در اين نوشته كوتاه به نكاتى از زيارتنامه حضرت فاطمه معصومه(س) پرداخته شده كه اميد است زائران را معرفت و بصيرت افزايد.البته آنچه مايه دلگرمى و جرئت برچنين جسارتى است، كرم اين خاندان به ويژه شهرت اين بزرگوار به كريمه اهل بيت است كه سليمان وار هر هديه را، هرچند ران ملخى باشد، از هركسى حتى مورى خرد و ناچيز مى پذيرد. انگيزه اصلى اين نوشتار ابراز ادب و اظهار ارادت به ساحت و بارگاه ملكوتى اين يادگار موسوى(ع)است و گرنه اين نكات از ديد تيزبين اهل قلم و محققان معارف اهل بيت(عليهم السلام) پوشيده نيست.
فرمود: آرى، هركس او را زيارت كند و عارف به شان و حق وى باشد، بهشت پاداشش خواهد بود. هنگامى كه كنار قبر آمدى، نزدسرمقدس، روى به قبله بايست و پس از 34 مرتبه الله اكبر و33مرتبه سبحان الله و33 مرتبه الحمد الله، بگو: السلام على آدم صفوه الله، السلام على نوح نبى الله و... (1)
در اين زيارت كه درمفاتيح الجنان نقل شده، از نظر سند و متن، نكاتى در خور تامل است.
سند اين روايت
1- علامه مجلسى
مرحوم مجلسى منبع روايت را نقل نكرده، تنها مى فرمايد: "رايت فى بعض كتب الزيارات" در برخى از كتابهاى مشتمل بر زيارتهاچنين ديده ام.
البته اعتبار علامه مجلسى به نقل او نيز اعتبار مى بخشد ولى عدم ذكر منبع، به لحاظ تحقيقى و نكته سنجى در حد خود، نقطه ضعفى است.
2- راويان حديث
على بن ابراهيم صاحب تفسير، از چهره هاى مقبول در رجال روايات شيعه است. در كتابهاى رجال مى خوانيم:
"ثقه فى الحديث ثبت معتمد صحيح المذهب." (2)در نقل حديث موردوثوق است، در نقلها دقيق و مورد اعتماد است و مذهب صحيح اثناعشرى دارد.
پدرش ابراهيم بن هاشم قمى نيز از چهره هاى مقبول است و به تعبير علامه بزرگوار خويى در «معجم الرجال » در وثاقت وى جاى ترديدى نيست. (3)
در مورد سعد كه راوى از امام هشتم(ع) است وابراهيم بن هاشم از او نقل كرده، بايد گفت: اگر مراد سعدبن عبدالله اشعرى قمى باشد، و ثاقتش مسلم است. و به تعبير نجاشى شيخ هذه الطائفه و فقيهها و وجهها (4) بزرگ طائفه شيعه و فقيه وچهره برجسته آنان است. ولى پرسشهايى به ذهن مى آيد
در موردروايت ابراهيم بن هاشم ابراهيم بن هاشم از سعد پرسشهاى به ذهن مى آيد.
1- در طبقات راويان، ابراهيم بن هاشم طبقه هفتم و سعد بن عبدالله اشعرى طبقه هشتم است. طبق قاعده، سعد بايد از ابراهيم حديث نقل كند. برهمين اساس، در كتب چهارگانه روايى ما حدود 20مورد ديده مى شود كه سعد از ابراهيم روايت نقل كرده است. (5) تنهادر يك مورد ابراهيم بن هاشم از سعد بن عبدالله نقل كرده است (6)
و البته همان يك مورد نيز مويد خوبى است كه نشان مى دهدابراهيم از سعد حديث نقل مى كند. شايد چندان هم دور از انتظارو اعتبار نباشد كه، در كنار موارد متعدد نقل سعد از ابراهيم،يكى دو مورد ابراهيم از سعد نقل كرده باشد.
2- در كتابهاى معتبر حديث شيعه، سعد بن عبدالله هيچ روايتى از امام هشتم(ع) ندارد. احاديث او از صادقين (عليهماالسلام)است. (7)
پس مورد زيارتنامه را بايد يك استثنا به شمار آرود.افزون بر اين، به اتفاق همه مورخان سال شهادت امام هشتم(ع)203 ه ق است و سال وفات سعد بن عبدالله 299 يا 301 ه ق. اين نقل در صورتى درست است كه سعد تنها پس از شهادت حضرت رضا(ع)حدود 100 سال عمر كرده باشد. بدين ترتيب، درك محضر حضرت رضا(ع) واسطه مستقيم محتواى زيارتنامه شدن سعد بسيار دورمى نمايد.
