و ايستادگي آنان را در برابر جريانهاي فكري خطرناك، تضمين مي نمود.
امام(ع) بيانات علمي قابل توجهي در خصوص خلق قرآن براي ابوهاشم جعفري ايراد فرمود و نيز مطالبي ارزشمند در باب تفسير قرآن از او نقل شده است.
در دوران امام عسكري(ع) شالوده نظام مرجعيت تحكيم يافت و نقش دانشمندان شيعه، بدين اعتبار كه آنان وكلا و نواب و سفيران امام معصوم(ع) به شمار مي روند، برجستگي ويژه اي يافت و روايتهاي فراواني از امام عسكري(ع) در خصوص نقش علماي ديني در بين مردم منتشر شد كه يكي از آنها همان روايت معروفي است كه امام عسكري(ع) از جد خويش امام صادق(ع) روايت كرده و در آن آمده است:
«آنكه از فقيهان خويشتندار است و دين خويش را پاسدار و با هوي و هوس خود ستيزه كار و امر مولاي خويش را فرمانبردار، پس بر عوام است كه از او تقليد كنند.»
از همين رو دانشمندان هدايت يافته به نور اهل بيت(ع) امور امت را در دوران امام عهده دار شدند و با امام درباره مسايل دشواري كه با آنها برخورد مي كردند، نامه مي نگاشتند و امام هم پاسخهايي به آنها مي نوشت و نامه ها را به امضاي خويش مهر مي كرد. اين نامه ها در نزد علما به «تواقيع» معروف شد و برخي از آنها از سوي امام عسكري(ع) شهرت خاصي كسب كردند.
در اين مجال، بد نيست به نام گروهي از ياران امام و راويان اين بزرگوار نيز اشاره كنيم:
* احمدبن اسحاق اشعري: وي نماينده و فرستاده مردم قم و از ياران خاص امام عسكري بوده است.
* حسن بن شكيب مروزي: او دانشمند، متكلم و نويسنده چند كتاب بوده و در سمرقند سكني داشته است. شيخ طوسي اين مرد را در شمار ياران امام عسكري(ع) برشمرده است.
* حفص بن عمروالعمري: شيخ طوسي او را از ياران امام عسكري محسوب داشته و از جانب امام درباره او توقيعي صادر شده كه در آن آمده است: « از شهر بيرون مرو تا «عمري» را ديدار كني خداوند به پاس رضاي من از او، از وي راضي و خشنود باد. پس بر او سلام مي كني و او را مي شناسي و او هم تو را مي شناسد. او پاك و امين و پاكدامن است و به ما نزديك. تمام چيزهايي كه از نواحي (مختلف شهرها) به سوي ما آورده مي شود، آخر كار بدو مي رسد تا آن را به سوي ما بفرستد.»
اين نامه بيانگر شيوه امام در تحكيم رهبري صالح در طايفه شيعه است تا مرجعيت را براي رسيدگي به امور شيعيان سرو سامان بخشد و اين امر براي قرون بعدي، به مثابه سنتي حسنه درآيد.
* حمدان بن سليمان (ابوسعيد نيشابوري): شيخ طوسي او را جزو ياران امام عسكري جاي داده است. او فردي ثقه و از نامداران شيعه بود.
* علي بن جعفر هماني: وي بنا به تعبير برخي، مردي فاضل و پسنديده و از وكلاي امام هادي و امام عسكري بود.
* محمدبن حسن صفار: وي از سران شيعه در قم و مردي بزرگوار بود كه دهها كتاب تأليف كرد و در آنها احاديث اهل بيت(ع) را در مسايل مختلف حفظ نمود. بين او و امام عسكري نيز نامه هايي رد و بدل شده است.
