فيلسوف بزرگ، صدر المتألهين ملا صدراى شيرازى، در ضمن توضيح يكى از آيات سوره يس به نقل از «رسائل اخوان الصفا» گفتگوى دو رفيق را در زمينه برخوردشان به حال و وضع دنيا اين چنين نقل مىكند:
دوستى به يكى از دوستانش رسيد و از او پرسيد: حال و وضعت در اين دنيا چگونه است؟
جواب داد: خوب است، البته اگر از آفات و بليّاتش در امان بمانم، به غير از خير و خوشى و عافيت، اميد ديگرى از دنيا ندارم، اين حال من است، اكنون تو وضع خود را براى من بگو، جواب داد: مىخواهى چه باشد، حال كسى كه در اين خانه غربت گرفتار و فقير است، براى جلب منفعت، ضعيف و براى دفع ضرر، ناتوان و بىقدرت است.
پرسيد: چگونه در اين حالى؟ گفت: در اين دنيا در عذابيم، ولى در قيافه دارنده نعمت، دست بستهايم ولى در شكل موجود آزاد، مغروريم به صورت خوشبخت، آزاد محترميم در شكل برده پست، پنج حكومت بر ما حاكم است كه فشار اين پنج حكومت به سختى برگرده ماست، احكام خود را بر ما جارى مىكنند، بخواهيم يا نخواهيم.
دوستش گفت: از اين پنج حاكم و حكومتشان مرا خبر ده، پاسخ داد: بشنو:
اوّل: جهان و اين فلك گردان است كه ما در درون او هم چون اسير زندانى، محبوسيم.
انجم و ستارگانش به طور دائم در حركتند، توقف و سكونى بر آنان نيست، گاهى شب را با ظلمت و تاريكىاش براى ما مىآورند و زمانى روز را با نور و روشناييش، زمانى تابستان را با حرارتش و وقتى زمستان را با سرمايش، گاهى بادهاى تند و وزنده را پديدار مىكنند و زمانى ابر و باران و برق جهنده را، وقتى صاعقه مهيب و زلزله ويران كننده و علل وحشت و گرفتگى ماه و خورشيد و زمانى قحطى و گرانى و دورهاى امراض كشنده حيوانات و وبا و زمانى جنگ و فتنه و بلا و وقتى غم و غصه دائمى كه از ضربه و ضرر و شر اين امور و اين همه تير بلا، راه نجاتى جز مرگ نيست!!
دوّم: طبيعت و امورى كه ذاتى اوست، از حرارت گرسنگى و آتش تشنگى و سوز و شراره شهوات و آلام و امراض و كثرت حاجات كه انسانى نسبت به اين برنامهها، چارهاى جز جلب منفعت و دفع ضرر ندارد، برنامههايى كه يك چشم زدن به يك حالت نيست، به طور دائم نفس انسان در برخورد با اين مسائل در مشقت و رنج و بلا و عذاب و گرفتارى و ناراحتى است و راحت انسان از اين امور، جز به مرگ ميسر نخواهد بود!
سوّم: قواعد عظيم و عجيب الهى است، از احكام و حدود و اوامر و نواهى و بشارت و انذار، تهديد و توبيخ، رنج رمضان و مشقت بدن در قيام به واجبات و مبارزه با نفس به وقت اداى واجبات مالى و رنج سفر حج و مشقت كشيدن در وقت مهاجرت و زخم برداشتن در ميدان جهاد با كفر و مسائل ديگر از قبيل: ترك لذات حرام و اجتناب از شهوات و محرمات.
چهارم: روبرو شدن با حكومت ستمگران، آن زورگويانى كه خود را مالك رقاب مردم دانسته و بندگان حق را به زور به بردگى مىبرند كه اگر مطيع آنان بشوى، جز همّ و غم و رنج و مشقت و ضايع كردن عمر و از همه بدتر، غضب و انتقام و سخط حضرت حق را در پى ندارى و بين تو و طاعت حق حجابى بدتر از خدمت به دولت ستمگر نيست و اگر از اطاعت آنان، شانه خالى كنى ظاهر زندگيت تباه و جز ناراحتى محصولى برايت نيست و از طرفى هم انسان در دنيا به تعاون و تمدن و سياست و رياست محتاج است!!
پنجم: نياز شديد به مواد و عناصر و اغذيه و اشربه و اطعمه و لباس و مسكن براى قوام بدن و اداره امور زندگى كه فراهم آوردنش در گرو كار طاقت فرسا و دويدن و عرق ريختن در شب و روز و ياد گرفتن صنعت و تجارت و كشاورزى و دامدارى و خريد و فروش و سر و كله زدن با مردم و گرفتار شدن به حرص و طمع براى جمع مال وحفظ آن از دستبرد رندان و آفات و عوارض است، اين است حال و احوال و وضع و اوضاع ما و اكثر مردم روزگار و خلاصه فرزندان اين دنياى تنگ و تاريك، آنان كه با اين همه آفات و بليّات و آلام و اسقام و امراض و رنجها و اختلافات و نزاعها و طوفانها و حوادث، آرزوى ماندن و خوشى دارند، يا ايمان به خدا و آخرت ندارند، يا تصور مىكنند پس از مرگ خبرى نيست. در هر دو حالت، هم چون كفار مردمى پست و غافل از حقيقتند.
و اما آنان كه به آخرت و معاد و عظمت جهان ديگر و شرف و سرور اهلش و لذّت نيكبختان و نعمت و ملكت عالم بعد توجه دارند، براى دلبستگى به دنيا و مغرور شدن به آن و آرزوى خلود، در اين مجلس و دويدن دنبال تكاثر و تفاخر و رياست چه عذرى دارند، بايد گفت: اينان در عقل دچار خلل و در ايمان و عقيده دچار فسادند و به فرموده قرآن.
[وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ].
و بيشترشان به خدا ايمان نمىآورند مگر آن كه [براى او] شريك قرار مىدهند.
منبع : پایگاه عرفان