اگر مراد از سعد در اين سند سعد بن سعد بن احوص اشعرى قمى باشد، شيخ طوسى(ره) در رجال وى را توثيق فرموده، مشكل نقل ازامام هشتم(ع) بر طرف مى شود زيرا او از اصحاب امام هشتم(ع)است و از حضرت حديث نقل كرده است. ولى در اين فرض، اشكال ديگرى پيش مى آيد و آن اينكه:
در كتب معتبر روايى ما ابراهيم بن هاشم، حتى يك روايت از سعدبن احوص ندارد.
البته ممكن است سعد مذكور در سند، سعد ديگرى جز اين دو باشد كه در آن صورت تعيين وى و اثبات و ثاقتش به سادگى ممكن نيست.
به هر حال تعيين دقيق شخصيت و وثاقت سعدمذكور در سند زيارتنامه مشكل است.
متن زيارتنامه
زيارتنامه، از نظر محتوا، نقاط قوت و مضامين عالى دارد.چنانكه جناب على اكبر مهدى پور در كتاب ارزشمند «كريمه اهل بيت(عليهم السلام ») (از صفحه 161 به بعد) به بخوبى بدان پرداخته و به فرازهاى پرسش بر انگيز آن پاسخهايى فى الجمله قابل قبول داده است ولى با اين همه در پايان زيارتنامه عدولهاى خطابى كوتاه و سريعى ديده مى شود، براى مثال از خطاب به حضرت معصومه(س) به پيامبر اكرم(ص) خطاب شده آن هم تنها بايك جمله: «نطلب بذالك وجهك ياسيدى » بعد بلا فاصله عدول يك جمله اى به ذات ربوبى ديده مى شود:«اللهم و رضاك و الدارالاخره »، و ديگر بار در خواستى از حضرت معصومه (س) و سپس در خواستهاى خطابى ارزشمندى از ذات اقدس ربوبى.
شايد بتوان عدولهايى چنين كوتاه و سريع را نوعى اضطراب در متن به شمار آورد.
با توجه به تمامى اين موارد سندى و متنى، شايداحتمال مرحوم علامه مجلسى(ره) در كتاب «تحفه الزائر» قوى وپسنديده باشد. او مى فرمايد: ممكن است، بر فرض صحت سند و صدورصدر روايت، ذيل آن كه متن زيارتنامه است، دنباله حديث نبوده،به و سيله علما و بزرگان تاليف شده باشد. (8) مانند زيارتنامه حضرت زينب كبرى(س) و عبدالعظيم حسنى(ع) و برخى امامزادگان بزرگوار ديگر.
سخن نهايى
بى ترديد خواندن اين زيارتنامه، به اميد صدور از معصوم و باتوجه به مضامين صحيح و متينى كه دارد، مطلوب و مقبول استزيرا دقت و مناقشه در درستى اسناد دعاها و مستحبات، تنها جنبه علمى و تحقيقى دارد نه عملى مرحوم ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى مانند بسيارى ديگر از بزرگان ما، در كتاب ارزشمند«المراقبات » مى فرمايد: «و لا يناقش فى عدم صحه الاسنادلوجهين احدهما ان هذه الاخبار مظنون الصدور والثانى ما وردت فى اخبار كثيره موثقه ان من سمع شيئا من الثواب على عمل فعمله التماس ذلك الثواب اعطاه الله ذلك و ان لم يكن كما سمعه فهذه الاخبار المعتبره قطع الاعذار من جهه اسناد الاخبار.» (9)
به دودليل نبايد در اسناد مستحبات مناقشه كرد:
1- وقتى ثواب و پاداشهاى آنها در اين حد از ارزش باشد، ازديدگاه عقلا، تنها احتمال 50 درصد صدق و صدور كافى است، چه رسدبه اين كه مانند اين اخبار صدورش ظنى باشد يعنى 70 تا 80درصد احتمال دارد از معصوم صادر شده باشد.
2- روايات فراوان و مورد اعتمادى در دست داريم كه مى گويد:اگر كسى ثوابى را بر عملى بشنود و آن عمل را به اميد به دست آوردن آن ثواب انجام دهد، خداوند آن پاداش را به وى خواهدداد. اگر چه شنيده اش با واقع مطابق نباشد. با وجود اين اخبارمورد اطمينان، عذرها از ناحيه سند منقطع است.