افرادي كه نامشان ذكر شد، برخي از وكلا و نواب امام و كساني بودند كه اركان نظام مرجعيت در ميان امت، بدانها استحكام يافت. نظام مرجعيت به مثابه شيوه اي در حركت سياسي و راهي استوار براي دعوت به خدا و سازماندهي مكتبي براي جامعه، قلمداد مي شود. همچنين، اين نظام مي تواند به وقت بازگشت حكومت به دست اهل آن، نظامي سياسي براي امت باشد.
اين امر درباره افكار افراد عادي دشوار مي نمود و امام(ع) به هر ترتيب، فكر غيبت را در اذهان و افكار رسوخ مي داد و به مردم مي فهماند كه اين حقيقت را بايد بپذيرند و ديگران را به اين انديشه آگاه سازند.
دوستان و طرفداران امام(ع) با ارسال نامه با ايشان تماس مي گرفتند و درباره مهدي موعود از حضرت پرسش مي نمودند و جواب لازم و كافي را دريافت مي كردند.
هراس و وحشت عباسيان از مهدي موعود كه پيامبر اكرم(ص) نويد ظهورش را بارها داده و او را بزرگترين مصلح در تاريخ جامعه بشري - كه طومار ظلم و ستم را در هم خواهد پيچيد و عدالت اجتماعي را برقرار خواهد ساخت- معرفي كرده بود، روز به روز بالا مي گرفت.
آنان مي خواستند با از ميان برداشتن نسل پيامبر(ص)، مانع ظهور امام منتظر گردند و امام عسكري(ع) در نامه اي به همين مطلب اشاره كرده است:
«پنداشته اند با كشتن من، نسلم را قطع خواهند كرد، حال آن كه خداوند خواسته آنان را تكذيب كرده است و سپاس خداي را كه مرا از جهان نبرد تا آن كه جانشين و امام بعد از من را نشانم داد. او در خلقت و اخلاق، شبيه ترين كس به پيامبر اكرم است. خداوند او را در دوران غيبت حفظ مي كند، سپس او را ظاهر مي سازد تا زمين را پس از آن كه پر از ظلم و ستم شده باشد، سرشار از عدالت و برابري كند.»
شبانگاهان ميعاد نيايشها و خلوت خالصانه آنها با معبود هستي و روزهايشان، عرصه گسترده جهاد و نهراسيدن از شبهاي ديجور ستم است. درياي فضيلت اينان مجموعه اي از بيم و اميد، ولايت و برائت، شوق و اندوه، خروش و بردباري، عبادت و جهاد و زهد و مسؤوليت پذيري در مسايل مهم اجتماعي را به منصه ظهور مي رساند. همه اينها در سايه لطف الهي تحقق مي يابد كه همواره جامعه را از وجود آنان بهره مند ساخته است.
پيشواي يازدهم شيعيان امام حسن عسكري(ع) نيز با برخورداري از چنين ويژگيهايي در سال 232 هجري در مدينه، شهر پيامبر(ص) ديده به جهان گشود. سوسن، مادر والا گهر ايشان و بانوي صاحب فضيلت، نهايت تلاش خويش را در پرورش عزيز آسماني خصالش به كار بست تا حجت حق را چنان كه شايسته است، در دامان خويش پرورش دهد.
شكوه و عظمت اين امام همام را احمدبن عبيدا... بن خاقان وزير دربار عباسي در عصر معتمد، چنين ترسيم نموده است: « در شهر هيچ كس از علويان را همچون حسن بن علي بن محمدبن الرضا، نه ديدم و نه شناختم و در وقار و سكوت و عفاف و بزرگواري و كرمش، در ميان خاندانش و نيز در نزد سلطان و تمام بني هاشم همتايي چون او نديدم. بني هاشم او را بر سالخوردگان و توانگران خويش مقدم مي دارند و بر فرماندهان و وزيران و دبيران و عوام الناس او را مقدم مي كنند و درباره او از كسي از بني هاشم و فرماندهان و دبيران و داوران و فقيهان و ديگر مردمان تحقيق نكردم جز آنكه او را نزد آنان در غايت شكوه و ابهت و جايگاهي والا و گفتار نيكو يافتم و ديدم كه وي را بر خاندان و مشايخش و ديگران مقدم مي شمارند و دشمن و دوست از او تمجيد مي كنند.»
