سوال اين است كه صرف داشتن اين معنا كه قرآن يا پيامبر خدا حقاند كافى است؟ يا اينكه فهم تنها نقطه آغاز راه است و صرف فهميدن به درد نمىخورد؟
پاسخ واضح است. من دانشمندان بسيارى را در اروپا و آمريكا مىشناسم كه باور دارند قرآن حق است و پيغمبر انسان كامل بوده است، ولى متاسفانه همان كسى كه گفته قرآن عجب كتاب صحيح و سالمى است، تا آخر عمرش حتى به يك آيه قرآن هم عمل نكرده است! كارلايل كه در انگلستان كتاب زندگى پيغمبر را نوشت و واقعا از پيغمبر تعريف كرد، تا آخر عمر مسيحى ماند و بر همان دين از دنيا رفت! پس مساله اين نيست كه من حق را يافتهام يا خير. نكته در اين است كه بايد تلاش كنم خودم هم حق بشوم. حق شدن هم به اين است كه به كتاب خدا در همه زمينهها اقتدا كنم. آيات 20 تا 24 سوره رعد در مقام تبيين نحوه اقتداى اهل خرد به قرآن مجيد است و مواردى هم كه برمىشمارد همه مسائلى عقلى و اخلاقى و عملى است. در انتها نيز، نتيجه اقتداى ايشان به قرآن را بيان مىكند كه سرانجام كسانى كه به حق اقتدا كردند
عقل: محرم راز ملكوت، ص: 84
چه خواهد بود. ازاينرو، اين آيات بسيار جالب و قابل تامل است.
پس، صرف حق يافتن قرآن كارساز نيست. بايد قرآنى شد. و اين به دست نمىآيد، مگر در سايه عمل به قرآن. آرى، با سلوك در طريق قرآن است كه كوردل از بينا تميز داده مىشود:
«افمن يعلم انما انزل من ربك الحق كمن هو اعمى».
آيا كسى كه مىداند آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده حق است، مانند كسى است كه از نظر باطن نابيناست؟
آيا اين دو گروه با هم يكى هستند؟ ابدا. اهل بهشت كجا و اهل جهنم كجا؟ حق بودن قرآن را تنها صاحبان خرد مىيابند. تنها صاحبان مغز و عقل و علم و درايت درمىيابند كه قرآن حق است؛ كتابى كه با عقل، با طبيعت، با فطرت، و با دنيا و آخرت انسان هماهنگ است.
منبع : پایگاه عرفان