در صدر روايت زيارتنامه حضرت معصومه(س) به زائرى كه عارف به شان و مقام آن بانوى بهشتى باشد، وعده بهشت برين الهى داده شده است. اين پاداشى بسيار گرانبهاست و حتى اگر چند در صداحتمال دست يابى بدين پاداش وجود داشته باشد، نبايد آن را ازدست داد.
زيارتنامه اى ديگر
مرحوم مجلسى در بحار، زيارتى از «مصباح الزائر» على بن موسى(ابن طاوس) براى همه امامزادگان جليل القدر و بزرگوار مانندحضرت اباالفضل و على اكبر (عليهماالسلام) نقل كرده كه، به فرموده بزرگى از اهل نظر، مى توان آن را با تغيير ضميرها وكلمات، در زيارت حضرت معصومه(س) به كار برد. اگر كسى به هردليل بخواهد زيارت ديگرى هم در عرض ادب به ساحت آن بانوى گرانقدر بخواند، اين زيارت مناسب است. البته اين زيارت به معصومان (عليهم السلام) مستند نيست. و اصولا كتاب «مصباح الزائر» سيد، همانند كتاب «لهوف » وى، مشتمل بر اسناد واسرار نيست. به نوشته محدث نورى، سيد زيارت ها و دعاهاى كتاب «مصباح الزائر» را از كتاب «مزار قديم » نقل كرده كه به نظر وى، مولفش قطب راوندى است زيرا، هم از نظر نقل سيد از وى ممكن است و هم بزرگان كتاب «المزار» را در شمار آثار قطب ذكر كرده اند. قطب راوندى آن زيارت ها را از كتاب «مزار» محمدبن مشهدى نقل مى كند. (10)
مجلسى كتاب «مزار» ابن مشهدى را «مزاركبير) و مورد اعتماد بزرگان شيعه دانسته است. (11)
به هر تقدير،كتاب «مصباح الزائر» مشتمل بر اسناد نيست شايد بدان جهت كه سيد آن را در آغاز تكليف و نويسندگى اش تاليف فرموده است. اوخود مى نويسد:
...مما الفت فى بدايه التكليف من غير ذكرالاسرار و التكشيف كتاب مصباح الزائر و جناح المسافر ثلاث مجلدات...از آنچه در نوجوانى و بدون ذكر اسرار و مكشوفات تاليف كرده ام، كتاب سه جلدى «مصباح الزائر» است.
محدث نورى، پس از اين سخن، مى افزايد:
ومنه يظهر وجه عدم مشابهته كاللهوف لساير مولفاته من ذكرالاسانيد و الاسرار. (12)
از اين نوشته و اعتراف سيد علت تفاوت و عدم مشابهت كتاب «مصباح » و «لهوف » با ديگر مولفات و نوشته هايش آشكار مى شود. در آن دو كتاب سندها و اسرار ذكر نشده است. بااين همه، جلالت قدر سيدبن طاوس و ارتباط محكم وى با حضرت بقيه الله (ارواحنافداه) گفته ها و نوشته هايش را اعتبارى خاص مى بخشد هرگونه احتمال خلاف را نفى مى كند. محدث نورى در باره سيد تعبير عجيب و عميقى دارد. او مى فرمايد:
و يظهر من مواضع من كتبه خصوصا كتاب كشف المحجه ان باب لقائه اياه صلوات الله عليه كان له مفتوحا قد ذكرنا بعض كلماته فيهافى رسالتنا جنه الماوى.» (13)
در كتابهايش، بويژه، «كشف المحجه »، از موارد متعددى به دست مى آيد كه باب ملاقات وديدارش با وجود مقدس ولى عصر(عج) گشوده بود و هر زمان كه مى خواست، امكان تشرف داشت. ما برخى از آن موارد را در رساله «جنه الماوى » آورده ايم.
همچنين محدث نورى در «نجم الثاقب » و علامه اريلى در (كشف الغمه » در جريان شفا يافتن اسماعيل بن حسن هرقلى چنان نگاشته اند كه حضرت ولى عصر (ارواحنا له الفداه) سيد بن طاوس رافرزند خود خوانده است.