شكوه و شجاعت در اسارت
29 سال زندگي پربركت امام حسن عسكري(ع) را مي توان به سه دوره تقسيم كرد: 13 سال نخست زندگي ايشان در مدينه سپري شد. 10 سال دوره دوم در سامرا معطوف به قبل از امامت اين بزرگوار است. دوره سوم حدود 6 سال امامت آن حضرت را شامل مي شود. دوره امامت حضرت عسكري(ع) همزمان با قدرت ظاهري بني عباس است؛ همان خلفايي كه به تقليد هارون در نشان دادن نيروي خود بلندپروازيهايي داشتند.رخدادهايي كه در عصر آن حضرت به وقوع پيوست، به نحو قابل توجهي از قدرت عباسيان كاست، به گونه اي كه موالي و تركان بر حكومت دست يافتند، اما اين مسأله هيچ گاه فشار، شكنجه و آزار نسبت به امام و يارانش را كاهش نداد.
متوكل در حالي امام را روانه زندان مخوف خويش ساخت، بي آنكه حتي سبب آن كار را براي ديگران بيان كند! عباسيان همواره تلاش مي كردند امام عسكري(ع) را در دستگاه حكومت وارد كنند تا پيوسته مراقب او باشند و او را از پايگاههاي خويش و از ياران و پيروانش دور سازند، بنابراين، آن حضرت نيز همانند پدر بزرگوارش ناچار شد در سامرا اقامت كند و زير نظر باشد.
سه سال از شش سال دوران اقامت امام(ع)، در زندان سپري شد. هر چند حضور اجباري امام حسن(ع) در محله «عسكر» شهر سامرا كه شهرت عسكري را برايش به ارمغان آورد، نوعي زندان شمرده مي شود؛ اما طاغوتيان به اين مقدار بسنده نكردند و بارها حضرت را به زندانهاي مخوف افكندند. بي ترديد، اين زندانها نتيجه مخالفت آن بزرگوار با چهار خليفه عباسي (المستعين با...، المعتزبا...، المهتدي با...، المعتمدبا...) بود؛ چنانكه مرحوم كليني در همين خصوص مي نويسد: امام عسكري(ع) را نزد «علي بن نارمش» زنداني كردند. درباريان به او سفارش كردند بر حضرت سخت بگيرد؛ ولي هنوز يك روز از زنداني شدن امام سپري نشده بود كه وي چنان تحول يافت كه از هيبت و عظمت امام چشم از زمين برنمي داشت. چندي بعد، المستعين، خليفه عباسي، تصميم گرفت حضرت را به قتل برساند. لذا به سعيد دربان دستور داد امام(ع) را به سوي كوفه برده و در راه نابود سازد. اين خبر ميان شيعيان منتشر شد و ضمن نامه اي حضرت را از اين تصميم آگاه ساختند. امام در پاسخ آنان چنين نوشت: من از خدا خواستم اين طاغوت را تا سه روز ديگر از ميان بردارد. دعاي امام به اجابت رسيد و روز سوم تركها المستعين را از خلافت بركنار كردند.
ابو هاشم جعفري مي گويد: من همراه امام عسكري(ع) در زندان مهتدي بودم. حضرت به من فرمود: ابوهاشم، اين طاغوت مي خواهد امشب مرا به قتل برساند؛ اما عمر او در اين شب، به پايان خواهد رسيد. او فرزندي ندارد؛ ولي خداوند به من فرزندي عنايت خواهد كرد. بامداد روز بعد، خليفه توسط تركان به قتل رسيد، ناآگاهان با معتمد بيعت كردند و ما سالم مانديم.
