بين امام سجاد عليه السلام و پسر عموى او (حسن بن حسن ) كدورتى وجود داشت . حسن كه در دل ناراحت بود به فكر آزار آن حضرت افتاد. ازاين رو به مسجد رفت كه امام عليه السلام و اصحابش با يكديگر بودند. در برابر امام عليه السلام قرار گرفت و آنگاه بدگوئى و سخنان آزار دهنده اى نبود مگر اينكه نسبت به آن حضرت روا داشت و امام عليه السلام در برابر همه سخنان او سكوت كرد. وقتى بدگوئهاى او به پايان رسيد رها كرد و رفت .
چون شب فرا رسيد امام سجاد عليه السلام به منزل او رفت و در زد. وقتى حسن درب منزل خود را باز كرد به او فرمود: اى برادر اگر در آنچه كه به من بدگوئى كردى راست گفتى خداوند مرا ببخشايد و اگر نسبت دروغ دادى خداوند تو را مورد بخشش قرار دهد و السلام عليك و رحمة اللّه . آنگاه برگشت و رفت .
حسن كه اين برخورد زيباى امام عليه السلام را مشاهده كرد بدنبال او رفت و امام را در بغل گرفت و گربه كرد به گونه اى كه حضرت براى او رقت كرد. آنگاه قسم ياد كرد ديگر به آن سخنان و كارهاى زشت باز نخواهد گشت .
امام عليه السلام هم به او فرمود: من هم نسبت به آنچه گفتى تو را حلال كردم . (1)
به نقل از کتاب: قصه هاي تربيتي چهارده معصوم (ع)
پاورقي:
1- كشف الغمه ، ج 2، ص 287.