چنين شرف و افتخارهايى را، در طول غيبت كبرى، براى هيچ كس جزاو نخوانده و نشنيده ايم.پس اين زيارتنامه مورد اعتماد است و از زيارتهاى معتبر درزيارت حضرت معصومه(س) و هر امامزاده ديگرى است بويژه كه به نقل علامه مجلسى(ره) در بحار، شيخ مفيد(ره) نيز اين زيارتنامه را در كتاب «المزار» خويش آورده است. (14)
البته در نسخه اى ازكتاب «المزار» شيخ مفيد(ره) كه اكنون در اختيار است اثرى ازاين زيارتنامه به چشم نمى خورد. شايد، چنانكه محقق بزرگوارآقاى سيد محمد باقر ابطحى اصفهانى در مقدمه كتاب «المزار»شهيد اول(ره) احتمال داده، نسخه ديگرى از «المزار» مفيد نزدعلامه مجلسى(ره) بوده كه به دست ما نرسيده است. (15) و در آن، اين زيارتنامه ذكر شده بود.
متن اصلى زيارتنامه
«السلام عليك ايهاالسيد الزكى الطاهر الولى و الداعى الحفى اشهد انك قلت حقا و نطقت حقا و صدقا و دعوت الى مولاى و مولاك علانيه و سرا فاز متبعك و نجا مصدقك و خاب و خسر مكذبك والمتخلف عنك اشهدلى بهذه الشهاده لاكون من الفائزين بمعرفتك وطاعتك و تصديقك واتباعك والسلام عليك يا سيدى وابن سيدى انت باب الله الموتى منه والماخوذ عنه اتيتك زائرا و حاجاتى لك مستودعا وهاانا ذا استودعك دينى و امانتى و خواتيم عملى وجوامع املى الى منتهى اجلى و السلام عليك و رحمه الله وبركاته.»
همين زيارتنامه با تغيير ضميرها و كلمات و متناسب با زيارت فاطمه معصومه (سلام الله عليها)
السلام عليك ايتهاالسيده الزكيه الطاهره الوليه و الدعيه الحفيه اشهد انك قلت حقا و نطقت حقا و صدقا و دعوت الى مولاى و مولاك علانيه و سرافازمتبعك و نجا مصدقك و خاب و خسر مكذبك والمتخلف عنك اشهدى لى بهذه الشهاده لاكون من الفائزين بمعرفتك و طاعتك و تصديقك وابناعك والسلام عليك يا سيدتى و بنت سيدى انت باب الله الموتى منه و الماخوذ عنه اتيتك زائرا و حاجاتى لك مستودعا و هااناذا استودعك دينى و امانتى و خواتيم عملى و جوامع املى الى منتهى اجلى والسلام عليك و رحمه الله و بركاته.
در پايان خالصانه ترين سلام و تحيت ها و والاترين ارادت و محبت هاو ژرف ترين عواطف و اخلاص هاى خويش را به ساحت مقدس كريمه اهل بيت(سلام الله عليها) نثار مى كنيم. بانوى والا مقامى كه حرم باصفايش و قدر و منزلت والايش ياد آور قدر و منزلت قبر گم شده عصمت كبراى حق فاطمه زهرا (سلام الله عليها) است. و پناه بردن صادقانه به حريم كرمش، گره گشاى هر مشكل و بر طرف كننده همه گرفتاريهاست.
والسلام على فاطمه المعصومه بنت الكاظم عليه السلام و اخت الرضاعليه السلام و عمه الجواد عليه السلام و على بنات رسول الله المدفونات فى بقعتهاالشريفه و رحمه الله و بركاته
پينوشتها:
1- مجلسى، بحار، ج 102، ص 265.
2- ابو العباس نجاشى، رجال نجاشى، ص 183.
3- خوئى، معجم رجال الحديث، ج 1، ص 317.
4- ابو العباس نجاشى، همان، ص 126.
5- خويى، همان، از ص 321 تا 468.
6- همان، ص 466.
7- همان، ج 8، ص 402.
8- مجلسى، تحفة الزائر، چاپ سنگى، اواخر كتاب پس از نقل زيارت.
9-ملكى، ميرزا جواد آقا، المراقبات، ص 57.
10- نورى، مستدرك الوسائل، ج 3، ص 368 و 370.
11- شيخ عباس قمى، فوائد الرضوية، ص 449.
12- نورى، همان، ص 471.
13- همان، ص 468.
14- مجلسى، همان، ص 273.
15- شهيد اول، المزار، ص 7.
16- مجلسى، همان، ص 272.
منبع : راسخون