وقتي «معتمد»، خليفه عباسي، حضرت را همراه برادرش «جعفر» به زندان علي بن حزين فرستاد، پيوسته از حال وي مي پرسيد و علي بن حزين پاسخ مي داد: روزها را به روزه و شبها را به عبادت مي گذراند. معتمد روزي تصميم گرفت امام(ع) را آزاد كند. علي بن حزين پيام معتمد را به حضرت ابلاغ كرد. حضرت از زندان بيرون آمد و منتظر ماند تا جعفر نيز به وي بپيوندد. علي بن حزين گفت: منتظر نمانيد، تنها فرمان آزادي شما آمده است. امام فرمود: به معتمد بگو، من و جعفر با هم دستگير شديم و مي داني كه اگر تنها برگردم، چه خواهد شد؟ اين پيام سبب شد معتمد با آزادي جعفر نيز موافقت كند. صميري مي گويد: امام در حال بيرون رفتن اين آيه را تلاوت فرمود: «اراده مي كنند نور الهي را با دهانهاشان خاموش كنند، اما خداوند نورش را كامل مي كند، هر چند كافران را ناخوشايند باشد.» (صف/61)
عبيدا... خاقان، وزير معتمد عباسي با وجود تمام غروري كه داشت، وقتي با حضرت عسكري ملاقات مي كرد، به احترام آن حضرت برمي خاست و آن حضرت را بر مسند خود مي نشانيد.
او همواره مي گفت: در سامراه كسي را مانند آن حضرت نديده ام. وي زاهدترين و داناترين مردم روزگار است. من پيوسته احوال آن حضرت را از مردم مي پرسيدم. مردم را نسبت به او متواضع مي يافتم. مي ديدم همه مردم به بزرگواري اش معترفند و دوستدار او مي باشند.
استاد شهيد مطهري در مجموعه آثار خود، با اشاره به اين مهم مي نويسد: «وجود مقدس امام عسكري(ع) به جلالت و هيبت و رواء (حسن منظر) به اصطلاح، ممتاز بودند؛ يعني اساساً عظمت و هيبت و جلالت در قيافه ايشان به نحوي بود كه هر كس كه ايشان را ملاقات مي كرد، تحت تأثير آن سيما قرار مي گرفت قبل از اينكه سخن بگويند و او از علم ايشان چيزي بفهمد. وقتي سخن مي گفتند، درياي مواجي شروع مي كرد به سخن گفتن، ديگر تكليفش روشن است.
امام يازدهم؛ منبع فيض و سرچشمه علم الهي
امام حسن عسكري(ع) با آنكه بيش از 29 سال عمر نكرد، ولي در مدت شش سال امامت روحاني اسلامي، آثار مهمي از تفسير قرآن و نشر احكام و بيان مسايل فقهي و جهت دادن به حركت انقلابي شيعياني كه از راههاي دور براي كسب فيض به محضر امام(ع) مي رسيدند، بر جاي گذاشت. در زمان امام يازدهم تعليمات عاليه قرآني و نشر احكام الهي و مناظرات كلامي جنبش علمي خاصي را تجديد كرد و فرهنگ شيعي- كه تا آن زمان شناخته شده بود- در رشته هاي ديگر نيز مانند فلسفه و كلام باعث ظهور مردان بزرگي چون يعقوب بن اسحاق كندي، كه خود معاصر امام حسن عسكري بود و تحت تعليمات آن امام، گرديد.در قدرت علمي امام(ع) كه از سرچشمه زلال ولايت و اهل بيت عصمت مايه گرفته بود- نكته ها گفته اند. از جمله آنكه كندي (ابويوسف يعقوب بن اسحاق) فيلسوف عراقي كه ابونصر فارابي شاگرد مكتب وي بوده است، در زمان امام(ع) به زعم خود، پيرامون متناقضات قرآني ]به خيال خود [كتابي تدوين كرد، امام عسكري(ع) توسط بعضي از منسوبان به حوزه علمي او، با او تماس گرفت و كوشش وي را با شكست روبرو كرد و كندي را قانع نمود كه در اشتباه بوده است. كندي توبه كرد و اوراق خود را سوزانيد و بعدها از دوستداران و در صف پيروان آن حضرت درآمد.
