لطفا منتظر باشید

حكايت بهلول نبّاش‏

جوان بيرون آمد و سخت گريه كرد و سر به بيابان گذاشت و مىگفت: اى خداى محمد صلى الله عليه و آله اگر توبه مرا مىپذيرى پيامبرت را از آن باخبر كن وگرنه آتش از آسمان بفرست و مرا بسوزان و از كيفر سوزان آخرت راحت كن.

در برخى از تفاسير قرآن، داستان بهلول نبّاش را براى شأن نزول اين آيه نقل كرده‏اند كه چكيده آن به شرح زير است:

 

«روزى جوانى گريان خدمت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله رسيد. او در حالى كه به شدّت ناراحت بود گفت: از خشم خدا مى‏ترسم حضرت فرمود: آيا شرك آورده‏اى؟ گفت:

نه، فرمود: آيا به حرام كسى را كشته‏اى؟ گفت: نه، فرمود: اگر گناهانت همانند كوه‏ها بزرگ باشد باز خداوند آنها را مى‏بخشد.

جوان گفت: گناه من از آسمان و زمين و عرش و كرسى بزرگتر است. فرمود:

 

گناهت از خدا هم بزرگ‏تر است. او گفت: نه، خدا از همه چيز برتر است. فرمود: برو كه خداى متعال گناه بزرگ را مى‏آمرزد. سپس فرمود: حال گناه تو چيست؟ گفت: اى رسول خدا صلى الله عليه و آله از روى شما شرم دارم كه بازگو كنم، ولى حكايت من از اين قرار است كه هفت سال نبش قبر مى‏كردم و كفن‏هاى مردگان را بر مى‏داشتم تا اينكه‏ روزى به هنگام نبش قبر به جسد دخترى از انصار برخورد كردم بعد از آنكه او را برهنه كردم شيطان مرا وسوسه كرد و با مرده او زنا كردم و ناگهان ندايى شنيدم كه گفت: واى بر تو از آتش ...

 

هنگامى كه سخن به اينجا رسيد پيامبر صلى الله عليه و آله سخت برآشفت و فرمود: اين فاسق را بيرون كنيد. تو چقدر به دوزخ نزديك هستى.

 

جوان بيرون آمد و سخت گريه كرد و سر به بيابان گذاشت و مى‏گفت: اى خداى محمد صلى الله عليه و آله اگر توبه مرا مى‏پذيرى پيامبرت را از آن باخبر كن وگرنه آتش از آسمان بفرست و مرا بسوزان و از كيفر سوزان آخرت راحت كن، در اينجا پيك وحى بر حضرت نازل شد و آيه‏ قُلْ يعِبَادِىَ الَّذِينَ ... را بر آن حضرت قرائت نمود.

 

و به نقل ديگرى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در حالى كه تبسّم بر لب داشت، آياتى را تلاوت كرد و به اصحاب فرمود: كيست كه مكان جوان را به ما نشان دهد؟

 

حضرت به همراه يارانش، بهلول را در بين صخره‏ها يافتند و پيامبر صلى الله عليه و آله خاك‏ها را از سر و روى او پاك نمود و فرمود: اى بهلول! بشارت باد تو را كه از آزاد شدگان آتش هستى. و به اصحاب خويش فرمود: اينگونه گناهان را جبران كنيد چنان كه اين جوان جبران نمود.» «1» سپس مى‏فرمايد: إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً

 

خداوند در آيه فوق با چند واژه‏ لاتقنطوا، يغفر، جميعا، غَفُور، رَحِيم‏ بر لطف و اميدوارى به خود تأكيد فرموده است. حرف‏ ال‏ بر ذنوب‏ هم هر گناهى را كه درباره شكستن حدود و تجاوز به حريم حق باشد را شامل مى‏شود. و كلمه‏ جميعاً اين توسعه را مى‏فهماند كه محدوديّت در بخشش نيست و درياى رحمت پروردگار موّاج است.

 

البته بر اساس روايات ما مسأله حق النّاس در اينجا مطرح نيست؛ زيرا خداوند در دنيا و آخرت آثار و واجباتى بر حقوق مردم قرار داده است كه در محاكمه قيامت حسابرسى مى‏كند و همچنين پذيرش لطف و آمرزش خداوند، به شرط توبه و عمل صالح است كه در سوره فرقان مى‏فرمايد:

إِلَّا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صلِحًا فَأُوْلئِكَ يُبَدّلُ اللَّهُ سَيَاتِهِمْ حَسَنتٍ وَ كَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيًما» 

مگر آنان كه توبه كنند و ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند، كه خدا بدى‏هايشان را به خوبى‏ها تبديل مى‏كند؛ و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.

 

اگر توبه و كار نيك كنند خداوند هم گناهان آنان را به نيكى‏ها تبديل مى‏كند وگرنه در قيامت هيچ توبه‏اى اثر ندارد و انسان به صورت آدميزاد محشور نمى‏شود.

 

پس مراد آيه كه مى‏فرمايد: خداوند همه گناهان را مى‏بخشد آن نيست كه انسان گناه كند و بگويد خدا مى‏آمرزد، بلكه مقصود اين است كه: گناهان هر قدر بزرگ باشد سزاوار آمرزيدن است، پس نبايد از رحمت خدا نااميد بود.

 

شاهد بر اين مطلب دو اسم از اسماى حسناى الهى با نام‏ غفور و رحيم‏ در كنار نام‏ اللّه‏ است كه تأكيد بر اين مى‏باشد كه من بخشنده و مهربانم و خود بندگانم را مى‏بخشم.

منبع :
برچسب ها :
نظرات کاربران (0)
ارسال دیدگاه