مواضع علمي امام عسكري(ع) در پاسخهاي قاطع و استوار در مورد شبهه ها و افكار كفرآميز و بيان كردن حق، با روش مناظره و گفتگوهاي موضوعي و مناقشه ها و بحثهاي علمي، روز به روز شخصيت آن حضرت را بارزتر نشان مي داد و مؤمنان را به شخصيت مكتبي و فكري خود مجهز مي نمود و از سويي پايداري و ايستادگي آنان را در برابر جريانهاي فكري خطرناك، تضمين مي نمود.
امام(ع) بيانات علمي قابل توجهي در خصوص خلق قرآن براي ابوهاشم جعفري ايراد فرمود و نيز مطالبي ارزشمند در باب تفسير قرآن از او نقل شده است.
در دوران امام عسكري(ع) شالوده نظام مرجعيت تحكيم يافت و نقش دانشمندان شيعه، بدين اعتبار كه آنان وكلا و نواب و سفيران امام معصوم(ع) به شمار مي روند، برجستگي ويژه اي يافت و روايتهاي فراواني از امام عسكري(ع) در خصوص نقش علماي ديني در بين مردم منتشر شد كه يكي از آنها همان روايت معروفي است كه امام عسكري(ع) از جد خويش امام صادق(ع) روايت كرده و در آن آمده است:
«آنكه از فقيهان خويشتندار است و دين خويش را پاسدار و با هوي و هوس خود ستيزه كار و امر مولاي خويش را فرمانبردار، پس بر عوام است كه از او تقليد كنند.»
از همين رو دانشمندان هدايت يافته به نور اهل بيت(ع) امور امت را در دوران امام عهده دار شدند و با امام درباره مسايل دشواري كه با آنها برخورد مي كردند، نامه مي نگاشتند و امام هم پاسخهايي به آنها مي نوشت و نامه ها را به امضاي خويش مهر مي كرد. اين نامه ها در نزد علما به «تواقيع» معروف شد و برخي از آنها از سوي امام عسكري(ع) شهرت خاصي كسب كردند.
در اين مجال، بد نيست به نام گروهي از ياران امام و راويان اين بزرگوار نيز اشاره كنيم:
* احمدبن اسحاق اشعري: وي نماينده و فرستاده مردم قم و از ياران خاص امام عسكري بوده است.
* حسن بن شكيب مروزي: او دانشمند، متكلم و نويسنده چند كتاب بوده و در سمرقند سكني داشته است. شيخ طوسي اين مرد را در شمار ياران امام عسكري(ع) برشمرده است.
* حفص بن عمروالعمري: شيخ طوسي او را از ياران امام عسكري محسوب داشته و از جانب امام درباره او توقيعي صادر شده كه در آن آمده است: « از شهر بيرون مرو تا «عمري» را ديدار كني خداوند به پاس رضاي من از او، از وي راضي و خشنود باد. پس بر او سلام مي كني و او را مي شناسي و او هم تو را مي شناسد. او پاك و امين و پاكدامن است و به ما نزديك. تمام چيزهايي كه از نواحي (مختلف شهرها) به سوي ما آورده مي شود، آخر كار بدو مي رسد تا آن را به سوي ما بفرستد.»
اين نامه بيانگر شيوه امام در تحكيم رهبري صالح در طايفه شيعه است تا مرجعيت را براي رسيدگي به امور شيعيان سرو سامان بخشد و اين امر براي قرون بعدي، به مثابه سنتي حسنه درآيد.
* حمدان بن سليمان (ابوسعيد نيشابوري): شيخ طوسي او را جزو ياران امام عسكري جاي داده است. او فردي ثقه و از نامداران شيعه بود.
* علي بن جعفر هماني: وي بنا به تعبير برخي، مردي فاضل و پسنديده و از وكلاي امام هادي و امام عسكري بود.
* محمدبن حسن صفار: وي از سران شيعه در قم و مردي بزرگوار بود كه دهها كتاب تأليف كرد و در آنها احاديث اهل بيت(ع) را در مسايل مختلف حفظ نمود. بين او و امام عسكري نيز نامه هايي رد و بدل شده است.
افرادي كه نامشان ذكر شد، برخي از وكلا و نواب امام و كساني بودند كه اركان نظام مرجعيت در ميان امت، بدانها استحكام يافت. نظام مرجعيت به مثابه شيوه اي در حركت سياسي و راهي استوار براي دعوت به خدا و سازماندهي مكتبي براي جامعه، قلمداد مي شود. همچنين، اين نظام مي تواند به وقت بازگشت حكومت به دست اهل آن، نظامي سياسي براي امت باشد.
امام(ع) و تمهيدات يك رخداد شگرف
سخنان ائمه پيشين و نصوص فراوان و پياپي، به آمدن مهدي(ع) بشارت مي داد- در اين موارد، روايات متواتر و صحيح از رسول اكرم(ص) در دست است و مؤلفان صحاح از اهل سنت همچون بخاري و مسلم و احمدبن حنبل كه معاصران آن حضرت يا پيش از آن بوده اند، روايات مربوط به مهدي موعود(ع) را نقل كرده اند- بدين لحاظ امام عسكري مي كوشيد مردم را قانع سازد كه زمان غيبت فرا رسيده و تنفيذ آن در شخص فرزندش امام مهدي(ع) صورت گرفته است.اين امر درباره افكار افراد عادي دشوار مي نمود و امام(ع) به هر ترتيب، فكر غيبت را در اذهان و افكار رسوخ مي داد و به مردم مي فهماند كه اين حقيقت را بايد بپذيرند و ديگران را به اين انديشه آگاه سازند.
دوستان و طرفداران امام(ع) با ارسال نامه با ايشان تماس مي گرفتند و درباره مهدي موعود از حضرت پرسش مي نمودند و جواب لازم و كافي را دريافت مي كردند.
هراس و وحشت عباسيان از مهدي موعود كه پيامبر اكرم(ص) نويد ظهورش را بارها داده و او را بزرگترين مصلح در تاريخ جامعه بشري - كه طومار ظلم و ستم را در هم خواهد پيچيد و عدالت اجتماعي را برقرار خواهد ساخت- معرفي كرده بود، روز به روز بالا مي گرفت.
آنان مي خواستند با از ميان برداشتن نسل پيامبر(ص)، مانع ظهور امام منتظر گردند و امام عسكري(ع) در نامه اي به همين مطلب اشاره كرده است:
«پنداشته اند با كشتن من، نسلم را قطع خواهند كرد، حال آن كه خداوند خواسته آنان را تكذيب كرده است و سپاس خداي را كه مرا از جهان نبرد تا آن كه جانشين و امام بعد از من را نشانم داد. او در خلقت و اخلاق، شبيه ترين كس به پيامبر اكرم است. خداوند او را در دوران غيبت حفظ مي كند، سپس او را ظاهر مي سازد تا زمين را پس از آن كه پر از ظلم و ستم شده باشد، سرشار از عدالت و برابري كند.»
منابع:
1- زندگاني امام حسن عسكري عليه السلام، آية ا... محمدتقي مدرسي، با اندكي تلخيص
2- سيرة الائمه الاثني عشر
3- مرتضي مطهري، مجموعه آثار جلد 18 صفحه 147
4- حياة الامام العسكري
منبع : روزنامه قدس